انقلاب اسلامی :: الف لام خمینی؛ زندگی‌نامه امام روح‌الله موسوی خمینی

الف لام خمینی؛ زندگی‌نامه امام روح‌الله موسوی خمینی

20 بهمن 1397

بریهه سلیمی خورشیدی

کتاب «الف لام خمینی» به قلم هدایت‌الله بهبودی، روایتگر زندگی امام خمینی(ره) است که موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در 1157 صفحه، در زمستان 1396 آن را به چاپ رسانیده است. در صفحات آغازین کتاب، تحت عنوان «اشاره»، ناشر، به نحوه شکل‌گیری کتاب، توضیح وجه تسمیه اثر و دشواری‌های مبارزه امام خمینی و قدرت درونی ایشان اشاره می‌کند. سپس در بخش «یادداشت نویسنده»، با مراحل نگارش کتاب و منابعی که نویسنده از آنها بهره برده است، آشنا می‌شویم. از جمله منابع مورد استفاده نویسنده عبارتند از: پرونده امام خمینی در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی‌حوزه هنری، مجموعه صحیفه امام خمینی و بایگانی مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری.

از صفحه 7 تا صفحه 1100، متن اصلی کتاب در 18 فصل است. فصل اول با عنوان «خاندان» دربرگیرنده مطالبی درباره سیداحمد موسوی، نیای پدری امام خمینی است که بین سال‌های 1240 تا 1250 قمری از کشمیر به ایران مهاجرت کرده و در خمین سکونت می‌کند. نیای مادری امام خمینی نیز میرزا احمد مجتهد نام داشت که در حدود نیمه قرن سیزدهم قمری به‌دنیا آمد. یکی از دختران وی به نام هاجرآغاخانم احمدی با سیدمصطفی (پدر امام خمینی) وصلت کرد و در سال 1336 قمری نیز درگذشت.

فصل دوم کتاب با نام «تولد، کودکی، تحصیلات آغازین»، از تولد امام خمینی در 30 شهریور 1281 در محله رازی خمین آغاز می‌شود و در ادامه به شرایط زندگی ایشان در کودکی و اتفاقاتی که طی آن سال‌ها در ایران رخ داده می‌پردازد. امام خمینی، تحصیلاتش را با آموزش قرآن، در مکتب‌خانه ملاقاسم در شش سالگی آغاز می‌کند. سپس در مدرسه احمدیه در خمین تحصیلاتش را ادامه می‌دهد و علوم قدیمه را نزد دایی‌اش، میرزا محمد مهدی، فرا می‌گیرد. در واپسین سال‌های اقامت امام خمینی در خمین (1336ق)، دو حادثه برای ایشان رخ می‌دهد؛ نخست، درگذشت عمه‌اش، صاحب خانم، در سن شصت سالگی و سپس، شش ماه پس از آن، درگذشت مادرش هاجرآغاخانم در سن پنجاه سالگی بود. امام در سن نوزده سالگی برای ادامه تحصیل راهی سلطان آباد می‌شود. ایشان در مدرسه علمیه سپهدار مستقر شده و نزد عبدالکریم حائری یزدی، محمدعلی بروجردی، محمد گلپایگانی و آقا عباس اراکی دروس مربوطه را می‌آموزد. در سال 1301 ش ایشان پس از تاسیس حوزه علمیه قم توسط آیت‌الله عبدالکریم حائری، در پی استاد به قم می‌آید و تحصیلاتش را از سر می‌گیرد.

نویسنده در فصل سوم با نام «دو زایش تاریخی»، به بررسی تقابل دو پدیده علمی و سیاسی در ایران، یعنی تاسیس حوزه علمیه قم و حکومت رضاخان می‌پردازد. هم‌زمانی این دو رویداد، سبب مخالفت مراجع قم با رضاخان گردید.

