24 آبان 1397
الهام صالح
24 آبان مصادف است با سالروز وفات علامه محمدحسین طباطبایی؛ این عالم بزرگ، تفسیر المیزان را از خود به یادگار گذاشته است.
علامه محمدحسین طباطبایی در سال 1321 هجری قمری مصادف با سال 1281 هجری شمسی در شادآبادِ تبریز بهدنیا آمد. وی که در 5 سالگی مادر و در 9 سالگی پدر خویش را از دست داده بود، تحصیلات ابتدایی را با فراگیری قرآن، گلستان سعدی، بوستان سعدی، اخلاق مصور، تاریخ معجم، انوار سهیلی، منشات امیرنظام، ارشاد الحساب، نصابالسبیان، صرف میر، معانی بیان و خوشنویسی به پایان برد. پس از آن به مدت 7 سال در مدرسه طالبیه تبریز، کتابهایی مانند امثله، صرف میر، تصریف، عوامل، انموذج، صمدیه، سیوطی، جامی، مغنی، مطول، شرح لمعه، مکاسب، معالم، قوانین، رسائل، شرح شمسیه و شرح اشارات را مطالعه کرد.
پس از ازدواج در حالی که جوانی 23 ساله بود و یک فرزند هم داشت، برای تکمیل تحصیلات خود به نجف اشرف رفت. دوره آموزشی علامه طباطبایی در نجف، 10 سال به طول انجامید و در این مدت وی با آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی آشنا شد که بسیار تحت تاثیر او قرار گرفت تا حدی که درباره آیتالله قاضی طباطبایی گفته است: «ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم.»
در این مدت علامه از اشخاصی مانند آیتالله شیخ محمدحسین نائینی و آیتالله شیخ علی قمی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
علامه پس از 10 سال اقامت در نجف به دلایلی از جمله بیماری قلبی خویش، دلتنگی همسر و... این شهر را ترک کرد و به تبریز بازگشت، اما روی کار آمدن فرقه دموکرات در تبریز و دور ماندن از فضای بحث و تدریس، ایشان را راهی قم کرد.
علامه طباطبایی در قم، در اتاقی کوچک و اجارهای ساکن شد و تدریس اصول و فقه را آغاز کرد، اما پس از مدتی کوتاه به دلیل نیاز حوزههای علمیه به مسائل عقلی و فلسفی، به تدریس فلسفه پرداخت. در منزل شاگردان نیز به صورت خصوصی، اسفار را تدریس میکرد، اما آنچه علامه بیش از هر چیز بر آن وقوف داشت، نیاز حوزههای علمیه به تفسیر قرآن بود.
زمانی که علامه به فضای علمی قم وارد شد و تدریس تفسیر را آغاز کرد، با کثرت سؤالات، شبهات و نقدهای طلاب مواجه بود که ایشان را به نگارش تفسیری به شیوه قرآن با قرآن ترغیب کرد. علامه درباره شروع تفسیر گفته است: «وقتی به قم آمدم، مطالعهای در وضع تحصیلی حوزه کردم و یک فکری درباره نیاز جامعه اسلامی. بین آن نیاز و آنچه موجود بود، چندان تناسبی ندیدم. جامعه ما احتیاج داشت که به عنوان جامعه اسلامی، قرآن را درست بشناسد و از گنجینههای علوم این کتاب عظیم الهی بهرهبرداری کند، ولی در حوزههای علمیه، حتی یک درس رسمی تفسیر قرآن وجود نداشت...»
هم نیاز علمی حوزههای علمیه و هم نیاز به تفسیری شیعی و غنی در فضای علمی جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبایی را به نوشتن «تفسیر المیزان» ترغیب کرد. علامه پیش از شروع کار، 3 بار بحارالانوار را مورد مطالعه قرار داد و در مدت 18 سال، تعداد 20 مجلد از کتاب المیزان فی تفسیرالقرآن را تالیف کرد. تفسیر قرآن در واقع یکی از برجستهترین وجوه علمی علامه به شمار میرود.
علامه طباطبایی علاوه بر تفسیر المیزان، آثار مکتوب دیگری نیز دارد که برخی از آنها عبارتند از: تفسیر البیان فیالموافقه بین الحدیث والقرآن، بدایهالحکمه، نهایهالحکمه، اصول فلسفه و روش رئالیسم، روابط اجتماعی در اسلام، البرهان، المنامات و النبوات، التوحید، الاسماء، حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، سننالنبی، حاشیه بر کتاب اسفار ملاصدرا و...
با این وجود علامه محمدحسین طباطبایی، یک شخصیت تکبعدی نبود که فقط به علم و دانش بپردازد بلکه به ورزشهای دفاعی و تیراندازی علاقه داشت، علاوه بر اینها با سوارکاری نیز آشنا بود. عبدالباقی طباطبایی، فرزند بزرگ ایشان دراینباره گفته است: «بهترین نمونههای سوارکاری پدر و مادرم را در سفرهای بین روستایی که گاهی برای دید و بازدید و مهمانی بین خویشان که ساکن املاک مجاور بودند ترتیب داده میشد، میتوانستیم مشاهده کنیم.»
