13 مرداد 1398
مریم طحان
مسجد قزللی یکی از مساجد تاریخی تبریز است که به واسطه حادثه مهمی که در 29 بهمن سال 1356 در مراسم اربعین شهدای شهر قم در آن اتفاق افتاد، باعث شد درخت انقلاب مستحکمتر از قبل به سمت پیروزی حرکت کند.
مسجد خزینه یا مسجد قیزیللی (به ترکی آذربایجانی: قیزیللی مچید/ مسجد طلایی) که به «مسجد حاجی میرزا یوسف آقا» نیز شهرت دارد، یکی از مساجد محوطه بازار تاریخی تبریز است که در خیابان جمهوری اسلامی و در کنار سرای گرجیلر واقع شده و قدمتش به دوران قاجار باز میگردد.
بانی مسجد «حاج میرزا یوسف آقا طباطبایی»[1] از علمای بزرگ تبریز است.[2] بنای این مسجد در ربع آخر قرن سیزدهم هجری قمری صورت گرفته است. نادر میرزا درباره این مسجد مینویسد: «... این مسجد را حاجی میرزا یوسف طباطبایی بنا نهاد و جمعی از بازرگانان و مخلصان زر دادند که این عمارت به انجام رساند.»[3]
این مسجد به علت کشف و پیدایش تعداد قابل توجهی سکههای طلا و نقره در محوطه آن و زیر ستونها و محراب، به نامهای «مسجد قیزیللی»، «مسجد طلایی» و «مسجد خزینه» معروف است.
اهمیت مسجد قزللی تبریز مربوطه به حادثهای میشود که در 29 بهمن سال 1356 رخ داد اما این مسجد در طول مبارزات سیاسی مردم علیه حکومت پهلوی نیز فعال بود.
نوروز 1342 به فرموده امام خمینی تحریم و اعلام عزا شده بود. در تبریز نیز مردم مجالس عزاداری برپا کردند. یکی از آن مجالس در مسجد قزللی برپا شد و حجتالاسلام حسن ناصرزاده بر بالای منبر سخنانی علیه حکومت پهلوی و اقدامات آن در سال 1341 که دلیل تحریم عید و اعلام عزا بود، ایراد کرد. او در سخنان خود با صراحت هرچه تمام و بیپروا شاه را خطاب قرار داد، به گونهای که در آن زمان کسی جرأت این کار را نداشت.[4]
در دوم فروردین همان سال زمانی که در مدرسه علمیه طالبیه، واقع در مسجد جامع تبریز، ساواک به قصد پاره کردن اعلامیه امام که روی دیوار آنجا نصب شده بود، با طلاب درگیر و آنان را مورد هجوم خود قرار داد، درگیری در مدرسه به مسجد جامع محدود نشد و ادامه آن به مسجد قزللی رسید. حضار مسجد قزللی که برای شرکت در مراسم سالگرد شهادت امام صادق(ع) حضور داشتند با شنیدن سر و صدا بیرون آمدند. حمله مأموران شهربانی که سوار بر اسب بودند به طلاب و مردم عادی که در مسجد بودند شدت گرفت و غیر از وارد آوردن ضربههای باتوم، شلیک هوایی هم صورت گرفت.[5]
ماه محرم سال 1342 فرا رسید. مسجد قزللی هم از حجتالاسلام حسن ناصرزاده دعوت کرده بود تا مراسم عزاداری امام حسین(ع) را با سخنان صریح خود پرشورتر برگزار نماید.[6] در ایام برگزاری مراسم سوگواری، همچون دیگر مساجد فعال کشور، مسجد قزللی خیلی بیشتر از گذشته زیر نظر توأمان مأموران ساواک و شهربانی قرار داشت.[7] این کنترل بعد از تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، بر مسجد قزللی شدت بیشتری یافت.[8]
