انقلاب اسلامی :: پایگاه‌های قدرت امام خمینی

پایگاه‌های قدرت امام خمینی

15 بهمن 1397

مرتضی مکی

درباره پایگاه قدرت امام خمینی(ره) می‌بایست نقش رهبری امام را در شکل‌گیری نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی مورد واکاوی قرار داد. در همه انقلابها و قیام‌های جهان رهبری یک ضلع مثلث پیروزی در کنار ایدئولوژی و مردم است. در میان این ارکان، رهبری عامل مهمی برای آغاز، تداوم، پیروزی و تثبیت نهضت‌ها و انقلاب‌ها می‌باشد به تعبیر پرفسور یان یرپه استاد تاریخ ادیان در سوئد: «مطالعه‌ دقیق انقلاب کبیر فرانسه این نکته را به ما می‌فهماند که در حقیقت این انقلاب هیچ رهبر و پیشاهنگی در مبارزه نداشته است. در انقلاب روسیه نیز نقش لنین در سطحی بسیار پایین‌تر از تأثیر و نقش امام در انقلاب اسلامی ‌بود. زیرا انقلاب کمونیستی قبل از آنکه به شوروی برسد، از مدت‌ها قبل آغاز شده بود. اما انقلاب ایران با نقش رهبری آن عجین شده و از این جهت آن را از سایر نهضت‌ها و انقلاب‌های دنیا متمایز و متفاوت می‌کرد.»[1]

به بیان مهدی بازرگان، در مقایسه با رهبران سیاسی و روحانیون گذشته امتیاز و نبوغ آیت‌الله خمینی در این بود که هم‌درد و همراه با ملت از آغاز، لبه‌ تیز حمله را بر گلوی استبداد گذاشته و همه‌ی اقشار جامعه را به میدان مبارزه با رژیم پهلوی فرا خواند تا یک‌دل و یک‌جهت در راه رهایی از شر شاه ستمگر قدم بردارند.[2]

آیت‌الله سیدمحمود طالقانی نیز رهبری امام (ره) را یک پدیده‌ نوین در تاریخ معاصر ایران خوانده و بر این باور تأکید دارد که کمتر می‌توان رهبری چون آیت‌الله خمینی پیدا کرد که همراه و همد‌ل مردم بوده و از درجه‌ بالایی از توکل و خلوص نیت و قاطعیت برخوردار باشد.[3]

شخصیت امام خمینی در همه ابعاد استثنایی و ممتاز بود. مهمترین پایگاه قدرت امام خمینی اقشار مختلف مردم بودند. همت بلند، هدف‌های بزرگ، ایمان و توکل خستگی‌ناپذیر، اراده‌ای الهی و محکم، تقوا، هوشمندی، صبر و صفا و عبودیت خالصانه، زهد و پارسایی، صراحت زبان، صفای معنوی و روحانی، آینده‌نگری و حکمت از او شخصیتی درخشنده و عابد و مخلص ساخته بود که توانست در دل مردم نفوذ کند ملت را متحد و همراهی آنان را با جریان انقلاب هم‌سو کند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در تبیین شخصیت امام می‌فرمایند: «رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره درخشانی در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمان‌های گذشته نداشتیم و در میان چهره‌های معروف عالم – بعد از انبیا و اولیا(علیهم السلام) ـ شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف سراغ نداریم. به اعتقاد من، مهمترین و تعیین‌کننده‌ترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود.»[4]

از نگاه امام خمینی اتکاء به قدرت لایزال الهی مهمترین عامل برای قیام علیه نظام استبدادی است. امام توحید را محور مبارزات خویش قرار داد و هرگز از الگوی دیگری غیر از خط توحید پیروی نکرد و تمام اهداف خویش را در پناه مذهب جست‌وجو نمود: «انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شؤون جامعه سایه می‌افکند.»[5] «مقصد اصلی این بود که توحید را در عالم منتشر کنند. دین حق را در عالم منتشر کنند. آنها مانع بودند. اینها می‌دیدند که این مانع را باید برداشت تا به مقصد رسید.»[6]

امام کسانی را که در اوج مبارزه شعاری غیر از مذهب اسلام مطرح می‌کردند به خدمت نگرفت. ایشان ابتدا آنها را به اسلام دعوت می‌کرد و در صورت عدم پذیرش، صف آنها را از انقلاب جدا می‌نمود. در انقلاب اسلامی نه کسب قدرت و نه تحول و حاکمیت ایدئولوژی مادی، بلکه مهمترین هدف رهبری آن، ادای تکلیف و وظیفه‌ای که خداوند تعیین کرده است، می‌باشد: «ما به شرط غلبه قیام نمی‌کنیم، ما می‌خواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم.»[7] «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه.»[8] به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی، «امام‌خمینی این هنر را داشت که زمان را بشناسد و به قدرت لایزال الهی تکیه کند. آنگاه به تنهایی قیام کرد. او در ترس موحد بود، در رجاء و امید موحد بود، در بینش موحد بود، در میثاق موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود و بالاخره در اعتماد موحد بود. زیرا روزی که هیچ‌کس با او نبود، فقط می‌گفت: خدا و آن روزی هم که همه با او بودند همچنان می‌گفت خدا».[9]

امام خمینی وقتی باید از عراق می‌رفت، اهالی خانه را صدا کرد و گفت: اصلاً ناراحت نباشید که هیچ نمی‌شود. مهم تکلیف است. نمی‌شود از زیر بار تکلیف شانه خالی کرد.[10]

وقتی رئیس سازمان امنیت عراق به نزد امام آمد و از ایشان خواست تا دست از فعالیت‌های سیاسی بردارد، رهبر فقید انقلاب گفت: من کارهایم را تعطیل نمی‌کنم. رئیس امنیت عراق تهدید کرد و گفت: ممکن است اخراجتان کنیم. امام فرمود: خمینی، خمینی است. هر کجا که برود، هر کجا بروم همین هستم. چه در عراق باشم و چه در جای دیگر.[11]

دیمیتری ژوکوف دانشمند روس نیز در نوشته‌های خود بارها به اراده‌ قوی امام‌خمینی اشاره کرده و معتقد است که امام اراده‌ای بسیار استوار و از همه مهم‌تر برای رسیدن به هدف خویش ایمان داشت. به اعتقاد وی امام‌خمینی پرچمدار اصلی انقلاب بود و توانست دیدگاه‌های سیاسی و دینی خویش را در میان مردم گسترش دهد. ما باید توجه داشته باشیم که امام، خود عنوان رهبری را برای خودش انتخاب نکرده، بلکه این لقب و عنوان از طرف مردم به وی داده شده و این واقعیت برای مردم ایران بسیار مهم به نظر می‌رسد.[12]

امام خمینی در شرایطی نهضت مبارزه با ظلم و نظام ستم‌شاهی را آغاز کرد که هنوز چهره شناخته شده‌ای در میان عموم مردم ایران نبود. به خصوص آنکه در آن زمان وسایل ارتباط جمعی فراگیری برای رساندن انتقال سخنان مهیج و کوبنده امام علیه نظام پادشاهی وجود نداشت. پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)و هم‌زمان با شروع حرکتِ‌ اجتماعی، سیاسی و دینیِ امام خمینی، مراجع دینی بزرگی همچون آیات عظام حکیم، شاهرودی، سید عبدالله شیرازی، خویی، خوانساری، گلپایگانی، میلانی و نیز بزرگان دیگری در نجف، قم، تهران، مشهد و… مطرح بودند و هریک مقلدانی در سراسر ایران داشتند، و ناشناخته‌ترینِ این مراجع دینی، سید روح‌الله خمینی بود. امام خمینی تا آن زمان، نه رساله‌ای چاپ کرده بود و نه هیچ اقدام دیگری که او را در مقامِ یک مرجع تقلید مطرح سازد. در آن زمان اکثر مردم ایران، از مراجع دینیِ‌ دیگری غیر از امام خمینی تقلید می‌کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی و از شاگردان امام خمینی در این باره فرموده‌اند: «وقتی در سال چهل و یک فریاد امام بلند شد، بغض مردم ترکید. مردم در طول دهها سال بغض کرده بودند. بعضی‌ها به آن وضع عادت کرده بودند، بسیاری هم بغض کرده بودند. حرف امام به دلها نشست. بدانید آن روزی که امام این فریاد را بلند کردند، هنوز مرجع تقلیدِ معروفی نبودند. البته ایشان در قم بین علما و بزرگان، فضلا و طلاب حوزه، خیلی موجه بودند و پایگاه بسیار بلندی داشتند؛ اما در بین مردم سراسر کشور، آن‌چنان شناخته شده نبودند. این فریاد که بلند شد، چون درست بود، چون به حق بود ـ زیرا متکی به خواستهای مردم و در اصل به اسلام و دین متکی بود ـ بلافاصله همه‌جا به‌طور طبیعی منتشر شد؛ دهن به دهن، دست به دست، دل به دل سیر کرد، به همه جا رسید و مردم را به امام علاقه‌مند کرد. امام بزرگوار ما که در سال چهل و یک به هنگام شروع مبارزات، چندان معروفیتی نداشتند، در خرداد چهل و دو وضع و پایگاه‌شان در دلهای مردم به آن‌جایی رسیده بود که حادثه‌ پانزده خرداد چهل و دو در تهران اتفاق افتاد و هزاران نفر در راه امام جان خودشان را فدا کردند.»[13]

نفوذ امام خمینی در میان مردم تا به دست گرفتن رهبری مبارزات علیه نظام ستم‌شاهی فقط به جنبه‌ها و ویژگی‌های شخصیتی ایشان محدود نمی‌شود. روش مبارزه امام خمینی یکی از عوامل موثر در گرایش آحاد و اقشار مختلف مردم به امام خمینی و پذیرش رهبری ایشان بود. شیوه مبارزه امام بسیار ساده و دور از هر نوع پیچ و خم سیاسی‌کاری‌های امروزه بود. او از ابتدا هدف خود را نه در پیروزی و تحقق خواسته‌های خود و مردم بلکه در اجرا و ادای تکلیف شرعی قرار داد. او می‌گفت که ما صرفا به تکلیف الهی و شرعی خود عمل می‌کنیم یا پیروز می‌شویم یا کشته می‌شویم که در هر صورت پیروزیم. این شیوه مبارزه برای کسانی که به روش‌های سیاسی ماکیاولی عادت کرده بودند و اعمال تاکتیک‌های سیاسی غربی را در مبارزات اجتماعی و معادلات سیاسی خود می‌پسندیدند، بسیار ناخوشایند بود و نه تنها دولتی‌ها و مخالفین ایشان را به خشم می‌آورد بلکه برای نزدیکان و همراهان ایشان نیز شگفت‌آور بود.

امام خمینی به همین دلیل و با همین شیوه یک حزب و تشکیلات منسجم با کادر منضبط به وجود نیاورد و همچنین یک برنامه از پیش تنظیم شده‌ای نداشت. او تنها با استفاده از نبوغ و جاذبیت خویش و تکیه بر شعارها و معیارهای روشن اسلامی و قاطعیت خاص خود، تاکتیک‌های لازم را در جهت پیشبرد اهداف خود برای رسیدن به یک جامعه ایده‌آل اسلامی به کار می‌گرفت. امام در ایجاد ارتباط با اقشار و توده‌های مردم نبوغ خاصی داشت که از کمتر کسی مشاهده گردیده است. او با کلامی بسیار ساده و قابل درک برای همه حتی بی‌سوادترین انسانها، پیچیده ترین مسائل سیاسی ـ اجتماعی را مطرح می‌کرد و با بیان خود در اعماق قلوب انسان‌های معتقد و مؤمن نفوذ می‌نمود.[14]

در جریان شکل گیری و گسترش انقلاب اسلامی، که از سال 40 با نهضت روحانیت آغاز شد، گرچه گروه‌ها، شخصیت‌ها و چهره‌های موجه و سابقه‌دار سیاسی کم و بیش حضور داشتند و جریان‌های دیگری هم در دوره‌ای 15 ساله به‌وجود آمدند که همه خود را شایسته رهبری حرکت مردم ایران می‌دانستند و حتی با برخورداری از پشتوانه‌های حزبی و گروهی و یا حمایت‌های تبلیغاتی خارجی، به رقابت با جریان اسلامی و رهبری امام خمینی برانگیخته شدند، ولی در یک مسیر تدریجی رو به شتاب، رهبری بلامنازع انقلاب، به شکلی بارز و برجسته، در شخص امام خمینی متبلور شد. در این پدیده قطعاً جایگاه فقهی و شأن مرجعیت امام و نیز خصوصیات معنوی ایشان بی تأثیر نبوده است، ولی هرگز نمی‌توان پیدایش این اجماع نخبگان و توده مردم را در چارچوب نظریه رهبری کاریزماتیک ماکس وبر به همین عوامل منحصر ساخت؛ بلکه عواملی همچون حقانیت و منطقی بودن مواضع سیاسی، صداقت و خلوص، قاطعیت و استواری، ارائه طرحی برای آینده، شیوه رهبری و توفیق عملی استراتژی مبارزه، در تکوین این رهبری مؤثر بوده و تحلیل واقع بینانه این روند تدریجی، نشان می‌دهد که شکل‌گیری رهبری بلامنازع امام، مسیری کاملاً منطقی و عقلانی داشته است.

استاد مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی در باره رهبری امام خمینی می‌گوید: «تحلیل ماهیت این انقلاب از تحلیل رهبری انقلاب جدا نیست و این مسئله در ارتباط با مسئله خودیابی ملت ما مطرح می‌شود. باید پرسید که چه شد امام خمینی رهبر مطلق شد، آن چنان که حتی آنهایی‌که از نظر ایده و هدف در قطب مخالف ایشان جای داشتند، چاره‌ای جز اذعان به رهبری ایشان نداشتند. چرا سخنان امام این همه موج می‌آفرید؟ چرا اعلامیه‌های ایشان با نبودن امکانات و وسائل و با بودن اختناق‌ها و شکنجه‌ها و خطر مرگ‌ها به سرعت در سراسر کشور پخش می‌شد؟ بی‌شک از جان‌گذشتگی و مبارزه خستگی‌ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم، و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذیری این رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است، اما مطلب اساسی چیز دیگری است، و آن اینکه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی‌خاست، مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر... و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه‌ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را و حسین را در چهره او دیدند، او را آینه تمام‌نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند.»[15]

شاید هیچ‌کس به اندازه استاد مطهری نتواند از شخصیت امام خمینی سخن بگوید. او از نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی است که در همه عمرش به دنبال احیای اندیشه‌های اسلامی بود. استاد مطهری در بخش دیگری از سخنان خود در توصیف امام خمینی، پس از بازگشت از پاریس می‌گوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده‌ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهار تا «آمن» دیدم. آمن به هدفه، به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود نمی‌تواند او را از هدفش منصرف کند. آمن بسبیله، به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و راهش داشت.

آمن بقوله، در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می‌کنند که آقا کمی یواش‌تر، مردم دارند سرد می‌شوند، مردم دارند از پای درمی‌آیند، می‌گوید نه مردم این‌جور نیستند که شما می‌گویید. من مردم را بهتر می‌شناسم و ما همگی می‌بینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار می‌شود.

و بالاخره بالاتر از همه آمن بربه، در یک جلسه خصوصی ایشان به من می‌گفت فلانی این ما نیستیم که چنین می‌کنیم. من دست خدا را به وضوح حس می‌کنم. آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می‌کند و در راه خدا قدم برمی‌دارد، خدا هم به مصداق ان تنصروا الله ینصرکم بر نصرت او اضافه می‌کند. یا آنچنان که در داستان اصحاب کهف مطرح می‌شود، قرآن می‌گوید آنها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و به او اعتماد و تکیه کردند، خدا هم بر ایمان‌شان افزود. آنها برای خدا قیام کردند و خدا هم دلهای آنها را محکم کرد.»[16]

در پایان باید گفت سه متغیر اصلی در نفوذ و گستره پایگاه قدرت امام خمینی نقش اصلی و محوری دارد. اولین و مهمترین متغیر اتکاء به قدرت لایزال الهی بوده است. امام در جایگاه یک روحانی و مرجع دینی مبارزه را آغاز کردند، همین ویژگی یکی از متغیرهای اصلی در زمینه‌سازی نفوذ امام در اقشار مختلف مردم بود. متغیر دوم در روش مبارزاتی امام خمینی بود. امام با اتکا به قدرت لایزال الهی اعتقاد به تکلیف و نه نتیجه داشت و هر وسیله‌ای را برای رسیدن به هدف توجیه‌پذیر نمی‌دانست. این ویژگی مبارزاتی امام در کنار سومین متغیر نفوذ و قدرت پایگاه مردمی امام یعنی مردمی بودن از جمله عوامل گسترش پایگاه اجتماعی مردم و به حاشیه رفتن همه جریان‌های سیاسی مدعی مبارزه با نظام استبدادی محمدرضا پهلوی بود. اگر امام عنوان پیشوایی مذهبی و اسلامی را نمی‌داشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنایی و انس و الفتی با اسلام نداشتند و اگر عشقی که مردم ما با خاندان پیامبر دارند وجود نمی‌داشت و اگر نبود که مردم حس کردند که این ندای پیامبر(ص) و ندای حضرت علی(ع) و یا ندای امام حسین(ع) است که از دهان این مرد بیرون می‌آید، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما به‌وجود آید.[17]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. سپهری، محمد، خورشید بی‌غروب، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص 96.

[2]. بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، انتشارات بازرگان، 1363، ص 41.

[3]. امام خمینی از دیدگاه پدر طالقانی، تهران، انتشارات ابوذر، 1359، ص 26.

[4]. خامنه‌ای، سیدعلی، سخنرانی در جمع پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر، 13/11/1377 http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid.

[5]. صحیفه امام،ج 5، ص81.

[6]. صحیفه امام، ج 8، ص41.

[7]. صحیفه امام، ج ۱۳، ص138.

[8]. صحیفه امام، ج 21، ص284.

[9]. شاهجویی، محمدامین، بنیان مرصوص امام خمینی قدس سره در بیان حضرت آیت‌الله جوادی آملی تهران، اسراء، 1384 ص، 370.

[10]. محمدی‌نسب، محمود، تا همیشه آشنا: تصویرهایی از زندگی امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، ص 30.

[11]. همان، ص 54.

[12]. لقمان بایمت‌اف، انقلاب اسلامی ‌از دیدگاه محققان شوروی 1979-1990، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 106.

[13]. خامنه‌ای، سیدعلی، پیشین.

[14]. پورحنیفه معافی، محمدعلی، مجله بازتاب اندیشه در مطبوعات، شماره 59 و 60.

[15]. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، صدرا، 1385.

[16]. همان.

[17]. همان.



 
تعداد بازدید: 1148


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: