20 آذر 1397
الهام صالح
سال 1292 هجری شمسی به دنیا آمد. به این دلیل که ولادتش در شب عاشورا بود، او را «عبدالحسین» نامیدند. خانوادهای روحانی داشت که در یکی از کوچههای قدیمی شیراز زندگی میکردند. او در 12 سالگی، پدرش را از دست داد و بار حمایت و سرپرستی مادر، 3 خواهر و 2 برادر خود را از همان سن کم بر عهده گرفت.
سید عبدالحسین، هوش بسیاری داشت بنابراین دروس مقدماتی حوزه علمیه را در زمان کوتاهی تحصیل کرد و پس از اتمام دروس سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را به عهده گرفت. در سال 1314 و در سن 22 سالگی برای ادامه تحصیلات به نجف رفت. آیتالله حاج شیخ کاظم شیرازی، آیتالله حاج سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، آیتاللهالعظمی حاج سید میرزا آقا اصطهباناتی و آیتالله حاجمیرزا آقا قاضی طباطبایی، اساتید وی بودند. در سن 24 سالگی از مراجعی مانند آقا ضیاء عراقی، شیخ کاظم شیرازی و سید ابوالحسن اصفهانی، اجازه اجتهاد یافت. آیتالله دستغیب صاحب 8 اجازه اجتهاد بود.
مبارزات او با روی کار آمدن رضاخان و به ویژه در مورد مساله کشف حجاب آغاز شد. در اواخر سال 1341 که لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، آیتالله دستغیب یکی از روحانیانی بود که همگام با امام خمینی(ره) با این طرح مخالفت کرد. به خانه علما میرفت و از آنها دعوت میکرد تا شبهای جمعه در مسجد جامع شیراز که مرکز مبارزات بود، حضور یابند و اعلامیههایی منتشر میکرد که چاپ و تکثیر میشد.
آیتالله دستغیب، دو بار از آیتالله حکیم اجازه جهاد خواسته بود. در سخنرانیهای خود نیز مردم را به جهاد دعوت میکرد. مبارزات او آنقدر ادامه یافت تا سرانجام در تاریخ 10 فروردین 1342 حکم تبعید او توسط سرلشکر پاکروان، رئیس وقت ساواک صادر شد. پس از دستگیری امام خمینی(ره) در 15 خرداد 1342 نیز منزل آیتالله دستغیب مورد هجوم ماموران شاه و رنجرهای مخصوص گارد قرار گرفت. آنها شیشهها را شکستند و به ضرب و شتم ساکنان منزل پرداختند. خلیل دستغیب، خواهرزاده آیتالله دستغیب به شهادت رسید و حدود 500 نفر از وابستگان و ارادتمندان او دستگیر و بازداشت شدند. آیتالله دستغیب به مقامات دولتی پیام داد که به دو شرط حاضر است خود را تسلیم کند؛ شرط اول آزادسازی زندانیان بود که پذیرفته شد. شرط دوم نیز این بود که حاضر به تهران رفتن و محاکمه شدن نیست، اما این شرط پذیرفته نشد، با این وجود استاندار وقت و رئیس ساواک فارس نزد او رفتند و وی را به تهران و زندان عشرتآباد منتقل کردند. در سال 1343 نیز آیتالله دستغیب یک بار دیگر روانه تهران و زندان قزلقلعه شد.
او در دی سال 1356 در اعتراض به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات نسبت به امام خمینی(ره) موضعگیری کرد: «آیتالله خمینی مرجع تقلید چند میلیون شیعه میباشد و چون روزنامه اطلاعات به وی تهمتهایی زده طبق قانون عاملین این امر بایستی تحت تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه سال زندانی شوند.»
پس از حادثه 17 شهریور 1357، ماموران شاه، او را در حالی که تب داشت و بیمار بود، زندانی کردند. یکی از اقدامات وی در سال 1357، اعلام حکومت نظامی اسلامی بود که در اسناد ساواک به آن اشاره شده است: برابر اطلاع واصله: مورخ 57/9/26 آیتالله دستغیب در بیمارستان نمازی شیراز اظهار نمود که از تاریخ فوق حکومت نظامی اسلامی است و ظرف 48 ساعت حکومت نظامی اسلامی، هیچکس جهت دادخواست و یا رسیدگی به کارهای خود به ادارات مراجعه نکند. به خود من مراجعه کنید تا مشکلتان را حل کنم.»
آیتالله دستغیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهایی مانند ریاست حوزه علمیه فارس، نماینده امام خمینی(ره) در استان فارس، امام جمعه شیراز و نماینده استان فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی را بر عهده داشت. وی با شروع جنگ تحمیلی و فرا رسیدن موسم حج، اطلاعیهای را با این مضمون صادر کرد: «مردم متدین و شریف استان فارس با توجه به وضع حساس فعلی مملکت و تجاوز ناجوانمردانه عراق به کشور اسلامی ما سزاوار است از رفتن به حج صرف نظر کرده و با حضور یکپارچه خود در صحنه مبارزه، کمکهای لازم را به ارتش نیرومند و عالیقدر جمهوری اسلامی ایران برسانید. ما فعلا در حال مبارزه با کفر هستیم و این مصداق واقعی جهاد در راه خداست که صراحتا قرآن مجید آن را والا و برتر از هر عمل دیگر ذکر کرده و بدانید که انشاءالله به ثواب حج هم خواهید رسید. ضمنا از روسای کاروانهای محترم تقاضا میشود در صورت امکان وسائلی را که برای سفر حج آماده کرده بودند، در اختیار برادران و خواهران خود که زیر فشار ظالمانه عمال بعث عراق قرار گرفتهاند بگذارند.»