مرحوم علامه با وجود علاقه به تیراندازی و آموزش این ورزش به پسر خود، بر حفظ جان حیوانات نیز تأکید داشت: «وقتی ما در تبریز بودیم، پدرم به من تیراندازی یاد داده بود و من تمرین تیراندازی میکردم. روزی با پاشیدن دانه، گنجشکها را یکجا جمع کردم و شروع به تیراندازی کردم و تعدادی از آنها را شکار کردم. وقتی پدرم از این امر مطلع شد، مرا خواست و گفت: تیراندازی برای دفاع خوب است، نه برای کشتن جاندارها، از این پس به تو اجازه نمیدهم که حتی یک ذیروح را بکشی، مگر اینکه اضطرار تو را مجبور سازد.»
این عالم بزرگ، به شعر نیز علاقهمند بود. یکی از مهمترین اشعار ایشان غزل «کیش مهر» است:
همی گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دلافگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد به دستِ گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام دیوارها...
وی همیشه به فرزندانش احترام به مادر و اطاعت از او را آموزش میداد و بر این موضوع بسیار تاکید میکرد. فرزند بزرگ علامه در اینباره خاطرهای را نقل کرده است: «مرحوم علامه طباطبایی از نظر ما پیوسته پشتیبان و طرفدار اطاعت از مادر ما بود. روزی مرا همراه خود به باغ میبردند، از من پرسیدند: مرا بیشتر دوست داری یا مادرتان را؟ من به حسب ادب گفتم: شما را بیشتر دوست دارم. ایشان گفتند: نه، تو باید مادرتان را بیشتر دوست داشته باشی.»
آیتالله طباطبایی، شخصیتی بسیار والا داشت که جلوههایی از این شخصیت در خاطرات اشخاص مختلف بیان شده. آیتالله محمدتقی مصباح یزدی یکی از اشخاصی است که برخی از صفات علامه را برشمرده: «علامه طباطبایی مظهر متانت، وقار، طمانینه، عزت نفس، توکل، اخلاص، تواضع، عطوفت و دیگر مکارم اخلاقی بودند. آثار عظمتِ روح و نورانیتِ دل و ارتباط با ماورای طبیعت در سیمای ملکوتی ایشان هویدا بود. بر مجلس ایشان چنان هیبتی سایه میافکند که حضار را در سکوتی ژرف و پرتامل فرو میبرد و انسان را به یاد شعر فرزدق میانداخت که در مدح امام سجاد(ع) گفته است: او از بس حیا و شرم و ادب داشت به هیچ کس زل نمیزد و نگاهش به زمین بود، ولی دیگران از شدت هیبت و جذبه او نمیتوانستند در چهرهاش خیره شوند.»
آیتالله جوادی آملی نیز درباره ویژگیهای ایشان چنین گفته: «مجلس او مجلس ادب اسلامی و خلق الهی و سرشار از برکات علمی و معنوی بود و «ترک اولی» کمتر در ایشان اتفاق میافتاد. نام هیچ کس را به بدی بر زبان نمیراند و بدِ کسی را نمیخواست، بلکه خیر و سعادت همگان را آرزو داشت. اگر رنجی به ایشان میرسید، برای رضای خداوند، صابرانه آن را تحمل میکرد و شکیبایی را از دست نمیداد. صبر و شکر ایشان فراوان و اهل حلم و انابه بود و چون در برابر حق خاضع بود، هرگز به فکر جاه و مقام نبود و در مجالس ایشان هرگز زخارف دنیا مطرح نمیشد و هیچگاه سخن از این نبود که چه کسی به چه مقام و نوایی رسیده است.»
علامه طباطبایی با از دست دادن شاگران مستعد خود مانند شهید بهشتی و دکتر مفتح بسیار اندوهگین شد. شهادت آیتالله مطهری، نیز بر روحیه وی تاثیر منفی گذاشت. عبدالباقی طباطبایی دراینباره گفته است: «وقتی علامه مطلع شدند که شهید مطهری به شهادت رسیده، مات و مبهوت بر جای ماندند و ساعتها به نقطهای خیره میشدند و ساکت میماندند به طوری که ما دچار وحشت شده بودیم نسبت به حال ایشان. همه این رنجشها سبب شد تا علامه مبتلا به بیماریهای قلبی و عصبی گردیدند.»
علامه در اواخر عمر خویش با وجود بیماری به مشهد مقدس رفت و 22 روز در این شهر ساکن شد، پس از آن به خاطر آب و هوای مناسب دماوند به این منطقه سفر کرد، اما زمانی که بیماری اوج گرفت به قم بازگشت تا در منزل بستری شود. سرانجام نیز در 24 آبان سال 1360 در سن 81 سالگی دار فانی را وداع گفت.
امام خمینی(ره) در ۲۵ آبان سال ۱۳۶۰ رحلت علامه طباطبایی را ضایعهای برای مسلمانان ذکر کردند: «باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد، اظهار تاسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزههای علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.»
آیتالله خامنهای نیز در پیام خود به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان چنین نگاشت: «او مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از اندوختههای فلسفی شرق و غرب بود، مفسر قرآن بود، از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشات گرفته یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود: از اصول، از کلام، از ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات.»
منبع:
ـ شناخت جامع علامه طباطبایی: منش علمی و عملی علامه محمدحسین طباطبایی، سید علی سیدیفرد- مجید تقینجات، مرکز تحقیقات بسیج دانشگاه امام صادق(ع)
تعداد بازدید: 1378