دیگر واقعه رخ داده در مسجد قزللی قبل از سال 1356 مربوط به حادثه مرگ ناگهانی مرحوم تختی است. در دی ماه 1347 وقتی خبر مشکوک خودکشی غلامرضا تختی در مطبوعات به چاپ رسید، دانشجویان دانشگاه تبریز تصمیم گرفتند مجلس بزرگداشتی برای وی برپا کنند. مسجد قزللی برای این کار انتخاب، و از عیسی اهری برای سخنرانی دعوت به عمل آمد؛ اما وقتی ساواک از موضوع مطلع گشت، سخنران را احضار و وی را از این کار منع نمود.[9]
قیام 29 بهمن تبریز یک حرکت سرنوشتساز و بسیار مؤثر در تاریخ انقلاب اسلامی است. همه چیز از یک نام شروع شد و چند عبارت موهن: «احمد رشیدی مطلق» نام مستعاری بود که پای مطلبی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات خورده و مطالب توهینآمیزی درباره امام خمینی منتشر کرده بود. انتشار این مطلب در روز نوزدهم دی 1356، اعتراض و قیام مردم قم را در پی داشت. عوامل حکومت پهلوی نیز جواب اعتراض مردم را با به خاک و خون کشیدن آنها دادند و همین امر سبب شد تا در چهلم این فاجعه، مردم نقاط مختلف ایران در اعتراض به روش حکومت، خود را آماده برگزاری مراسم نمایند.
در تبریز با صلاحدید آیتالله قاضی طباطبایی تصمیم بر این شد که مراسم اربعینی برای شهدای قم در مسجد قزللی برگزار شود؛ اما تأکید بیشتر بر روی این مسئله بود که این مجلس اربعین نباید یک مجلس عادی و معمولی باشد، بلکه باید حرکتی آغاز شود و به این شکل نفرت و انزجار مردم تبریز از حکومت طاغوت به دنیا اعلام گردد. در جلسات متعدد در محضر آیتالله قاضی طباطبایی راجع به این موضوع صحبت شد، نیروهای انقلابی سازمان یافتند، حتی محل شرکت دستهها و نحوه هدایت مردم و... برنامهریزی شده بود. پیشزمینههای این قیام در مسجد شعبان که پایگاه انقلابیون بود شکل گرفت. هر شب مردم در مسجد شعبان تجمع میکردند و یکی از روحانیون مبارز به منبر میرفت و با حضور آیتالله قاضی طباطبایی به افشاگری علیه حکومت پهلوی میپرداخت و در کنارسخنان خود، اعلامیههای امام خمینی را نیز برای مردم قرائت میکرد. انبوه مردم به قدری بود که در مسجد جا نمیشدند و تجمع به بیرون مسجد هم کشیده میشد. البته نیروهای ساواک هم بین مردم حاضر میشدند و در مسجد نفوذ میکردند تا گزارش مراسم را به مقامات بالا ارسال کنند.[10] بعد از جلسات متعدد در مسجد شعبان، قرار بر این شد که مجلس ختم شهدای قم را در مسجد قزللی برگزار نمایند؛ شاید بدان دلیل که مسجد شعبان در این مدت به شدت زیر نظر مأموران امنیتی بود و امکان داشت قبل از برگزاری مراسم در مسجد شعبان را بسته، مانع اجرای مراسم شوند.
