06 آذر 1397
جواد رضایی
با شروع ماه محرم و پررنگتر شدن فعالیتهای انقلابی، مبارزات انقلابی در استان خراسان اوج گرفت که نگرانی آمریکاییها را نیز دربرداشت: «نزدیک شدن محرم موجب بروز نگرانیها و پدید آمدن شایعاتی میشود ولی ایران نسبتاً آرام است. گزارشات واصله از وقوع تظاهرات در همدان، مشهد،... حکایت میکند.... از قرار معلوم دولت، نظامیها را از شهرهای مشهد و رضائیه خارج کرده است.»[1]
همزمان با آغاز ماه محرم، مشهد جزو اولین شهرهایی است که در آن تظاهرات برگزار میشود: «در شهرستانهایی چون قم، اصفهان، مشهد و بوشهر در روز 2 دسامبر تظاهراتی برپا شد.»[2]
یکی از اتفاقات تأثربار در مشهد، که آمریکاییها با تردید آن را گزارش میکنند، کشتن سربازانی است که از تیراندازی به سمت مردم اجتناب کردند: «منبع روزنامهنگار ما گزارش میدهد که... چهار نفر از سربازان به علت اجتناب از تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان توسط افسران ارتش از پشت سر هدف قرار گرفتهاند. ما هیچگونه مدرکی دالّ بر تأیید و اثبات این گزارش در دست نداریم.»[3]
با نزدیک شدن به تاسوعا و عاشورای حسینی، راهپیماییها به صورت پرشورتری برگزار میشوند. آمریکاییها مینویسند: «منابع مطبوعاتی به ما گفتند که تظاهرات در تمام شهرهای کوچک و بزرگ به وقوع پیوسته و مخصوصاً مشهد بار دیگر شاهد تظاهراتی بزرگ و بدون خشونت بوده است.»[4]
آمریکاییها در سندی به صورت تیتروار به تمامی راهپیماییهای برگزار شده در دهه اول محرم سال 1357 اشاره میکنند: «راهپیماییهای کوچکی در شهرهای بزرگ ایران بر پا شد که البته شهر مشهد در میان آنها استثنا بود و هر روز گزارشهایی از برپایی راهپیمایی از این شهر مخابره میشد... در روزهای 10 و 11 دسامبر [19 و 20 آذر 1357] گزارشهایی از برپایی تظاهرات گسترده در تهران، مشهد و اصفهان مخابره شد. بر اساس گزارشهایی، تظاهرات دهم دسامبر [10 آذر] در مشهد ... به خشونت گرایید.... در شبهای 5 تا 9 دسامبر [14 تا 18 آذر] در مشهد تظاهراتی برپا شد.... تظاهرات عظیمی در روز 10 دسامبر [19 آذر] در تهران، اصفهان و مشهد برپا شد.»[5]
آمریکاییها تظاهرات دهم دسامبر مشهد را موجب اضطراب نیروهای انتظامی میدانند و مینویسند: «علیرغم روند مسالمتآمیز حوادث در تهران، نیروهای انتظامی به خاطر بروز خشونت در مشهد و اصفهان مضطرب هستند.»[6]
پس از راهپیماییهای پرشور تاسوعا و عاشورای حسینی، نیروهای طرفدار حکومت پهلوی اقدام به برگزاری تظاهراتهایی میکنند.»[7]
برخلاف تظاهرات مردمی، تظاهرات با جمعیت اندکی که به طرفداری از حکومت پهلوی انجام میشد، بسیار مورد توجه آمریکاییها بود و وقایع آن را با جزییات بیان میکردند.»[8] البته نتیجه افراط در راهپیماییهای در ظاهر طرفدارانه را آمریکاییها اینگونه گزارش میکنند: «در مشهد اغتشاشات و ناآرامیهای بسیاری وجود داشته است. واحدهای نظامی به بیمارستانی که کادر درمانی آن در اعتصاب بودند یورش بردند و در این یورش سه دکتر و دو کودک جان خود را از دست دادند. با واکنشهای گسترده مخالفین، کنترل بیشتر نقاط شهر به دست گروههای ضدشاه افتاده است و همچنین واحدهای نظامی و پلیس در خیابانها حضور ندارند. گزارش شده است دستههای وابسته به گروههای اسلامی مأمورین ساواک را در خیابانها شکار میکنند، که در بعضی از موارد به کشته شدن آنها منجر شده است.»[9]
آمریکاییها از نظر خودشان، وضعیت مشهد را بسیار مستعد مشکلات جدی میدانند: «اصفهان و مشهد کماکان دارای عامل بالقوهای برای بروز مشکلات جدی هستند... مقام سفارت که از مشهد دیدار کرده عدم کنترل دولت [حکومت پهلوی] بر امور را که در گزارش امنیتی سیاسی دیروز نشان داده شده است تأیید مینماید.»[10] آنها در سند دیگری وضعیت مشهد را متفاوت از سایر شهرها توصیف میکنند: «امروز همه چیز در شهرها آرام به نظر میرسد به جز مشهد که هنوز متشنج میباشد...»[11]
واقعه کشتار پزشکان در مشهد، پس از حمله به حرم رضوی، دومین حادثه مهم مشهد در سال 57 بود. این حادثه آنقدر اهمیت داشت که آمریکاییها یکی از اعضای سفارت خود را برای بررسی آن به مشهد اعزام میکنند و سندی را به آن اختصاص میدهند. در ابتدای این سند آمده است: «حمله خشونتبار ارتش ایران به بیمارستان رضاشاه دانشگاه مشهد قدرت مخالفین در مشهد را افزایش داده و این پتانسیل را دارد که در بین جامعه دانشگاهیان، روشنفکران و دانشجویان ایران به یک قضیه حقوقی جالب توجه همگانی تبدیل گردد. تبعات این رویداد که چهار کشته و 14 مجروح به جای گذاشت به رویارویی جالبی بین مخالفین متشکل و مطمئن از یک سو و تلاشهای بیثمر و نسبتاً خام دولت ایران که سعی دارد اوضاع را به نحوی سر و سامان دهد از سوی دیگر منجر شده است. اوضاع در مشهد کاملاً انفجارآمیز خواهد ماند، حوادث ناچیز دیگری روی دادهاند و بروز حوادث بیشتر نیز امکان دارد.»
