24 آبان 1397
سمانه رحیمی
شب بود و تاریکی فراوان بود
خورشید حق، در بند و زندان بود
ایران شبیه باغ گل، اما
این باغ گل، در دست توفان بود
از لالهها خون میچکید آن روز
خونی که از قلب جوانان بود
کار تمام مادران شهر
دست دعا و چشم گریان بود
صبر و دعای مادران گل کرد
آن اشکها آغاز باران بود
مردی رسید و با وجود خود
در آن سیاهی ماه تابان بود
نوری که سر زد از کلام او
از آیههای سبز قرآن بود
فریاد مردم بانگ هر شب شد
فریادشان گلبانگ ایمان بود
کاخ ستم لرزید از این فریاد
فردای آن شب، کاخ، ویران بود
از همدلی و وحدت مردم
فصل زمستان چون بهاران بود
پایان خوب آن شب تاریک
شادی و آزادی ایران بود
سمانه رحیمی ساکن تهران است. وی به سرایش شعر کودک و نوجوان میپردازد و تاکنون برگزیده جشنوارههای ملی و استانی بوده است. همچنین او چندین مجموعه شعر کودک و نوجوان در دست انتشار دارد.
تعداد بازدید: 1169