05 آذر 1397
راوی: آیتالله سیداحمد علمالهدی
سال 1357 به حج مشرف شدیم ودر همانجا، تظاهرات عظیمی در منی و عرفات راه انداختیم. هنگام شب که از عرفات حرکت کردیم، تعدادی که با هم بودیم، شروع کردیم به تظاهرات، و این باعث شد که ایرانیها راه افتادند و وقتی از منی برای رمی جمرات میرفتند، تظاهراتی بر ضد شاه در منی صورت گرفت؛ با اینکه ساواکیها هم خیلی زیاد بودند و مأموران عربستان هم خیلی سختگیری میکردند.
تظاهرات منی در سال 57 در مقابل مردمان کشورهای دیگر خیلی جالب بود. به خاطر دارم در کاروان ما بنده خدایی بود که پیشخدمت ولیعهد [حکومت پهلوی] بود و اتفاقاً با کاروان ما همراه شده بود. شبهای اول این بیچاره قهر کرد و پای صحبت نمیآمد. ناراحت بود و غذا نمیخورد. خلاصه دو سه شب که از این قضیه گذشت. مدیر کاروان گفت: «این آقا پدر من را درمیآورد، وقتی برگردد تهران، گزارش میدهد. به من گفت تو یک کاری بکن و لااقل ملاحظه این یک نفر را بکن. بعد از سه چهار شبی، منبر تمام شده بود و میرفتیم شام بخوریم؛ دیدم آن شخص روی پلهها ایستاده است و پیش آمد و گفت: «آقا! من با شما کار دارم». گفت: من چند روز اول از منبرهای شما خیلی ناراحت شدم، ولی حالا میخواهم از شما یک مسئله بپرسم و آن اینکه برای من که یک عمر برای دربار کار کردهام، راهی برای توبه هست یا نه؟ متوجه شدم که الحمدالله این شخص منقلب شده است، لذا ما هم او را راهنمایی کردیم؛ بهطوریکه از آن شب به بعد، از مشتریهای پر و پا قرص منبر ما شده بود.
با این وصف، در حج آن سال توانستیم بهرهبرداری خوبی در جهت مبارزه بکنیم؛ تا آنجا که تقریباً مطمئن بودیم وقتی به ایران برگردیم، با ما برخورد خواهند کرد، ولی خوشبختانه کسی معترض ما نشد.
منبع: خاطرات آیتالله سیداحمد علمالهدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص163 تا 164.
تعداد بازدید: 1278