مأمور سفارت حادثه بیمارستان را اینگونه ریشهیابی میکند: «در پی حمله به صحن امام رضا دکترهای مشهد به منظور اعلام حمایت خود از مخالفین و تحت رهبری 187 تن از دکترهای وابسته به دانشگاه مشهد تصمیم گرفتند به کارتهای بیمه درمانی که توسط ارتش در اختیار نظامیان ایرانی و خانوادههایشان گذاشته میشود اعتنا نکنند.... در 14 دسامبر نمایندگان پزشکان محلی در بیمارستان 6 بهمن (که یک بیمارستان دولتی است) شورایی تشکیل داده و به عنوان اعتراض، به تغییر نام آن بیمارستان به بیمارستان 17 شهریور (روز حادثه تیراندازی شدید در میدان ژاله تهران) رأی دادند.... فرماندار نظامی مشهد [به این اقدام پزشکان] با تخلیه اجباری بیمارستان به کمک گاز اشکآور پاسخ داده بود.... حدوداً 70 پزشک در دانشگاه و سایر جاها در بیمارستان رضاشاه گردهم آمدند و تصمیم گرفتند برای تلافی کار آنها همچنان از اعتنا به کارتهای بیمه درمانی ارتش خودداری ورزند... و در بیمارستان شاهرضا اعتصاب نشسته نمایند. [در]15 دسامبر، 5 تا 10 سرباز و یک تانک کوچک تحت فرمان یک ستوان سوم و همراه یک جمعیت چماقدار که حدوداً 40 نفر میشدند از در جنبی وارد محوطه بیمارستان رضاشاه شدند و شروع به شکستن شیشههای اتومبیلها نمودند. رگبار مسلسل و حداقل یک تیر توپ تانک به سمت نزدیکترین ساختمان که متأسفانه بخش کودکان بود و همچنین مردم در حال فرار از ساختمان شلیک شد. یک طفل تحت ضربات چماق کشته شد و یک مرد، پدری که به عیادت فرزند بستری خود آمده بود هدف قرار گرفت و کشته شد. پنج تن دیگر مجروح شدند. پس از آنکه ارتش بیرون رفت مردم جمع شدند اما در حدود ... بعد از ظهر 30 تا 40 سرباز بازگشتند و دوباره شلیک گلوله شروع شد. این بار اکثر شلیکها هوایی بودند هر چند که 9 نفر دیگر مجروح شدند و دو کودک دیگر با قطع شدن درمان خود مردند.» کارمند سفارت مشاهدات خودش را از فضای بیمارستان اینگونه بیان میکند: «کارمند سفارت 38 اتومبیل در محوطه بیمارستان شاهرضا با پنجرههای شکسته و بدنههای فرورفته شماره کرد. پنجرههای ساختمانها شکسته و تعداد قابل ملاحظهای اثر اصابت گلوله بر داخل و خارج دیوارهای ساختمان و یک سوراخ کالیبر بزرگ در دیوار وجود دارند.»
در نهایت آمریکاییها علت اینکه به این واقعه اینچنین اهمیت دادهاند و گزارش مفصلی تهیه کردهاند را اینگونه بیان میکنند: «گزارش رویداد (بیمارستان) رضاشاه به این دلیل با این تفصیل ارائه شده که آن حائز تمام مشخصات حوادثی که در تاریخ مخالفین سیاسی ایران اهمیت سمبلیکی بزرگتر از خود آن حادثه حاصل میکنند دارد. ایرانیان خصوصاً دانشجویان و روشنفکران علاقه وافری به این نوع چیزها دارند. این حمله بیزاری دانشگاه و جوامع اسلامی مشهد را که از جمله مهمترین عوامل در یکی از بزرگترین شهرهای ایران هستند تکمیل کرد.»