فصل چهارم با عنوان «زیر سقف سرکوب» با اعتراضات مردمی‌در خصوص نحوه اجرایی شدن سربازی آغاز می‌شود. البته دامنه این اعتراضات به حوزه علمیه قم و مراجع نیز کشانده می‌شود. سپس نویسنده به شرح دوران جوانی امام خمینی از سال 1305 تا 1319 پرداخته و به رویدادهایی همچون ازدواج ایشان با خانم خدیجه ثقفی در سال 1308 و تولد فرزندانشان اشاره می‌کند.

«بر سقف کبود»، عنوان فصل پنجم کتاب است که به رویدادهای سال‌های 1320 تا 1340 می‌پردازد. این فصل با شیوع قحطی در ایران، اشغال کشور توسط نیروهای انگلیس و شوروی و برکناری رضاخان از سلطنت آغاز شده و در ادامه به نگرانی امام خمینی در خصوص خشکسالی و بیماری و گرسنگی مردم و حضور متفقین در ایران می‌پردازد. با رفتن رضاخان از صحنه قدرت، اندیشه‌ها و احزاب پس از سال‌ها سکوت، خودنمایی کردند. امام خمینی با اندیشه‌ها و کتابهایی که علیه اسلام نوشته می‌شد به مقابله برمی‌خاست. مانند جوابیه‌ای که در قالب کتاب «کشف‌الاسرار» در پاسخ به کتاب «اسرار هزارساله» نوشته علی‌اکبر حکمی‌زاده، نگاشت. این فصل با درگذشت آیت‌الله العظمی بروجردی در سال 1340 و شروع اصلاحات ارضی خاتمه می‌یابد.

فصل بعد با عنوان «پا در میدان مبارزه»، به شروع دوران مبارزاتی امام خمینی در اوایل دهه 1340 می‌پردازد. با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و حذف شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن برای انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان، مخالفت‌های امام خمینی آغاز می‌شود. ایشان نامه‌هایی به محمدرضا پهلوی و اسدالله علم، نخست‌وزیر، مبنی بر اشکال این قانون و انجام اصلاحیه بر آن ارسال می‌کند. با اصرار امام خمینی، علم در 10 آذر 1341 در روزنامه‌ها اعلام می‌کند که تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اجرا نمی‌شود.

«میدان خونین مبارزه» فصل هفتم کتاب است که با موضوع حمله عوامل حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم در نوروز 1342 آغاز می‌شود. نویسنده در این فصل به پیامدهای این حادثه پرداخته و در ادامه به فشار حکومت روی طلاب حوزه علمیه اشاره می‌کند. در 24 فروردین، دستگیری طلبه‌ها و اعزام آنها به سربازی آغاز می‌شود. این اقدامی بود برای ایجاد وحشت در بین طلاب جوان. اما امام خمینی معتقد بود که این کار سبب می‌شود نظامیان و پادگان‌ها جایگاه واقعی روحانیت و اسلام را بشناسند. با ادامه مبارزات امام خمینی، شاه، ایشان را مانعی جدی برای به ثمر نشاندن تصمیمات خویش می‌دید.

فصل هشتم با عنوان «زندان»، به قیام 15 خرداد 1342 و دستگیری امام خمینی و پیامدهای آن می‌پردازد. اعتراضات مردمی و واکنش علما و مراجع داخل کشور و سایر کشورها به دستگیری امام، سبب شد تا در مرداد همان سال امام خمینی از زندان آزاد شده و در حبس خانگی به‌سر برد. ایشان در این شرایط، مطالعات خود را از سر گرفت. در این زمان محبوبیت امام خمینی بین مردم و علما بیشتر شد و همه در انتظار آزادی ایشان بودند. این فصل با اشاره به استعفای اسدالله علم و نخست‌وزیری حسنعلی منصور به پایان می‌رسد.

«راه بی‌بازگشت» عنوان فصل بعدی کتاب است که با آزادی امام خمینی از حبس خانگی در 15 فروردین 1343 آغاز می‌شود. سپس به موضوع اعتراض امام به مقاله‌ای که روزنامه اطلاعات درباره اتحاد روحانیت و شاه چاپ کرده بود می‌پردازد که این مسئله با عذرخواهی نخست‌وزیر و مدیر مسئول روزنامه اطلاعات خاتمه می‌یابد. در ادامه، نویسنده به موضع‌گیری امام خمینی در قبال مطلبی که مهرانگیز منوچهریان در مجله اطلاعات بانوان، تحت عنوان «طرح قانون خانواده» چاپ کرده بود، اشاره می‌کند. این موضوع نیز اعتراض امام خمینی را درپی داشت ولی با رد این طرح از سوی دادگستری، امام نیز به اعتراض خود پایان می‌دهد.

فصل بعد با نام «داد استقلال و ستد» به ماجرای مخالفت امام خمینی با تصویب کاپیتولاسیون (مصونیت مستشاران نظامی آمریکا) می‌پردازد. امام با ارسال نامه برای علمای سایر شهرها، آنها را دعوت به اعتراض کرده و اعلامیه‌ای نیز علیه کاپیتولاسیون صادر می‌کند. ایشان در چهارم آبان 1343 طی یک سخنرانی تصویب کاپیتولاسیون را خیانت نمایندگان مجلس می‌نامد.

نویسنده در فصل «تبعید» به موضوع دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه در سیزدهم آبان 1343 می‌پردازد. آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، پسر امام خمینی، با مراجعه به مراجع و علما به دنبال راه چاره‌ای برای بازگشت امام به ایران بود. مأموران حکومت پهلوی، تصمیم به دستگیری سیدمصطفی گرفتند ولی با تلاش روحانیان در 8 دی 1343 آزاد می‌شود. حضور سیدمصطفی در قم، حکم جایگزینی برای پدر را داشت. ساواک با نگرانی از این امر، بلافاصله وی را دستگیر و به ترکیه، نزد پدرش، می‌فرستد. اعضایی از هیئت‌های موتلفه در اول بهمن 1343 به نشانه اعتراض به تبعید امام خمینی، حسنعلی منصور را ترور می‌کنند و امیرعباس هویدا به نخست‌وزیری می‌رسد. با آغاز محرم، مردم و طلاب، عکس‌ها و نوارهای سخنرانی امام را پخش می‌کنند. آیت‌الله گلپایگانی به دیدار امام در ترکیه رفته و پس از بازگشت خبر سلامتی امام را به خانواده ایشان و مردم می‌دهد.

در فصل «تبعیدگاه دوم»، نویسنده به موضوع تبعید امام از ترکیه به عراق در 13 مهر 1344 می‌پردازد. با رفتن امام خمینی به عراق طلاب و افرادی که علاقه‌مند به یادگیری آموزه‌های ایشان بودند، به سمت عراق سرازیر می‌شوند. امام در 23 آبان همان سال تدریس خارج فقه را در مسجد شیخ انصاری در نجف آغاز می‌کند. به درخواست ایشان، خانواده‌شان به نجف می‌روند. رساله امام در کتابفروشی‌های ایران و بین مردم دست به دست می‌شد و این خطری برای حکومت پهلوی به شمار می‌رفت.

فصل «دیده‌بانی در تبعید» به موضوع اعلامیه‌های امام خمینی اشاره دارد. اعلامیه‌ای در قالب نامه‌ای برای هویدا منتشر می‌شود که در آن، از فقر مردم و آزاد نبودن ملت، صحبت می‌شود. اعلامیه‌ای خطاب به حوزه‌های علمیه و برای تشویق آنها به مقاومت در برابر حکومت پهلوی و حمایت از مردم بود. اعلامیه‌ای در زمان آغاز جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل نوشته شد که در آن از اتحاد مسلمانان و مقابله با استعمارگران سخن به میان آمد. در این بین ساواک با حمله به مدارس دینی در قم، اقدام به جمع‌آوری عکس‌ها و نوارها و نوشته‌های مرتبط با امام خمینی می‌کند. در پاییز 1346 جلد نخست کتاب تحریرالوسیله در نجف به چاپ می‌رسد. جلد دوم نیز با فاصله کمی چاپ و توسط زائران ایرانی به کشور آورده شد، اما ساواک دستور جمع آوری کتاب را صادر کرد. اوایل شهریور 1347 در پی استفتاء از امام در خصوص اسرائیل و موضع صحیح درباره مبارزان فلسطینی، امام خمینی پاسخ می‌دهد که باید در برابر اسرائیل ایستاد و نباید در این راه کوتاهی کرد.

