30 شهریور 1398
ترجمه: محمد ایوبی
*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: مری هگلند یکی از محققین خارجی است که هنگام وقوع انقلاب اسلامی در یکی از روستاهای اطراف شیراز به پژوهش مشغول بود. وی از نزدیک شاهد انقلابی شدن تعداد زیادی از مردم روستای محل سکونت خود بود. بنابراین بخش مهمی از پژوهش هگلند بر اساس مشاهدات وقایع و گفتوگو با مردم روستایی زمان انقلاب انجام شده است. از این نظر، کتاب هگلند روایتهای دست اولی ارائه میدهد که برای محققان داخلی خواندنی به نظر میرسد. نقد کوتاه زیر که ترجمه آن تقدیم خوانندگان میشود، چارچوب علمی کتاب را بررسی و نقاط قوت و ضعف آن را برمیشمارد. توضیحات در پاورقی از گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی است.
■
روزهای انقلاب: ناآرامی سیاسی در یک روستای ایرانی، مری الین هگلند، استنفورد، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه استنفورد، 2014[1]
نقد و بررسی به قلم: نوید فوزی، دپارتمان مطالعات خاورمیانه، دانشگاه فنی خاورمیانه ،آنکارا، ترکیه[2]
مری الین هگلند تنها محقق آمریکایی است[3] که در جریان انقلاب اسلامی سال 1979 در ایران پژوهشی میدانی انجام داد. هگلند در روزهای انقلاب،[4] گزارش قومنگارانه خود درباره تغییر زندگی روزمره در روستایی به نام علیآباد در حاشیه شهر شیراز را در آن روزهای حساس و پس آن ارائه میدهد. از این رو، این اثر کمک شایستهای به حجم روزافزون آثار دانشگاهی درباره انقلاب است، هرچند که بخشهایی از این کتاب پیش از این در مجموعه مقاله زنان و انقلاب: بیان جهانی[5]، گردآوری م. ج. دایموند، منتشر شده است.[6] از آنجا که این کار میدانی در یک دوره 34 ساله بهصورت ناپیوسته انجام شده، این کتاب کیفیتی ترازمانی یافته است.
هگلند کار میدانی برای رساله دکتری خود را برای مطالعه کارهای کشاورزی شروع کرد اما ظلمی که نسبت روستائیان میشد، حس همدردی او را جلب کرد و در فعالیتهای انقلابی آنان شرکت جست. در نتیجه وی تصمیم گرفت وقایعی را که به انقلاب در ایران منجر شد مطالعه کند و این به گردآمدن انبوهی از دادهها انجامید که در این کتاب مورد استفاده قرار گرفتند. او به عنوان یک آمریکایی با این ظن روبهرو بود که یک جاسوس است، چالشی که وی با دریافت نامهای از مراجع مذهبی تا حدی بر آن فائق آمد. با این وجود، این ظنها ادامه یافتند، و با سفر وی به مناطق کردنشین برای بررسی نگاه سنیها نسبت به انقلاب، درست پیش از شورش کردهای مهاباد علیه دولت مرکزی انقلابی شیعه، تشدید شد. (وی دوازده سال قبل، دو سال بهعنوان داوطلب سپاه صلح در این شهر اقامت کرده بود.) هگلند پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران از ایران خارج شد تا بیستوچهار سال بعد به ایران بازگردد. او نتوانسته از پرسشنامه و ضبط صوت استفاده کند و به مؤسسات تحقیقاتی یا ادارات دولتی دسترسی نداشته است. او تنها به شمار محدودی از افراد مطلع (بیشتر زنان) دسترسی داشته و دادههای وی مبتنی بر مصاحبههای غیررسمی و مشاهدات همین افراد است.