برای ترسیم این وضع، سفیر امریکا هم پیشنهاداتی ارائه میدهد: «الف: شاه صاحب کاخ ملکآباد و محوطه وسیع آن در مشهد است. از این کاخ شاید یک یا دو شب در سال زمانی که شاه برای زیارت سالانهاش به حرم میرود استفاده میشود. میتوان این کاخ را به صورت یک پارک عمومی درآورد و شاه میتواند آن شبها را در منزل استاندار یا تالار شاهنشاهی هتل هایت بگذراند.
ب: عملیات و اموال اوقاف، که شامل تمامی حرمهای ایران به استثنای حرم امام رضا و حرم قم میشود میتواند به تدریج به روحانیت بازگردانده شود.
ج: اعاده کنترل اسلامی حرم مشهد نیز میتواند مورد بررسی قرار گیرد هر چند که این امر بسیار مشکلی خواهد بود.»[12]
پس از این واقعه، آمریکاییها از وقایع دیگر چنین مینویسند: «در مشهد طی درگیری خشونتآمیزی که در نزدیکی منزل روحانی برجسته این شهر، آیتالله شیرازی به وقوع پیوست حدود هشت تا دوازده نفر کشته شدند. از وقتی که سربازان در روز پانزدهم دسامبر دو بار به بیمارستان دانشگاه یورش برده و حداقل چهار نفر را کشتند و چهارده نفر را زخمی کردند وضع فوقالعاده بحرانی شده است. مخالفان، این حملات را این طور تعبیر میکنند که عملاً از طرف دولت به آن دامن زده میشود.»[13]
نماینده سفارت آمریکا پس از سفر به مشهد به شهرهای نیشابور و سبزوار هم میرود و مشاهدات خودش را از فضای انقلابی آنها توصیف میکند. وی در مورد نیشابور مینویسد: «ارتش در عکسالعمل نسبت به وضع بیثبات... وسائط زرهی خویش را به داخل شهر منتقل نموده است...»
وی در مورد مردم سبزوار هم مینویسد: «در یک سری برخورد با نیروهای امنیتی و سربازان تعدادی بین 30 تا 70 نفر از اهالی این شهر کشته یا زخمی شدهاند. در نتیجه حکومت نظامی در این شهر برقرار شده و فرماندار غیرنظامی آن توسط یک فرماندار نظامی جایگزین شد.»[14] براساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا، در روز نهم دیماه در مشهد «چند درگیری بین سربازان امنیتی و تظاهرکنندگان به وجود آمد. طبق گزارشات 24 نفر مردهاند. به کنسولگری انگلستان حمله شد.»[15]
به این ترتیب، تحولات مشهد به سمتی میرود که نیروهای حکومت نظامی در دهم دیماه 1357 مجبور میشوند از قسمتی از شهر عقبنشینی کنند و کنترل آن قسمت به دست مردم میافتد.[16] در حقیقت شهر مشهد یکی از اولین شهرهایی است که حکومت نظامی در آن به ناکارآمدی میرسد و مدیریت شهر تا حد زیادی به دست انقلابیون میافتد.
انقلاب اسلامی در استان خراسان ـ بخش اول
پینوشت:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 387، سند شماره 228، 30 نوامبر 1978- 9 آذر 1357.
[2]. همان، ص 408، سند شماره 230، دسامبر 1978- آذر 1357.
[3]. همان، ص 462، سند شماره 252، 4 دسامبر 1978- 13 آذر 1357.
[4]. همان، ص 555، سند شماره 295، 10 دسامبر 1978- 19 آذر 1357.
[5]. همان، صص 557 و 558، سند شماره 297، 11 دسامبر 1978- 20 آذر 1357.
[6]. همان، ص 577، سند شماره 307، 12 دسامبر 1978- 21 آذر 1357.
[7]. همان، ص 579، سند شماره 309، دسامبر 1978- آذر 1357.
[8]. همان، ص 611، سند شماره 327، 17 دسامبر 1978- 26 آذر 1357.
[9]. همان، ص 617، سند شماره 330، 17 دسامبر 1978- 26 آذر 1357.
[10]. همان، ص 620، سند شماره 331، 18 دسامبر 1978- 27 آذر 1357.
[11]. همان، ص 622، سند شماره 332، 18 دسامبر 1978- 27 آذر 1357.
[12]. همان، ص 646 الی 651، سند شماره 347، 21 دسامبر 1978- 30 آذر 1357.
[13]. همان، ص 669، سند شماره 358، 24 دسامبر 1978- 3 دی 1357.
[14]. همان، ص 680 الی 682، سند شماره 365، 26 دسامبر 1978- 5 دی 1357.
[15]. همان، ص 699، سند شماره 377، 30 دسامبر 1978- 9 دی 1357.
[16]. همان، ص 703، سند شماره 379، 31 دسامبر 1978- 10 دی 1357.
تعداد بازدید: 1353