بعد از جلسات مشورتی در مسجد شعبان، در روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۵۶ اعلامیهای با عنوان دعوت مردم به برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در سطح شهر پخش شد، این اعلامیه به امضای ۱۱ تن از علما و روحانیون از جمله آیتالله قاضی طباطبایی، آیتالله محمدحسین غروی، آیتالله سیدعلی قزلجهای، آیتالله ابوالحسن انگجی و... رسیده بود.[11]
دانشجویان برای شرکت در مراسم مسجد قزللی از همه بیشتر آماده بودند ولی تصمیم گرفتند اعتراضشان را از محیط دانشگاه آغاز، و به صورت راهپیمایی به سمت شهر و مسجد حرکت کنند.[12]
صبح روز شنبه 29 بهمن، قبل از شروع مراسم، مردم به طرف مسجد قزللی حرکت کردند، اما در مسجد به دستور رئیس شهربانی بسته بود و مأموران مانع ورود مردم به داخل مسجد شدند. بسته بودن در مسجد و توهین رئیس کلانتری به ساحت خانه خدا، آغازگر درگیری بین مردم و مأموران حکومتی شد.[13] البته اگر در مسجد هم باز بود انبوه جمعیت در مسجد جا نمیگرفت و خواه ناخواه خیل جمعیت مجبور بودند در خیابانهای اطراف مسجد بایستند.[14]
مردم تبریز فقط قصد داشتند بهطور آرام در مسجد قزللی برای شهدای قم مجلس ترحیم برگزار کنند، ولی وقتی برای بازگشایی در مسجد یک نفر به مأموران اعتراض کرد و هدف گلوله افسر قرار گرفت اعتراض مردم هم بالا گرفت؛ اما خشم مردم زمانی به اوج رسید که رئیس کلانتری بازار، سرگرد مقصود حقشناس، در جواب به مردم گفت: «در این طویله باید بسته بماند!» با این جمله آتش به پنبه سرایت کرد و مردم به خشم آمدند؛ در این میان فردی به نام محمد تجلا سیلی به گوش سرگرد حقشناس نواخت و او نیز در مقابل با شلیک گلوله به وی، آتش خروش مردم را شعلهور کرد.[15]
سرگرد حق شناس با شلیک گلولههای بعدی سعی کرد از معرکه فرار کند اما مردم خشمگین، کیوسک پلیس که روبهروی مسجد بود را به آتش کشیدند و با آجر و سنگ به دنبالش افتادند.[16] دامنه آتش این حادثه به جاهای دیگر شهر هم سرایت کرد؛ دانشجویان هم از فرصت استفاده کرده شعارهای سیاسی خود را به سمت شخص اول مملکت کشاندند.[17] تظاهرات کمکم از حالت شعار و اعتراض به حمله به مشروبفروشیها به عنوان مراکز فساد، پایین آوردن عکس شاه و فرح و حمله به ساختمان حزب رستاخیز کشید.[18] بعدازظهر بود که نیروهای نظامی کمکم کنترل شهر را در دست گرفتند و اقدام به دستگیری نیروهای انقلابی کردند.[19]
طی درگیریهای 29 بهمن، چهارده نفر شهید[20] و صدوهجده نفر نیز مجروح[21] شدند؛ پانصدوهشتادویک نفر هم توسط ساواک دستگیر شدند.[22] همچنین ساختمان حزب رستاخیز، به آتش کشیده شد.[23] بعد از حادثه 29 بهمن تا پیروزی انقلاب اسلامی، اگرچه حکومت نظامی در شهر تبریز بهطور رسمی اعلام نشد، اما به دستور شخص شاه، ارتش وارد شهر شد و در تمام چهارراههای مهم شهر و در مقابل مراکز اقتصادی و سیاسی و در کنار نیروهای شهربانی مستقر شد و شهر چهره نظامی به خود گرفت.[24] همچنین برای برقراری آرامش در بین مردم، حکومت از آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی خواست تا همان مراسم بزرگداشت را به جای مسجد قزللی، در مسجد مقبره برگزار کرده و مردم را به آرامش دعوت نماید.[25]
به علت ابعاد وسیع حادثه، استاندار آذربایجان برکنار شد و شاه هم در ظاهر با آن موافقت کرد تا ماجرا به فراموشی سپرده شود؛ حتی دولت جمشید آموزگار در فروردین 1357 با برگزاری یک گردهمایی ساختگی در حمایت از شاه اعلام کرد که حوادث 29 بهمن را عدهای اجنبی که از شوروی به ایران آمده بودند برپا داشتند![26] اما این تدابیر نه تنها چارهساز نبود، در خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت و ادعای محمدرضا پهلوی مبنی بر اینکه همه مردم تابع ما هستند و فقط چند طلبه در قم مخالف ما هستند را علناَ نقض میکرد. فیلمها و گزارشهای خبرنگاران خارجی حاکی از آن بود که هزاران فرد حاضر در قیام 29 بهمن تبریز و این خیل عظیم نمیتوانند از آن سوی مرزها به ایران آمده باشند.[27]
بروز این حادثه در یکی از حساسترین نقاط کشور که سابقه انقلابی و مشروطهخواهی و گستردگی حادثه که بازتاب جهانی داشت، موجب خیزش حرکت اسلامی در ایران شد.
مسجد قزللی در اعتراضهای مردمی در سال 1357 نیز فعال بود که از آن جمله میتوان به برگزاری تظاهرات در 6 و 10 شهریور از جلو مسجد قزللی[28] اشاره کرد، البته در 10 شهریور تظاهرکنندگان توسط پلیس متفرق شدند.[29] در 13 شهریور مصادف با عید فطر کماندوها از جلو مسجد به مردمی که برای تظاهرات علیه حکومت پهلوی آمده بودند شلیک کردند.[30]
پینوشتها:
[1]. ایشان پدر همسر اول حاج میرزا باقر آقا قاضی (پدر شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی) است.
[2]. نیکبخت، رحیم؛ اسمعیلزاده، صمد. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1380. ص 92
[3]. خاماچی، بهروز. اوراق پراکنده از تاریخ تبریز. تبریز: مهد آزادی. 1372. صص ۴۰۵، ۴۰۶ ؛ برگرفته از کتاب: شاهزاده نادر میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز. تهران: اقبال. چاپ سوم. 1360. ص ۱۱۵
[4]. بهبودی، هدایتالله .تبریز در انقلاب. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج. 1383. ص 70
[5]. تبریز در انقلاب. صص 72-71 ؛ زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی. صص 170 - 169
[6]. تبریز در انقلاب. ص 80
[7]. همان، ص 122
[8]. همان، ص 127
[9]. همان، ص 155
[10]. شیرخانی، علی. حماسه 29 بهمن تبریز. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1378. ص 17
[11]. تبریز در انقلاب، صص 220 - 218
[12]. همان، صص 222 - 221
[13]. گلی زواره، غلامرضا. زندگینامه شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی(ره). قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما. دفتر عقل 1388. صص 18-17؛ تبریز در انقلاب، صص 224-223؛ زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 285
[14]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 106
[15]. تبریز در انقلاب، ص 226
[16]. همان، صص 238 - 227
[17]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 123
[18]. تبریز در انقلاب، صص 238 - 227
[19]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 22
[20]. تبریز در انقلاب، ص 241
[21]. همان، ص 243
[22]. همان، ص 245
[23]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک. کتاب سوم. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. 1377. ص ز مقدمه
[24]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 35؛ تبریز در انقلاب، ص 239
[25]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک. کتاب سوم. ص 125 و مقدمه؛ تبریز در انقلاب، ص 247
[26]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 35
[27]. همان، ص 100
[28]. تبریز در انقلاب، ص 371
[29]. همان، ص 375
[30]. همان ، ص 383
منابع:
ـ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب سوم، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1377.
ـ بهبودی، هدایت الله، تبریز در انقلاب، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج 1383.
ـ خاماچی، بهروز، اوراق پراکنده از تاریخ تبریز، تبریز: مهد آزادی 1372.
ـ شاهزاده نادر میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، تهران: اقبال، چ سوم 1360.
ـ شیرخانی، علی، حماسه 29 بهمن تبریز، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1378.
ـ گلی زواره، غلامرضا، زندگینامه شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی(ره)، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، دفتر عقل 1388.
ـ نیکبخت، رحیم و صمد اسمعیلزاده، زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1380.
تعداد بازدید: 1567