هگلند یکی از تبیینهای معمول - البته مردود- درباره انقلاب اسلامی که میگوید این انقلاب، قیامی علیه تغییرات ناشی از مدرنسازی بود، را به چالش میکشد. او معتقد است که این مدرنسازی نابرابر رژیم پهلوی بود که نارضایتی گسترده را برانگیخت. برای مردم علیآباد، درک این نابرابری با گسترش فرصتهای کار خارج از روستا میسر شد. این شرایط دو تأثیر بر زندگی روستائیان گذاشت: یکی اینکه آنها را به منابع ناآرامی سیاسی در سراسر کشور مرتبط کرد، و دیگر اینکه در شهر کسانی را به آنها نشان داد که از زندگی بسیار بهتری برخوردار بودند. علاوه بر این، نبود مدرنسازی سیاسی که باعث شد دولتی پاسخگو شکل نگیرد، شرایط نابرابر را پیچیدهتر کرد.
یکی از مباحث اصلی این کتاب این است که این بستر، بر اهمیت سیاسی طایفه (نسبت خونی و فامیلی) در ایران بهعنوان یک واحد بیمرزِ عملیات سیاسی افزود. پس از یک دوره سرکوب، طایفه با اصطلاحات و روایت خاص خود در دوران انقلاب که دولت مرکزی ضعیف بود، کاملاً فعال شد. نویسنده بهصورت نظاممند نشان میدهد که فرهنگ طایفهکِشی و فرآیند سیاسی ادامهدار آن در تغییر مناسبات و ایجاد ائتلافهای جدید، با بهره گرفتن از سیاست مهماننوازی و تعاملات اجتماعی گوناگون (رفتوآمد) آماده شد و الگوهای روندگرایی را در اختیار روستائیان قرار داد که جایگزین مقولههای خویشاوندی و خونی شدند. این الگوها روستائیان را به دو دسته زمینداران و رعیتها تقسیم کرد. از طریق همین الگوها بود که روستائیان جنبش انقلابی ملی را درک کردند و حتی هگلند را در طایفه آمریکاییهایی قرار دادند که میخواستند علیه انقلاب خرابکاری کنند. اما روند بیشکل طایفهکِشی، یعنی بسیج جناح سیاسی خویشاوند، آنطور که هگلند تشریح کرده نیازمند توضیح است. روشن نیست وجه تمایز این فرآیند از فایدهگرایی بنیادی که دیگر اشکال فرآیندهای سیاسی را جان میبخشد، چیست.
آنچه هگلند بهعنوان فرهنگ سیاسی سکولار طایفهکِشی در برابر تمرکز معمول بر ایدئولوژی شیعی معرفی میکند، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل میدهد. هگلند توجه را معطوف به آن چیزی میکند که برخی اندیشمندان آن را «ساختار بنیادی فرهنگ» که میتواند در گذر زمان بهطور نسبی ثابت بماند» ( صفحه 15)، در نظر گرفتهاند. اما، با نظر داشتن ماهیت ترازمانی اثر هگلند، ضروری است مفهومی که وی از «ساختار بنیادی فرهنگ» در نظر دارد، دوباره بررسی شود. هگلند در دوران پس از بازگشت به ایران در 2003، با لحاظ کردن برخورد عاطفی خود با واقعیت سالمندی و مرگ بسیاری از کسانی که میشناخت، فصل آخر کتاب خود را به توصیف تغییر کلان علیآباد از یک روستا به یکی از محلات حومه شیراز اختصاص داده است. به او گفتند، تا سال 2008، به علت رونق بازار املاک، 90 درصد زمینهای روستا به دست غریبهها، بیشتر شیرازیها، افتاده است. نویسنده با لحاظ کردن این اطلاعات گرانبها میگوید که اکنون در میان روستائیان باقیمانده فرهنگ شهر جایگزین طایفهکشی شده است و زمین که اکنون به مالکیت افراد درآمده، بهجای آنکه خواهر و برادر را متحد کند، آنها را در مقابل هم قرار داده است. از این رو، نویسنده میباید ساختار ایستا و بنیادی فرهنگ مورد ادعای خود را دوباره مورد بررسی قرار میداد.