آیتالله دستغیب در سراسر عمر خود در خانهای ساده زندگی میکرد و به مردم علاقه بسیاری داشت. با دقت به سخنان گوینده گوش میداد. حتی با دشمنان خود نیز رفتار شایستهای داشت. در محیط خانه با همسر و فرزندانش مهربان بود. همسر شهید دستغیب درباره ویژگیهای اخلاقی وی چنین گفته است: «در امور زندگی به من اختیار تام داده بودند. هر کاری که انجام میدادیم، هیچ ایرادی نمیگرفتند چون میدانستند که راه ما راه خودشان و هدف ما یکی است. با بچهها خیلی مهربان بودند. در اوقات فراغت در حیاط با بچهها قدم میزدند و آنگونه که بچهها و نوهها دلشان میخواست، با آنها رفتار مینمودند. ایشان در کارهای خانه هم علاوه بر کارهای شخصی خود به ما کمک میکردند... به کرات میگفتند: من اجازه امر کردن را به خودم نمیدهم. ایشان بسیار کمخوراک، دائمالوضو و اهل تهجد و ذکر و دعا بودند.»
فرزند آیتالله دستغیب هم درباره نقش وی در منزل چنین گفته: «در ایام مریضی مرحوم والده، از بچهها نگهداری میکردند. فراموش نمیکنم که حتی در نظافت بچهها ابایی نداشتند یا حتی خودشان خانه را جارو میکردند. او مانند جدش رسول خدا بود؛ یعنی آن هنگام که در خانه بود، غمخوار اهل خانه بود.»
آیتالله دستغیب در سال 1321 به تعمیر مسجد جامع عتیق شیراز اقدام کرده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مدارس علمیه قوام، هاشمیه و آستانه در شیراز تحت نظر وی در اختیار طلاب قرار گرفت. او مساجد و مدارس علمیه متعددی مانند مدرسه حکیم، مسجد الرضا(ع)، مسجد المهدی(ع)، مسجد فرج آلرسول، مسجد امام حسین(ع) و مسجد روحالله را ساخت.
آیتالله دستغیب، تالیفات فراوانی دارد که صلوهالخاشعین، حاشیه بر رسائل شیخ، شرح و حاشیه بر کفایهالاصول، قلب سلیم، نفس مطمئنه، ایمان، معاد، گناهان کبیره، مظالم و آدابی از قرآن، از جمله آنها بهشمار میرود. آثار او به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اردو ترجمه شده است.
آیتالله دستغیب، شب پیش از شهادت خود، نیمه شب از خواب برخاسته و بارها ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» را تکرار کرده بود. صبح جمعه 20 آذر 1360 هم طبق معمول برای اقامه نماز جمعه از خانه خارج شد. پاسدار وی درباره این روز اینطور نقل کرده: «به هنگام خروج از خانه، لحظهای میایستد، شالش را محکم میکند و میگوید: «لاحول و لاقوه الا باللهالعلیالعظیم. انا لله و انا الیه راجعون». بعد از پلهها پایین میآید و در حالیکه یک دست بر سینه دارد و با دست دیگر به سوی بالا اشاره میکند، به راه میافتد. لحظاتی بعد یک دختر 19 ساله از گروهک خائن منافقین با چند کیلو تی.ان.تی به بهانه داشتن نامهای که شخصا باید به دست آقا برساند، به طرف ایشان میدود و سپس با یک انفجار مهیب، سید عبدالحسین دستغیب همچون مولای مظلوم خویش حضرت ابی عبدالله با بدن تکه تکه به لقاءالله میپیوندد. دیوارهای کوچه، درهای منازل، کف کوچه و پشت بامها غرق خون میشود و شناسایی بیشتر اجساد غیرممکن میگردد. از آن پس نمازگزاران ناله سر میدهند که «دیدهها بارد، سینهها ناله، دستغیب صد پاره شد، دیگر نمیآید.»
امام خمینی(ره) از شهید دستغیب با عناوینی مانند «مربی محرومان»، «هدایتکننده مردم»، «معلمی بزرگ»، «عالمی عامل» و «متعهد به اسلام» و «شخصیتی ارزشمند» یاد کردند و در بخشی از پیامشان درباره شهادت وی فرمودند: «امروز روز جمعه و نماز و عبادت، دست جنایتکار آمریکائیان یک شخص ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزههای علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند. حضرت حجتالاسلام والمسلمین شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب را که معلم اخلاق و مهذّب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود با جمعی از همراهانشان به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابرجنایتکار زمان ایفا کردند به گمان آنکه به ملت رزمنده ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشند. این کوردلان نمیبینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملت متعهد به اسلام و کشور مصممتر و در صحنه حاضرترند؟»
منابع:
- صحیفه امام، ج 15، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
- نفس مطمئنه، یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب دهم)، شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
تعداد بازدید: 1062