15 مهر 1398
در زندان اخبار ساعت هفت بعدازظهر را از تلویزیون بند تماشا میکردم. یک روز که اخبار را گوش کردم و به اتاق برگشتم، هماتاقیام پرسید که چه خبر بود؟! گفتم: یکی دو تا خبر بود، یک خبر هم این بود که در آرژانتین زندانیها از زندان فرار کردند.
پاسبانِ پشت در، این گفته مرا شنیده بود. در زندان، پاسبانها برای خودشیرینی، خیلی دوست داشتند که از زندانیان خبری را استراق سمع کنند و آن را گزارش بدهند. این پاسبان رفته بود به نگهبانی زندان – که به آن زیرهشت میگفتیم – موضوع را گزارش داده بود که منصوری به هماتاقیاش گفته است بیایید از زندان فرار کنیم و با هماتاقیهایش دارد یک چنین نقشهای میکشد.
آن موقع رئیس زندان [قصر] سرهنگ منصور زمانی بود. او مرا خواست و گفت: قضیه فرار از زندان چیست؟! من هم نقل اخبار ساعت هفت تلویزیون برای هم اتاقیام را برایش گفتم. در اینگونه مسائل معمولاً مقامات زندان [حکومت پهلوی] به توضیحات زندانیان گوش نمیکردند؛ برای همین رئیس زندان تصمیم گرفت مرا تنبیه نماید، لذا دستور داد سرم را تراشیدند و به سلول انفرادی انداختند. سه روز در سلول انفرادی بودم.
منبع: خاطرات دکتر محمدرضا منصوری، تدوین مهدی قیصری، تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، صص ص103 – 104.
تعداد بازدید: 1127