علاوه بر این، هگلند از مثالهای قومنگارانه خاصی استفاده میکند تا بگوید ایدئولوژی شیعه تنها «پس از» آن اتخاذ شد که روستائیان تصمیم گرفتند از نیروهای انقلابی حمایت کنند. اما، درآمیختن طایفهکِشی و ایدئولوژی شیعه را از چند واقعهای که پیش از انقلاب روی داد، مثل شعار مذهبیای که علیه انگلستان به کار رفت (ص 54)، میتوان تشخیص داد. این نکته را میتوان در جریان اصلاحات ارضی از «درگیری سیدها و میرزاها ... علیه غیر سیدها» نیز متوجه شد. (ص66) علاوه بر این، تظاهرکنندگان انقلابی مناسک مذهبی خاص شیعیان برای عزاداری امام حسین(ع) را به کار گرفتند. این کتاب همچنین روایت میکند که چگونه روستائیان بهطور کامل درگیر آیینهای انقلابی شدند و از طایفهکِشی در دو واقعه خاص که خشونت علیآباد را فراگرفت، استفاده کردند. یکی از اینها سنگپرانی طرفداران حکومت به حاضران در مراسم سوگواری مذهبی یکی از شهدای محلی انقلاب بود. دیگری چاقو زدن به جوان خوشنامی بود که در مراسم عزاداری عاشورا، همراه گروهی از مردم در مسجد روستا شعار «مرگ بر شاه» سر داده بودند. این دو مورد، هر دو به وضوح سرشار از معانی مذهبی بودند. همه این تعاملات جدلی بین طایفهکِشی از یکسو و ایدئولوژی شیعه از سوی دیگر، شایسته توجه هستند از آن جهت که نکته ظریف «ساختار بنیادی فرهنگ» که نویسنده آن را بیتغییر و سکولار دانسته است، بسط داده شود.
مضمون دیگری که هگلند بدان پرداخته استفاده انقلابی از طایفه است. نویسنده به سه واقعه اشاره میکند که باعث شدند روستائیان دریابند کنترل روزافزون حکومت مرکزی، بسیج شدن را سخت کرده، و این باعث شده طایفه محلی از اعراب نداشته باشد. یکی از این موارد کودتای 1953 ایران بود که به سرنگونی نخستوزیر محمد مصدق انجامید، در زمانی که «هر کسی به این نگاه میکرد که کدام سو پیروز خواهد شد.» (ص 58) واقعه دوم اعتصاب روستائیان بود که سهم بیشتری از زمین میخواستند، اما از آنجا که دولت مرکزی از زمینداران پشتیبانی میکرد، بسیاری از آنها بیزمین ماندند. واقعه سوم اصلاحات ارضی 1962 بود که هدفش کاستن از مالکیت زمینداران و توزیع زمین میان رعیتها بود. توزیع زمین همراه با شکل گرفتن فرصتهای اقتصادی جایگزین در کنار کشاورزی، منجر به کاهش کشاورزی در علیآباد شد. هگلند معتقد است نیروهای بازسازنده چنین تغییراتی در کشور، در روستا دغدغههای سازماندهی روستائیان در مورد توزیع زمین را از بین برد و آن دغدغهها را به فرصتهای حکومتی در بیرون روستا معطوف کرد. اما نویسنده میباید از مثالهای مردمنگارانه بیشتری برای روشن کردن تحولاتِ مبارزاتی که منجر به بیخاصیت شدن طایفه، بهویژه در دو واقعه نخست شد، استفاده میکرد. یعنی، چگونه تلاشهای روستائیان برای بهرهبرداری از طایفهکِشی سنتی خاموش شد؟ علاوه بر این، این نکته شایسته توجه است که اصلاحات ارضی 1962 باوجود فساد ناشی از روابط نزدیک بین زمینداران و دولت مرکزی، در سراسر ایران ناکام نبود.
نقطه قوت دیگر این کتاب توجه نویسنده به زنان است که با مشارکت در مناسبات گسترده اجتماعی درون شبکه خویشاوندی، نقش مهمی در طایفهکِشی ایفا کردند. هگلند میگوید این توجه به زنان به وی کمک کرده تا از مردمشناسی سیاسی مرد محور فراتر رود. او فصل پنجم اثر خود را تماماً به این اختصاص داده که زنان در جریان فعالیتهای انقلابی در روستا و شیراز چگونه سازمان مییافتند. اما، در هر سه واقعهای که به آنها اشاره شد و همچنین در جریان دو واقعه حمله با چاقو و سنگپرانی، بهجز فریاد مختصر یکی از زنان، آنها اساساً حضوری نداشتهاند. بهعلاوه، در پرونده حمله با چاقو که مرتکب با خواهر قربانی ازدواج کرد، هگلند مجال نمییابد واکنش این خواهر را با خواننده در میان بگذارد.
نکته پایانی اینکه این کتاب دارای نقشههای مفیدی از روستا، یک شخصیتنامه، یک نمایه جامع، روزشماری از رویدادهای مهم، و یک واژهنامه است. تصویری از یک طایفه بزرگ و نقشهای روزآمد از شهر امروزی علیآباد نیز میتوانست مفید باشد. بهطور کلی، به خاطر نگاه منحصربهفرد به زندگی روستایی در دوران انقلاب، و اطلاعات سیاسی و تاریخی، دانشجویان ایران معاصر و مردمشناسی فرهنگی از خواندن این مطالعه قومنگارانه مفصل و نادر بهره خواهند برد.
تصویر جلد ترجمه کتاب
مری الین هگلند، هنگام حضور در روستای علیآباد
پینوشتها:
[1] MARY ELAINE HEGLAND, Days of Revolution: Political Unrest in an Iranian Village (Stanford, Calif.: Standard University Press, 2014). Pp. 352. $85.50 cloth, $24.43 paper, $17.37 e-book. ISBNs: 9780804775670, 9780804775687, 9780804788854.
[2] Navid Fozi (nfozi@yahoo.com), International Journal of Middle East Studies, Volume 47, Issue 3 August 2015 , pp. 649-651.
[3] ـ این ادعا مطابق واقعیت نیست، زیرا هنگام وقوع انقلاب محققین آمریکایی دیگری در ایران مشغول تحقیق بودند. برای مثال، ژانت بوئر و آن بتریج دو انسانشناس بودند که نفر اول در میان زنان مهاجر در تهران (سال های 1356 و 1357) و نفر دوم در میان زنان شیراز (1355 تا 1359) مشغول تحقیق بودند. برای اطلاع از نتایج تحقیقات آنان ببینید:
Nashat, Guity (ed), Women and Revolution in Iran, Boulder Colorado: Westview press, 1983, pp. 109 – 128 and 141 – 169
[4] ـ این کتاب با این مشخصات به فارسی ترجمه شده است:
هگلند، مری، روزهای انقلاب؛ چگونه زنان یک روستا انقلابی شدند، ترجمه میترا دانشور، تهران: نشر ترجمان علوم انسانی، 1397، 520 صفحه.
[5] Women and Revolution: Global Expression (Dordrecht: Kluwer, 1998), edited by M. J. Diamond
[6] ـ بهجز منبعی که منتقد اشاره کرده، هگلند بخشهایی از تحقیقات خود را در کتابها و مجلات دیگر منتشر کرده است. برای نمونه ببینید:
Hegland, Mary. E, Aliabad women: Revolution as religious activity, in Nashat, Guity (ed),Women and Revolution in Iran, Boulder, Colorado: Westview press, 1983, pp.171-194; idem, Two Images of Husain: Accommodation and Revolution in an Iranian Village, in Keddie, Nikki R. (ed), Religion and Politics in Iran: Shi’ism from Quietism to Revolution, New Haven, Yale University Press, 1983, PP. 218 – 235, idem, Political roles of Iranian village women, Merip Reports, 25, 1986 (January-February), pp. 14 – 19.
تعداد بازدید: 1318