نویسنده در فصل «به افق امید» درباره ادامه نامه‌نگاری‌های امام با مراجع و چاپ رساله ایشان در ایران می‌نویسد. سپس از کودتای حزب بعث در عراق و درگیری‌های مرزی با ایران می‌گوید. این درگیری‌ها ناشی از اختلاف بین ایران و عراق بر سر مالکیت اروند رود و دخالت حکومت پهلوی در کردستان عراق بود. عراق که توان مقابله نظامی با ایران نداشت، شروع به ضبط اموال، حبس و اخراج ایرانیان مقیم عراق می‌کند. مقامات عراقی از حوزه علمیه نجف درخواست می‌کنند که علیه ایران بیانیه‌ای بنویسند اما مراجع امتناع می‌کنند. سپس سراغ امام رفته و ایشان نیز رفتار توهین‌آمیز آنان را نسبت به زائران ایرانی مطرح می‌کند. عراق امام را به اخراج از عراق تهدید می‌کند و امام خمینی با رضایت می‌پذیرد. اما با وساطت آیت‌الله حکیم موضوع فیصله پیدا می‌کند. در تابستان 1348 «رادیو نهضت روحانیت ایران» شروع به کار می‌کند. حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی تهیه کننده، نویسنده و گوینده رادیو بود. در 30 مرداد همان سال مسجدالاقصی به آتش کشیده شد و این امر برای مسلمانان بسیار گران آمد. گروهی موسوم به «جبهه سرد» شامل حکومت پهلوی، پاکستان، ترکیه و عربستان، پیشنهادی در خصوص تشکیل کنفرانس سران کشورهای اسلامی دادند. در 30 شهریور این کنفرانس در پایتخت مراکش برگزار شد. قطعنامه‌ای که در پایان اجلاس خوانده شد، موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و خواستار بازگشت اسرائیل به سرزمین‌های پیش از جنگ ژوئن 1967 بود. امام خمینی ضمن اظهار تأسف از آتش زدن مسجدالاقصی، کنفرانس مراکش را تلاشی برای موجه نشان دادن اسرائیل و کمک به دشمنان اسلام خواند.

«در کمین زمان» عنوان فصل بعدی کتاب است که به موضوع «ولایت فقیه» می‌پردازد. امام خمینی در خلال تدریس «مکاسب محرمه» در اول بهمن 1348 به موضوع ولایت فقیه می‌رسد امام این بحث را گسترش داد و زمینه تشکیل حکومت اسلامی را مطرح کرد. کتاب «ولایت فقیه» امام هم چاپ شد و در دسترس عموم قرار گرفت. جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در 20 مهر 1350 برگزار شد و سخنان امام علیه این مراسم به صورت دست‌نویس بین مردم پخش شد. سپس شاه تاسیس «سپاه دین» را اعلام کرد که به نوعی تقویت و ترویج دین دولتی برای توجیه عملکردهای حکومت پهلوی بود. امام نیز بلافاصله اعلامیه‌ای در 21 آبان 1350 صادر و در آن به مردم هشدار می‌دهد که اگر این امر به اجرا درآید، کل اسلام در خطر نابودی قرار می‌گیرد. در 23 اسفند 1351 امام خمینی پیامی به مردم ایران می‌فرستد که در آن مردم را به مبارزه علنی و اعتراض و اعتصاب دعوت می‌کند. در پی اخراج ایرانیان از عراق، آن دسته از روحانیانی که نمی‌توانستند به ایران برگردند، به لبنان رفته و در جهت چاپ و نشر آثار امام خمینی و کمک به نهضت اسلامی، پایگاهی قوی تشکیل دادند. آیت‌الله سیدمصطفی خمینی نیز به لبنان رفت و در آنجا به هماهنگی و سازماندهی تشکیلات پرداخت. در اسفند 1353 شاه «حزب رستاخیز» را تنها حزب قانونی کشور خواند. امام نیز طی پیامی، عضویت در حزب رستاخیز را حرام اعلام کرد.

فصل بعد با نام «آغاز پایان» با بیان واقعه درگذشت مشکوک آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، فرزند امام خمینی در اول آبان 1356 آغاز می‌گردد. مردم عزاداری باشکوهی در سرتاسر ایران و نجف و کربلا برگزار کردند. سپس نویسنده به ماجرای انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» می‌پردازد. وقتی این مقاله در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، اعتراض‌های مردمی آغاز شد. کلاس‌های حوزه‌های علمیه هم تعطیل شد و طلاب به همراه مردم راهپیمایی کردند. در پی آن، بازار نیز تعطیل می‌شود و دامنه این تعطیلی به سایر شهرهای کشور نیز کشیده می‌شود. ساواک نیز به سرکوب اعتراضات پرداخته و تعدادی از مردم به شهادت می‌رسند. امام در دوم بهمن 1356 متنی منتشر می‌کند و با اشاره به شهادت مردم در 15 خرداد 1342 و 19 دی 1356، پیوندی بین این دو واقعه برقرار می‌کند. سپس نویسنده به حادثه هفدهم شهریور می‌پردازد. در پی کشتار این روز که به «جمعه سیاه» شهرت می‌یابد، امام با ارسال پیام برای مردم ایران، ابراز همدردی کرده و آنان را به اعتصاب و ایستادگی در برابر حکومت پهلوی دعوت می‌کند. فعالیت‌های امام در عراق سبب شد تا دولت عراق ایشان را تهدید کند. ساواک به دولت عراق اعلام کرد که باید مراقب رفت و آمدهای امام خمینی باشند و بر او سختگیری بیشتری داشته باشند. در پی این فشارها منزل ایشان به شدت تحت کنترل قرار گرفت.

فصل «هجرت» به موضوع هجرت امام خمینی از عراق و اقامت ایشان در پاریس می‌پردازد. امام در 16 مهر 1357 در نوفل‌لوشاتو ساکن می‌شود و پیامی به مردم ایران مبنی بر ادامه مبارزات برای سرنگونی شاه ارسال می‌کند که در روزنامه لوموند هم به چاپ می‌رسد. پس از اجلاس گوادلوپ در 14 دی 1357، آمریکا از امام درخواست می‌کند که برای برطرف شدن بحران داخلی ایران و حفظ شاه و جلوگیری از نفوذ کمونیسم از دولت بختیار حمایت کند. امام نیز در پاسخ می‌گوید که در سیاست‌های داخلی ایران دخالت نکنید. سپس امام طی پیامی‌خبر تاسیس شورای انقلاب را در 22 دی به مردم ایران می‌دهد و اعلام می‌کند که وظیفه این شورا بررسی و فراهم کردن مقدمات تاسیس دولت موقت انقلاب اسلامی است. در 26 دی، شاه برای همیشه از ایران خارج می‌شود و امام در 27 دی برای مردم ایران پیام تبریک ارسال می‌کند.

در فصل آخر با عنوان «بازگشت» نویسنده به تحولات ایران در دو ماه پایانی سال 1357 می‌پردازد. امام خمینی در 30 دی سلطنت پهلوی را غیر قانونی اعلام کرد و مقدمات بازگشت امام به ایران فراهم شد. در نهایت هواپیمای حامل امام خمینی صبح روز دوازده بهمن به تهران می‌رسد و همان روز امام در بهشت زهرا(س) سخنرانی می‌کند. در 15 بهمن مهدی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت توسط امام خمینی انتخاب می‌شود. در 21 بهمن درگیری‌ها بین مردم و نیروهای حکومت پهلوی اوج می‌گیرد و سرانجام در 22 بهمن اسلحه‌خانه‌ها و تسلیحات ارتش و رادیو و تلویزیون به دست مردم افتاد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.



 
تعداد بازدید: 1330


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: