09 خرداد 1398
الهام نجمی
شب بود، ظلمت، برف و کولاک زمستانی
چشم بهار آن روزها در خواب طولانی
بر بالهای زخمی ایرانمان زنجیر
حال وطن مثل کبوترهای زندانی
با صبح آمد چشمهایش غرق در امید
وقت طلوع فجر شد اوقات رحمانی
در دستهایش گرمی خورشید فروردین
مردی که گرمای کلامش بود توفانی
تا کاشت بذر لالهها را نیمهی خرداد
گل داد بهمن ماه باغ او به آسانی
هر لالهای یک پرچم سرخ از نشان او
یادآور عطر طراواتهای بارانی
هر لاله با خون خودش صد لاله میکارد
تنها نه در این خاک هر جا به فراوانی
هرگز نیفتد دست نااهل انقلاب ما
حاشا که باز ایران ببیند ظلم و ویرانی
■
الهام نجمی متولد همدان و ساکن کرج است. او تاکنون در جشنوارههای مختلفی برگزیده و مجموعه شعر «ارادت» از او منتشر شده است.
تعداد بازدید: 951