18 آذر 1397
لیلا حیدری
نهضت اسلامی ایران از سال 1341 با اعتراض شدید امام خمینی به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آنچه که شاه آن را انقلاب سفید میخواند، آغاز شد. سیر تکوینی مبارزات امام با سخنرانی تاریخی در عاشورای سال 42 و دستگیری ایشان، در آگاهی بخشی به مردم و قیام 15 خرداد به ثمر نشست. از آن پس اعتصاب سراسری تهران و شهرستانها ضربهای بود که حکومت پهلوی را درمانده کرد و به عنوان یکی از روشهای اصلی و موثر مبارزه مردم ایران در مقابله با آن حکومت تلقی گردید. اهمیت این روش در سال پایانی حکومت پهلوی، بیش از پیش آشکار شد و هماهنگ با سایر روشهای مبارزه، سقوط شاه را رقم زد.
اعتصاب سراسری سال 1342
شروع روند اعتصاب در کشور را باید پس از فاجعه فیضیه در دوم فروردین 1342 دانست. این پدیده از نهاد روحانیت با تعطیلی کلاس درس و عدم برگزاری نماز جماعت در مساجد آغاز و سپس با تحصن در بازار و دانشگاه تداوم یافت. جامعه روحانیت تهران در اطلاعیهای اعلام نمود برای همدردی با حوزه علمیه قم و ابراز تنفر از حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به طلاب، از تاریخ هفتم تا پانزدهم فروردین از اقامه جماعت در مساجد خودداری خواهد شد. بلافاصله حوزه علمیه مشهد از این تصمیم حمایت کرد و طی اطلاعیهای اعتصاب سراسری ائمه جماعات را خواستار شد. استقبال روحانیون کشور از اعتصاب خصوصاً در تهران، موجی از خشم و آگاهی علیه حکومت پهلوی برانگیخت و مردم متوجه فجایع حکومت در مدرسه فیضیه و اهداف حکومت پهلوی از پایمال کردن احکام اسلامی شدند.[1] این اعتراض فراگیر، موجی از ناخشنودی را در بین مردم مشهد به راه انداخت. در حالی که کارگزاران حکومت پهلوی در ایام نوروز مشغول آماده کردن شهر برای استقبال از شاه بودند، روز ششم فروردین تظاهراتی در شهر بهوجود آمد که منجر به حمله مأموران به مردم گردید و در نتیجه طاقنصرتهای شهر به آتش کشیده شد.[2] به دنبال اعلام اعتصاب روحانیان، اصناف و بازار تهران و شهرستانها نیز اعتصاب کردند.[3] امام با صدور اطلاعیهای در 16 فروردین 1342 از مردم تشکر نموده و فرمودند: «لازم است از ابراز احساسات ملت محترم ایران خصوصاً اهالی تهران که مستلزم زحمات و خسارات فراوان بود، تشکر کنم. تعطیل عمومی بازارها و خیابانها با این محیط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر ابراز انزجار و تنفر عمومی از دستگاه جباره بود.»[4]
با آشکار شدن جایگاه امام خمینی در رهبری نهضت و تدابیر ایشان در بسیج تودهای و سخنرانی شدیدالحن عصر عاشورا (13 خرداد 42) که مستقیماً شخص شاه را مورد انتقاد قرار دادند، بهانه لازم برای دستگیری امام فراهم گردید. با توجه به مرکزیت اعتراضات در بازار تهران، عدهای از بازاریان مامور پخش خبر دستگیری ایشان و تعطیلی بازار به مدت دو هفته شدند.[5] اعتصاب 14 روزه بازار تهران پس از قیام 15 خرداد، ضربهای شدید به نظام حاکم وارد کرد. از آنجا که بازار مرکز اصلی تصمیمگیریها و اطلاعرسانی بود، دولت حساسیت ویژهای نسبت به این مکان داشت. زیرا برنامهریزی مبارزه، تظاهرات، درگیریها، تکثیر اعلامیههای علما و مراجع از این مکان هدایت میشد.[6] دانشجویان دانشگاه تهران نیز در پی اطلاع از خبر دستگیری امام کلاسها را تعطیل و دست به تظاهرات زدند.[7] خبر تعطیلی و اعتصاب عمومی بهوسیله رسانههای خارجی مخابره شد و ضربهای دیگر بر پیکر حکومت پهلوی در محافل سیاسی داخلی و خارج از کشور وارد ساخت.[8] بنابراین دولت با انجام اقداماتی نظیر، برقراری حکومت نظامی و ایجاد اختلاف بین بازاریان به شکست اعتصاب و خدشهدار کردن ماهیت قیام مبادرت ورزید تا از این طریق فعالیتهای مبارزاتی را کاهش دهد.[9] علاوه بر بازار تهران، بازارهای اصفهان، شیراز ، تبریز و مشهد نیز به اعتصاب همگانی و تحصنهای چند روزه دست زدند.[10]پس از آن جامعه اصناف و بازرگانان تهران با صدور اعلامیهای اعتراض خود را نسبت به ادامه توقیف امام و محدودیت آیتالله میلانی در مشهد از سویی و انجام انتخابات مجلس و برقراری حکومت نظامی اعلام و 13 مهر 42 را تعطیل و اعتصاب نمودند.[11]بیشک بازاریان را باید از پیشگامان قیام 15 خرداد و اعتصابات پس از آن دانست.
اعتصاب فلج کننده سالهای 56-57
سال 1356 سالی بود که آتش انقلاب با چند واقعه مهم تیزتر شد: رحلت آیتالله مصطفی خمینی در اول آبان ماه، مقاله توهین به امام خمینی در هفده دی ماه، دادگاهی شدن آیتالله سیدمحمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان، سفر شاه به آمریکا و سفر جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا به ایران. در هر کدام از این وقایع ملت ایران چه در داخل و چه خارج از کشور با اعتصابات گاه و بیگاه وضعیت نابسامان کشور را مورد اعتراض شدید قرار دادند و حکومت پهلوی نیز با چالش عمیق رودررویی مستقیم با مردم مواجه شد. همگام با مبارزان ایرانی، در آن سوی مرزها نیز روحانیون و دانشجویان مبارز با صدور اعلامیهای اعتصاب غذای یک هفتهای خود را در اعتراض به رفتارهای ضد اسلامی حکومت پهلوی در کلیسای سن مری پاریس اعلام داشتند. آنان خواستار پایان بخشیدن به تبعید غیر قانونی امام خمینی و آزادی روحانیون و روشنفکران از زندان بودند.[12] حکومت شاه در رسانههای خبری کشور این گروه را از بقایای گروه مارکسیستهای اسلامی که در فرانسه بسر میبرند، معرفی کرد.[13] از سوی دیگر 15 آبان 1356 اعتصاب یک هفتهای دانشگاههای کشور به علت فضای سرکوب و اختناق سیاسی کشور آغاز شد.[14]
از ابتدای سال 1357 بهروشنی نمایان بود، اگرچه ممکن است مسائل اقتصادی یکی از انگیزههای بحران باشد، اما اصل قراردادن آن و نادیده انگاشتن عواملی همچون مذهب، مخالفت با دخالت بیگانگان و وابستگی دولتها و شاه به آنان، کار اشتباهی است. عدم وقوع اتفاق مهمی در چند ماهه اول سال 1357، حکومت پهلوی را به این توهم انداخت که توانسته موجهای سهمگین و سرکش خشم مردم را مهار سازد و چون میزان ناخشنودی مردم کاسته شده، اثرات اصلاحات است که کمکم پدیدار میشود. غافل از اینکه ترفندهای ناهماهنگ و ناموزون دولت و تشدید بیماری شاه که منجر به عدم اعتماد بهنفس وی و غیر موثر بودن او شده بود، حکومت را از درون دچار بحران و تزلزل کرد. ترمیم و تعویض کابینهها و دولتها، حاکی از بهکارگیری سیاست غلط ارزیابی نادرست حکومت از اوضاع جاری کشور بود. در این سال دولتها دو هدف اصلی را دنبال کردند: حفظ حکومت پهلوی و مهار انقلاب. اجرای برنامههای اغلب متضاد، اقدامات بهظاهر اصلاحطلبانه، توسل به خشونت و کشتار، دلجویی از روحانیت، ایجاد محدودیت برای امام خمینی در تبعید، وعده انتخابات آزاد، آزادی عمل احزاب و مطبوعات، حذف عوامل نارضایتی مردم، لغو مصوبه تغییر تاریخ، آزاد گذاشتن مخالفان دولت در مجلس و... همه این اقدامات در جهت رسیدن به همان دو هدف اصلی بود. اما هیچکدام از راهکارهای بهکار گرفته شده از خشم مردم فرو نکاست و وقتی در تیر ماه امام خمینی از تبعید، جشنهای سوم و نیمه شعبان را تلویحاً تحریم نمود، خانواده زندانیان سیاسی در منزل آیتالله سیدحسین خادمی در اصفهان اعتصاب غذا نمودند و کارگران کارخانه ماشینسازی اراک و فولاد اصفهان دست به اعتصاب زدند و تمام معادلات حکومت پهلوی بههم ریخت و ناکامی رسیدن به اهداف آشکار شد.[15]
اگر چه سیاست افزایش دستمزدهای ابتدایی کارگران بر شمار اعتصابات در صنایع اصلی تاثیر مستقیمی گذاشت و در دوره ناآرامیها و تظاهرات از آبان 56 تا خرداد 57 تنها 7 اعتصاب صنعتی عمده روی داد، اما پس از آنکه اثرات دوره رکود اقتصادی بویژه در بخش ساختمانسازی پدیدار شد و دولت با افزایش دستمزدها مخالفت نمود و پاداشهای سالانه را قطع کرد، شمار اعتصابات به سرعت بالا رفت.[16]در خرداد ماه کارکنان نیروگاههای برق تهران و شهرهای جنوبی، شبکه آب و کارخانه بزرگ صنعتی تهران در اعتراض به لغو پاداشهای سالانه اعتصاب کردند. در مرداد ماه کارخانه بافندگی بهشهر، ماشینسازی تبریز، کاغذسازی فارس، خودروسازی تهران، تاسیسات و ماشینسازی اهواز اعتصاب کردند.[17] بدینترتیب روند مهار انقلاب از کنترل دولتها خارج گردید و از شهریور 57 گسترش روزافزون تظاهرات مردمی و مخالفتها و اعتصابات فلج کننده رو به افزایش گذاشت.
امام خمینی نیز با بیانیهها و اعلامیههای مختلف شور و هیجان قیام مردمی را افزایش داده و باعث تحرک بیشتر آنان گشت و بازار و دانشگاهها بودند که پشت به پشت هم به تعطیلی و اعتصاب کشیده شدند. اعلام عزای عمومی علمای شیراز به مناسبت حادثه 19 مرداد مسجد نو شیراز، تظاهرات خیابانی روزمره، درگیریها و کشتار مردم توسط حکومت پهلوی، اعلام آمادهباش ارتش در بیشتر شهرها و صادر کردن اعلامیههای مختلف از سوی فرمانداری برای شکست اعتصاب بازاریان به همراه اعلام حکومت نظامی، همه سیاستهای شاه را بیاثر کرد.[18] بدینترتیب شاه ناگزیر به تغییرات اساسی در برنامههای خود شد و دولت آشتی ملی جعفر شریف امامی جایش را با دولت نظامی غلامرضا ازهاری عوض کرد و از این زمان حضور موثر و آشکار نظامیان در عرصه سیاست نیز وارد صحنه مقابله با مردم گردید. از سوی دیگر بازگشایی مدارس و دانشگاهها، افزایش شرکتکنندگان در تظاهرات و اجتماعات معترض را درپیداشت. حکوت نظامی هم نه تنها رعایت نشد و تظاهرات را محدود نکرد، بلکه سربازانی که در پادگانها دور از واقعیت اجتماعی نگهداشته شده بودند، در بستر جریانات روزمره انقلاب قرار گرفتند. اما آنچه که بیشتر باعث زمینگیر شدن اقتصاد کشور و به موجب آن کلافگی و ناتوانی حکومت پهلوی در مهار آن بود، اعتصابات گسترده و سراسری کارکنان شرکت نفت کشور به عنوان یکی از منابع مهم درآمدهای ارزی حکومت پهلوی، به فرمان امام بود. رهبر انقلاب در پیامهایی از مردم خواستند در برابر فشارهای حکومت پهلوی از خود ایستادگی نشان داده و تسلیم حکومت نظامی دولت نشوند.[19] مردم نیز به رغم اعلامیه دولت در مورد ممنوعیت تظاهرات، بهطور عظیم و گستردهای تظاهرات کردند. تظاهرات مردمی از سویی و اعتصابات سراسری منابع درآمدی حکومت پهلوی در شهرهای مختلف بهصورت هماهنگ و منظم، حلقه فشار را بر حکومت پهلوی تنگ و تنگتر نمود. دولت در مقابله با این اقدامات از هیچ کوششی فروگذار نکرد، از بستن مغازهها و اخراج کارمندان تا دستگیری و زندان، کشتار و... همه راههای نرفته را به امتحان گذاشت تا شاید بتواند موج خشمگین مردمی را فرو نشاند. هر چه سیاستهای سختگیرانه حکومت پهلوی افزایش مییافت، اعتصابات در اعتراض به وضع کشور نیز وسعت بیشتری پیدا میکرد. اعتصابات شرکت نفت آبادان، شرکت فاسترویلر و شرکتهای معتبر اهواز، اعتصاب غذای دانشجویان ایرانی در لندن، اعتصاب بازاریان سراسر کشور، صنایع نفت و نیرو و ماشینسازی تبریز و... در واکنش به سیاستهای غلط دولت صورت گرفت.[20] روحانیون ایران هم طی بیانیهای حمایت خود را از اعتصابات اعلام داشتند و اقدامات احتمالی حکومت پهلوی را برای شکست اعتصاب خنثی نمودند. در این بیانیه آمده بود: «... ما موفقیت بسیار مهم این اعتصابکنندگان را که با عمل قهرمانانه خود کمر حکومت پهلوی جبار را شکستند و از هدر رفتن ثروت مملکت جلوگیری کرده و خشم نفتخواران بینالمللی و استعمارگران شرق و غرب را برانگیخته و به انقلاب مردم مسلمان اوج تازهای دادند، تبریک و تهنیت میگوییم و ضمن اعلام پشتیبانی همه جانبه از این اقدام حقطلبانه به عمال حکومت پهلوی هشدار میدهیم هرگونه تعرض نسبت به برادران اعتصابی ما... نسبت به مردم ایران است.»[21]
در 18 شهریور 57 کارگران پالایشگاه تهران برای دستمزد بیشتر و اعتراض به برقراری حکومت نظامی اعتصاب کردند و در 20 شهریور پالایشگاههای اصفهان، تبریز و آبادان نیز به این اعتصاب پیوستند. دو روز بعد کارگران کارخانه سیمان تهران دست از کار کشیده و دستمزد بیشتر، لغو حکومت نظامی و آزادی همه زندانیان سیاسی را خواستار شدند.[22]در مهر ماه پس از هجرت امام خمینی از نجف به پاریس شمار و گستره اعتصابات بر التهاب روزهای انقلاب و به تبع آن اعتراضات مردمی افزود. بهدنبال اعتصابات پیدرپی، تقریباً همه مراکز بازار، دانشگاهها، مدارس، تاسیسات نفتی، بانکها، وزارتخانههای دولتی، ادارات پست، راهآهن، مطبوعات، گمرک و بنادر، کارخانههای بزرگ و....تعطیل شد. آنان خواستههای سیاسی بیشتر و مهمتری مانند انحلال ساواک، لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت امام خمینی و پایان دادن به حکومت استبدادی را به خواستهای اقتصادی خود از جمله دستمزدهای بیشتر و مزایای شغلی بهتر افزودند.[23] در اواخر مهرماه اعتصاب کارکنان سازمان تعاون مصرف صنعت نفت ایران و پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با 30 هزار نفر از کارگران اعتصابی صنعت نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری آغاز شد. کارکنان مخابرات تهران، صنایع نفت خارک و سازمان آب تهران نیز به اعتصابکنندگان رفاهی، سیاسی پیوستند.[24]همزمان با اوجگیری تظاهرات و اعتصابات در شهرهای ایران، ایرانیان و دانشجویان ایرانی در شهرهای اروپا و آمریکا به نشانه همبستگی با مردم ایران، تظاهراتی ترتیب دادند و با انتشار خبرنامه و اعلامیه حکومت پهلوی را محکوم کرده و موافقت خود را با نظرات امام اعلام نمودند.[25]
از اوایل آذرماه بار دیگر تظاهرات و اعتصابات در ابعاد وسیعتری از سر گرفته شد. به همین میزان برخوردهای مردم و نیروهای نظامی نیز بیشتر شد. در مناطق مختلف خوزستان اعتصاب فراگیر شد. تولید نفت به حداقل رسید و صدور آن قطع گردید. وزارتخانهها و ادارات دولتی نیز یا در حال اعتصاب بودند و یا با تعداد معدودی کارمند کار میکردند. شرکت هواپیمایی ملی ایران پروازهای خود را لغو کرد. بانک مرکزی بهحال نیمه تعطیل درآمد. مطبوعات نیز با تصمیم و تهدید دولت نظامی به سانسور، دست به اعتصاب زدند.[26]اعتصاباتی که در سازمانها و مراکز صنعتی و خدماتی آغاز شد، دولت پهلوی را دچار بحران عمیقی نمود. ادامه اعتصابات در صنعت نفت سفارت آمریکا را نیز به واکنش واداشت. ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در گزارش خود نوشت: «تاکنون تاثیر اعتصابات به میزان حداقل بوده است ولی اگر اعتصابات... خاتمه پذیرد هر چیزی قابل مذاکره است».[27] این گزارش نشاندهنده میزان خطای محاسباتی نسبت به موج انقلاب بود. از 5 دی بهدنبال یک رشته اعتصابات عمومی دیگر، اقتصاد کشور فلج شد و کمیتههای اعتصاب بیشتر کارخانههای بزرگ، وزارتخانهها و مراکز ارتباطی را در دست گرفتند. در بخش صنعت نیز اکثر کارگران پالایشگاهها ترجیح دادند به جای ادامه تولید زیر نظر مقامات حکومت نظامی، دست از کار کشیده و رسماً صدور نفت را متوقف سازند.[28]
با افزایش اعتصابات سراسری، افسران پایگاه هوایی بندرعباس و همافران پایگاه هوایی همدان نیز با صدور اعلامیهای مبنی بر بیعت با امام خمینی، اعتصاب خود را اعلام نمودند. علاوه بر اعتصاب افسران و فرار سربازان از پادگانها، اعتصاب کارگران روزمزد نیز مشکلات عدیدهای را بهوجود آورده بود. پس از این، کمیته اعتصاب به فرمان امام بهوجود آمد. این کمیته با صدور حکم امام برای دکتر یدالله سحابی، بهمنظور تنظیم امور و مسائل اعتصابات مردمی پدید آمد. در این حکم امام از مردم خواستند به ارتشیان، کارمندان و کارگران اعتصابی کمک مالی و مکانی نمایند. در بخشی از حکم آمده است: «... بدینوسیله به جنابعالی ماموریت داده میشود که به اتفاق جناب آقای حجتالاسلام شیخ محمدجواد باهنر و جناب آقای مهندس علیاکبر معینفر... هیئتی برای تقویت و تنظیم اعتصابات تشکیل دهید. این هیئت با کسب نظر و همکاری گروههای شرافتمند در حال اعتصاب، تدابیر و ترتیباتی اتخاذ نمایند که تا سقوط نهایی نظام استبدادی حاضر، اعتصابات در حد ضرورت ادامه یافته و ضمن حداکثر فشار بر دستگاه غاصب، حداقل خسارت را برای ملت و مملکت... فراهم آورد....»[29] امام پیرو این حکم، اجازه استفاده از وجوهات شرعی و سهم امام را نیز به این مسئله، اختصاص دادند.[30]
بنابراین حکومت پهلوی علاوه بر تحمل تظاهرات، نه با اعتصاب عمومی فلجکننده، بلکه با اعتصاب سراسری سیاسی روبهرو گردید. با استحکام پیوند و ائتلاف همه جناحهای مخالف حکومت پهلوی، راهپیماییها و اعتصابات گستردهتر شد و تا 22 بهمن و پیروزی انقلاب تداوم یافت.
پینوشتها:
[1]. حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، 1382، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص242
[2]. عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، جلد دوم، 1372، ص154
[3]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد چهارم، بنیاد فرهنگی امام رضا، بیتا، ص77
[4]. صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد اول، 1378، ص180
[5]. روحبخش، رحیم، نقش بازار در قیام 15 خرداد، 1381، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص23-22
[6]. همان، ص50
[7]. سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ص302
[8]. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص295
[9]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ص39
[10]. مدنی، جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص60
[11]. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص65
[12]. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد دوم، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1377، ص21
[13]. همان، ص64
[14]. همان، ص186
[15]. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد چهارم، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1378، صص70-62
[16]. یرواند، آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، چاپ بیستم، نشر نی، 1392، ص631
[17]. همان، صص631-632
[18]. همان، ص278 و روز شمار انقلاب اسلامی، جلد پنجم، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1378، ص336
[19]. همان، جلد پنجم، ص302
[20]. همان، صص370-423
[21]. همان، ص443
[22]. ایران بین دو انقلاب، ص638
[23]. همان، ص639
[24]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص657
[25]. همان، ص657
[26]. همان، ص697
[27]. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد ششم، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1378، صص74-75
[28]. ایران بین دو انقلاب، ص645
[29]. طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی اجتماعی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، صص193-194
[30]. پیشین، ص195
تعداد بازدید: 1968