انقلاب اسلامی :: نقش بنیاد پهلوی در لابی‌گری شاه

نقش بنیاد پهلوی در لابی‌گری شاه

30 مهر 1398

مترجم: اصغر ابوترابی

*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: در تبلیغات رسمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، از بنیاد پهلوی به عنوان موسسه‌ای نام برده می‌شد که در امور اجتماعی و فرهنگی فعال است. مقاله زیر که در سال 1975 (1354) منتشر شده، به ابعادی از فعالیت‌های این بنیاد در خارج از کشور می‌پردازد که اسناد آن کمتر انتشار یافته است. بر اساس این مقاله، یکی از فعالیت‌های بنیاد، دادن پول به افراد بانفوذ ایالات متحده بود که از این طریق شاه تلاش می‌کرد تا مقامات آمریکایی را با خواسته‌های خود همراه کند. مقاله زیر به اسنادی تکیه می‌کند که خیبرخان گودرزی، یکی از سران ایل بختیاری در اوایل دهه 1340 از دربار ایران به آمریکا منتقل و علیه دربار پهلوی اقامه دعوا کرد. این ماجرا در نشریات خارج از کشور بازتاب زیادی داشت. به‌علاوه نویسنده گمنام مقاله ضمن مصاحبه با وکیل خیبرخان، ابعادی از لابی‌گری حکومت پهلوی در آمریکای دهه 1340 را روشن می‌کند.

بنیاد پهلوی[1]

ثروت هنگفت خانواده پهلوی ریشه در املاکی دارد که از سوی رضاشاه مصادره یا به شکل دیگری به‌صورت غیرقانونی گردآوری شد. پس از کناره‌گیری او در سال 1941، رعایای مازندران «علیه املاک سلطنتی دست به شورش و مأمورین را کتک زدند و خانه‌هایی را که به دستور رضاشاه ساخته‌ شده بود ویران کردند».1 این مسئله با اعتراضات عمومی در تهران در مورد روش‌های بی‌رحمانه مورد استفاده برای به دست آوردن املاک همراه شد، به‌طوری‌که وارث جوان تخت سلطنت اعلام کرد که «املاک شاهی» تحویل دولت می‌شود تا به مالکان اصلی برگردانده شود. تعدادی از مشهودترین نمونه‌های املاک مصادره شده به مالکان‌شان برگردانده شد، اما در سال 1949 شاه از چنان جایگاه قدرتمندی برخوردار بود که مجلس را متقاعد کند تا املاک سلطنتی را به او برگرداند. شاه با توجه به موقعیت خود به لحاظ محبوبیت و جایگاه سیاسی، تحت فشار فزاینده مصدق، طرحی را برای «فروش زمین‌هایش» به رعایا اعلام کرد که در آن رعایا باید طی 25 سال اقساط خود را به بانک توسعه و تعاونی‌های روستایی ‌‌‌‌می‌پرداختند. مصدق و طرفدارانش به این برنامه شاه حمله کردند و مدعی شدند که پادشاه با این اقدام قصد دارد قدرت دولت منتخب و قانونی را تضعیف کند و با فروش زمین‌هایی که از ابتدا بدون پول به‌دست ‌آمده‌اند، دست به انباشت پول بزند. شاه از این امر صرف نظر کرد و زمین‌ها را تحت نظارت دولت قرار داد، اما چند ماه بعد مصدق سرنگون شد.

شاه مجدداً قصد خود را برای توزیع زمین‌های سلطنتی اعلام کرد، اما در پایان سال 1957 تنها 107 روستا از 2167 روستا منتقل شده بودند. سال بعد «اعلیحضرت تصمیم گرفت بنیاد پهلوی را با اهداف خیرخواهانه تأسیس کند تا منافع مستغلات پهلوی قابل‌ توزیع یا تقسیم نباشد.»2 برنامه توزیع زمین‌های پادشاهی تا سال 1961 مسکوت ماند، در این زمان این زمین‌ها از این بنیاد گرفته شد و بر اساس برنامه اصلاحات ارضی ارسنجانی - وزیر کشاورزی - توزیع شد. در این ضمن به یک دلیل ساده که شاه در سال 1961 به آن اشاره کرد «این بنیاد باید منابع جدید درآمدی پیدا کند... هر بار که رعیتی قطعه‌ای از زمین‌های سلطنتی را دریافت می‌کند، از اجاره‌ای که به بنیاد پهلوی اختصاص می‌یابد به همان میزان کاسته می‌شود»، باید دارایی‌های جدیدی را می‌یافتند و برای بنیاد پهلوی سند می‌زدند.3

در عین حال شاه مشکل دیگری هم داشت – این‌که چطور سه دهه دزدی، رشوه‌خواری و اخاذی را که به انباشت یا به ارث بردن دارایی‌های شخصی معادل 135 میلیون دلار منتهی شده بود، توجیه کند. این دارایی‌ها شامل کشتی‌های تجاری، هتل‌ها، اخذ عوارض عبور، بانک‌ها، کارخانجات و حتی یتیم‌خانه می‌شد که تمام دیگر موارد را توجیه می‌کرد. از آنجایی که این مسائل تا این حد آشکارا درهم‌تنیده بودند، یک راه‌حل عمومی ساده یافت شد. شاه صرفاً اموال خود را به نام بنیاد پهلوی سند زد و به این شکل به تمام این دستاوردهای نامشروع نور تقدس و خیرخواهی بخشید.

شاه در سخنرانی خود در برابر کلوپ رسانه‌های ملی ایالات‌متحده در آوریل سال 1962 مدعی شد که این دارایی‌ها دربرگیرنده «90 درصد از ثروت شخصی من بود.» هیچ‌یک از افراد برگزیده ایرانی به‌جز خود شاه این ارقام را نپذیرفتند و برخی چنین استدلال کردند که دارایی‌های منتقل‌شده به بنیاد نزدیک به 10 درصد دارایی‌های شاه بودند. تمایز بین ثروت بنیاد و ثروت شخصی شاه تقریباً بر اساس تعریفی نظری بود چراکه شاه خود را به‌عنوان متولی اصلی این بخشش‌ها تعیین کرد. تنها این حقیقت کافی بود تا کسانی را که شاه‌پرست (طرفداران شاه) نبودند متقاعد کند که «احتمال کمی وجود داشت که از این دارایی‌ها در راه مقاصد بیان‌شده استفاده شود.» این بنیاد «نقشی اساسی در تمام جوانب حیات مردم ایران ایفا می‌کند»: «بعد از دولت قدرتمندترین نیروی اقتصادی در کشور است.»

در هر حال این اطمینان وجود دارد که بخش وسیعی از منابعش برای تداوم و پیشبرد آن قدرت اقتصادی مصرف می‌شود. منابعی که صرفاً به امور خیریه اختصاص می‌یابد نه فعالیت‌های تجاری، به نسبت جزئی به نظر می‌رسند.4

اما علاقه به «فعالیت‌های تجاری» هم بازگوی تمام داستان نیست. این بنیاد فعالیت‌های مهم دیگری را علاوه بر محافظت و ازدیاد ثروت پهلوی انجام می‌دهد. این بنیاد نقش یک مسیر مناسب را برای پرداخت رشوه‌ها، پرداخت‌ها و مقرری به مقامات ایرانی ایفا می‌کند که از طریق کانال‌های معمول دولت قابل‌ اجرا نبود. به همین طریق از این بنیاد برای پرداخت به مقامات خارجی استفاده می‌شود که خدمات ویژه‌ای به حکومت کرده‌اند یا ممکن است [با این پرداخت‌ها] تشویق به انجام چنین خدماتی شوند.

کارکرد اخیر برای نخستین بار در جلسات کمیته اجرایی سناتور مک‌کله‌لان[2] در مورد عملکرد دولت در ماه‌های می ‌و ژوئن سال 1963 آشکار شد. خیبرخان، رئیس تبعیدی قوم بختیاری در جنوب ایران، شهادت داد و رونوشت اسنادی را ارائه داد که ثابت می‌کرد بنیاد پهلوی منابع کمک ایالات‌متحده را برداشت کرده و از آن‌ها برای پرداخت‌های چند میلیون دلاری به مقامات ایرانی و خارجی‌ها استفاده می‌کند. در شب 6 فوریه سال 1963 عوامل خان توانسته بودند رونوشتی از یک دسته‌چک تهیه کنند که در گاوصندوقی در دفاتر خصوصی شاه در کاخ سلطنتی نگهداری می‌شد. این چک‌ها از حسابی به نام بنیاد در یونیون بانک[3] سوئیس در ژنو کشیده شده بود و مشترک توسط متولی بنیاد - محمودرضا پهلوی و شاهزاده اشرف، برادر و خواهر شاه - امضا شده بودند. علاوه بر 10 چک برای اعضای مختلف خانواده سلطنتی به ارزش 29 میلیون دلار، فهرست این چک‌ها شامل اسامی و مبالغی بود که در جدول صفحه 22 [انتهای مقاله] آمده است.

گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد دلایل نهفته در این ریخت‌وپاش‌های منابع برای مقامات و تجار خارجی صورت گرفت. ممکن است برخی از چک‌ها برای بانکداران، همچون چک دو میلیون دلاری برای دیوید راکفلر[4]، به خاطر به‌کارگماری سرمایه‌گذاری‌های خصوصی پهلوی باشد. دیگر چک‌ها بدون تردید مقرری‌های افراد برگزیده ایرانی بود - چک‌های اعضای خانواده سلطنتی، تیمسار خاتمی، حسین علا و اردشیر زاهدی در این جرگه قرار می‌گیرد. دیگر پرداخت‌ها برای مقاصد خاصی انجام می‌شد. از 10 تا 28 آوریل سال 1962 شاه به‌منظور کسب حمایت‌های مالی برای برنامه پنج‌ساله سوم که قرار بود در ماه سپتامبر همان سال آغاز شود، به ایالات‌متحده سفر کرد. وال‌استریت ژورنال در آستانه ورود او گزارش داد که «مضمون کلام او که غالباً پیش از آن تهیه شده است، این خواهد بود که ایالات‌متحده و دیگر کشورهای غربی دست‌به‌دست هم بدهند و ایران را، درست در برابر مرز روسیه، به «نمایشگاهی» بدل کنند که نشان دهد دنیای آزاد می‌تواند برای ملت‌های در حال ظهور چه کارهایی بکند.» تاریخ چکی که به ال جی دیویس[5] از شرکت گلف اویل[6] داده شد 22 ماه می‌ بود و تاریخ بقیه چک‌های داده‌شده به دیگر تجار آمریکایی دوم آوریل بود، یعنی درست 9 روز قبل از ورود شاه به ایالات‌متحده. پرداخت‌های بزرگ به مقامات ایالات‌متحده و انگلیسی پیش از سفر انجام شده بود اما باز هم مجموع پرداخت‌ها بیشتر بود و توقع می‌رفت که اثر ماندگارتری بر وفاداری دریافت‌کنندگان داشته باشد. در هر حال احتمالاً هدف بیشتر این پرداخت‌ها ایجاد یک گروه لابی کننده برای کمک خارجی به ایران در بالاترین سطوح دولت بود.

یکی از چک‌ها ـ پرداخت 500 هزار دلار به هنری آر. لوس[7] رئیس شرکت تایم لایف[8] ـ با مضامین خاصی همراه بود. در 17 نوامبر سال 1960 پلیس ژنو شاهزاده اشرف را با دو چمدان حاوی مقادیری هروئین، به ارزش دو میلیون دلار بازداشت کرد. نشریه تایم این ماجرا را به‌طور کامل پوشش داد که علی‌الظاهر باید شاه را مضطرب کرده باشد. او فکر کرد که نیم میلیون دلار می‌تواند در نرم کردن خشم لوس مؤثر باشد، که ظاهراً همین‌طور بود. وقتی اعلیحضرت در بازدید ماه آوریل خود، به نیویورک وارد شد لوس ضیافت بزرگی برای او تدارک دید. دیگر هیچ انتقادی از شاه و خانواده سلطنتی در نشریه تایم دیده نشد و وقتی پرونده خیبرخان را به درخواست دفتر لوس از کتابخانه تحقیقی تایم به دفتر رئیس بردند این پرونده هیچ‌گاه بازگردانده نشد.5

واقعیت این است که شاه هدفش را محکم‌تر از همیشه بیان کرد. دیوید لیلیِنتال[9] رئیس سابق سازمان عمران دره تِنِسی که در سطح بین‌المللی به‌عنوان کارآفرین هوشیار انتخاب شد، در 19 آوریل سال 1962 چنین ثبت کرده است: «شاه در برابر سرسخت‌ترین مخاطبان، متفکران اشراف‌زاده و شورای روابط خارجی ایستاد و [سخنانش] کوبنده و خردکننده بود و اشتباه نبود. من همین الآن از جلسه عصرگاه برگشته‌ام و هنوز سرریز از هیجانم و به غروری که عملکرد او به من داد اعتراف می‌کنم... پاسخ‌های او در مورد خطری که ایران در آن قرار دارد، میزان تسلیحاتی که اتحاد شوروی به تمام کسانی که در اطراف ایران قرار دارند داده است، تلخی اظهاراتش در مورد «مردی که رهبری مصر را بر عهده دارد»، ابهامی که در عملکرد ایالات‌متحده در تشکیل اتحاد بغداد و بعد بیرون رفتن از آن وجود دارد، ضعف موجود در الفاظ پیمان دفاعی دوجانبه بین ایران و ایالات‌متحده - او تمام این‌ها را کاملاً محکم بیان کرد... به هنگام ترک جلسه تام دیوئی[10] به گرمی با من احوالپرسی کرد و گفت: «دوست شما نمایش بزرگی را اجرا کرد که نشان دهد هم حاکم است و هم شاه.»6

به‌رغم رفتار برجسته او در برابر شورا، دوره‌های ضیافت و میهمانی‌های افراد مشهور و چک‌های میلیونی، ظاهراً شاه نتوانست همان گرمی پدرانه‌ای را که به‌روشنی لیلیِنتال را در بر گرفته بود، به دیگران منتقل کند. اعلیحضرت بدون بهره‌مند شدن از تعهدات گسترده ایالات‌متحده برای کمک، آن‌چنان‌که به آن امیدوار بود، به تهران بازگشت و پس از آن جریان دلارهای این بنیاد به آمریکا تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت.

در پی شهادت خیبرخان در برابر کمیته مک‌کله‌لان، این سناتور از وزارت خزانه‌داری خواست که فهرست کمک‌های پرداخت‌شده ایالات‌متحده به ایران از سال 1954 تا 12 ژوئن سال 1963 به‌طور کامل ارائه شود. پس از آن، این اطلاعات به‌اصطلاح محرمانه توسط رابط کمیته وزارت خارجه [سنا] به سفارتخانه [ایالات‌متحده] در ایران درز پیدا کرد و در آنجا توسط عوامل خان از آن رونوشت تهیه شد و به دست خان و وکیلش ریچارد اچ. ولس[11] در نیویورک رسید. در مقایسه با گزارش‌های خان در مورد ذخایر حساب بنیاد پهلوی، بررسی‌های خزانه‌داری نشان داد که انتقال منابع از سازمان برنامه، بانک مرکزی و وزارت دارایی به‌حساب بنیاد پهلوی در سوئیس بلافاصله پس از پرداخت کمک ایالات‌متحده به ایران انجام شده بود.

مک‌کله‌لان قول داد که تحقیقات کاملی انجام شود اما درنهایت در برابر فشار وزارت خارجه سر فرود آورد و مسائل بحث‌برانگیز را رها کرد. روزنامه‌نگار کهنه‌کار فرد جی. کوک[12] اشاره کرد که رفتار وزارت خارجه «به این تردید منطقی دامن زد که این جریان از واشینگتن هدایت می‌شد یا از تهران.»7

وکیل ولس در تلاش برای احیای این موضوع از طریق شکایتی در دیوان عالی نیویورک مدعی شد که دو تن از اعضای خانواده سلطنتی 7/2 میلیون دلار به خان بدهکار بودند، اما در معرض فشار شدید وزارت خارجه قرار گرفت تا دست از این شکایت بردارد. بالاخره در دسامبر سال 1964 با فرستادن نسخه‌هایی از تمام اسناد موجود مرتبط با پرونده برای آبه فورتاس[13]، یکی از مشاوران نزدیک لیندون جانسون[14]، دست به اعمال فشار زد. فورتاس در مورد آن‌ها با رئیس‌جمهور صحبت کرد و پس از آن بود که «به‌آرامی و بدون سروصدا اتفاقاتی به وقوع پیوست.» فروغی، سفیر ایران، به ایران فراخوانده شد. سفیر جولیوس هولمز[15] «از تهران فراخوانده شد و کمی بعد به‌آرامی از وزارت خارجه خارج شد.»8 جردن م. تایگر[16] که در تهران مسئول مالی بود از سمت خود برداشته شد و چندین ماه بعد در دهلی‌نو به‌عنوان یک مسئول خدمات خارجی[17] سطح پایین در امور سیاسی/ اقتصادی منصوب شد. درنهایت جمع کمک‌ها و وام‌های ایران از 53 میلیون دلار در سال 1962 به 5/2 میلیون دلار در سال 1965 کاهش یافت.9

بر اساس گفته وکیل ولس این رفتار معمول خانواده پهلوی بود که منابع ناگهانی را در حساب بسیاری از کارمندان سفارت آمریکا ذخیره کنند. پرداخت به هندرسون[18]، دالس[19] و دیگران هرگز بازیابی نشد و اگر شد تأییدیه این کار هیچ‌گاه علنی نشد. در بسیاری از موارد دریافت‌کنندگان هیچ‌گاه برای شهادت در برابر کمیته مک‌کله‌لان یا کمیته دیگری فراخوانده نشدند و هیچ‌گاه به‌طور رسمی به سوء رفتار متهم نشدند. خیبرخان که اکنون مقیم کالیفرنیا است تا مدت‌ها باید تلاش کند تا وجوهی که خاندان سلطنت از او برده‌اند را جبران کند.

مقاله فرد کوک[20] در نشریه نیشن در آوریل 1965، درست پیش از سفر خارجی شاه منتشر شد که ایران المناک[21] مقصد او را به آمریکای جنوبی و کانادا ذکر می‌کند، ترکیب عجیبی که گویا در آن ایالات‌متحده حذف می‌شود. این قصد شاه نبوده است. در آخرین سفرش در ژوئن 1964، جانسون تنها مایل بود که 200 میلیون دلار اعتبار تسلیحاتی به نرخ تجاری به او بدهد و کمک نظامی در آن سال تا 3/27 میلیون دلار کاهش یافت. حدوداً در همین زمان، اوضاع برای شاه از بد رو به بدتر گذاشت. پس از بازدید از برزیل که در مورد آن گفته می‌شد او با حدود 10 میلیون دلار سرمایه‌گذاری10، صاحب بزرگ‌ترین املاک در سائوپولو بود، شاه به امید آن‌که کمک‌های خارجی را از کانادا به دست بیاورد، به آنجا پرواز کرد. در این ضمن نسخه‌هایی از مقاله کوک برای فرماندار کل اوتاوا و ژنرال دوگل[22] در پاریس- محل توقف بعدی شاه- فرستاده شد. پریشانی فرماندار کل کانادا کاملاً نمایان بود، او متن مقاله را با رئیس‌جمهور جانسون در میان گذاشت و وقتی شاه به اوتاوا رسید استقبال از او مشخصاً سرد بود. شاه رنجیده‌خاطر در دوم ژوئن به سمت پاریس پرواز کرد، ولی در آنجا هم ژنرال دوگل به دلیل دریافت این مقاله، از پذیرش او امتناع کرد. شاه پس از گذراندن چند روز تلخ در هتلی در پاریس، به تهران بازگشت. او در 21 ژوئن به ناگهان در مسکو دیده شد و در آنجا یک تعهدنامه بلندمدت اعتباری را به ارزش 286 میلیون دلار برای کارخانجات فولاد و دیگر طرح‌ها به امضا رساند. سفر خفت‌بار فرانسه از گزارش‌های رسمی حذف شد اما درنهایت شاه برنده کامل اوضاع بود. پیمانی که با اتحاد شوروی به دست آمد به ثمر نشست تا جانسون بتواند بر تردید‌های خود فائق آید و در سال 1967 روابط با آمریکا مجدداً به ثبات دست پیدا کند.

بنیاد پهلوی

چک‌های کشیده شده از حساب شماره 214895.20 H Cpte به دلار

یونیون بانک سوئیس، ژنو1

تاریخ

دریافت‌کننده

ملیت

سمت(1962)

مبلغ(دلار)

5/2/62

خانواده سلطنتی(10 چک)

ایرانی

بستگان شاه

29000000

 

خانم لویی هندرسون

ایالات‌متحده

همسر سفیر سابق ایالات‌متحده*

1000000

 

حسین علا

ایرانی

نخست‌وزیر سابق

1000000

 

هنری ر. لوس

ایالات‌متحده

ناشر و سردبیر تایم، لایف، فورچونa

500000

 

آلن دالس(احتمالاً)*

ایالات‌متحده

مدیر سیا

1000000

 

سلدن چاپین

ایالات‌متحده

سفیر سابق در ایران

1000000

 

جورج وی. آلن

ایالات‌متحده

سفیر سابق در ایران، دستیار سابق وزیر خارجه

1000000

 

ر. آ. پیگوت

انگلیسی

دریاسالار انگلیسی ناوگان خاورمیانه

1000000

 

تی. و. پایپر

انگلیسی

فرمانده نیروی هوایی سلطنتی [بریتانیا] در خاورمیانه سال‌های 62-60

1000000

 

ویلیام وارن (احتمالاً)

ایالات‌متحده

مدیر اصل چهار ایران، سال‌های 55-51

1000000

 

علی امینی

ایرانی

نخست‌وزیر ایران، 5/61 ـ 7/62

2000000

 

دیوید راکفلر2

ایالات‌متحده

رئیس بانک چیس منهتن و غیره-5/61

2000000

 

اردشیر زاهدی3

ایرانی

معاون سابق نخست‌وزیر در امور کمک‌های ایالات‌متحده (اکنون سفیر ایران در ایالات‌متحده)

3000000

2/4/62

ادوین تورن

ایالات‌متحده

مدیر ارشد امور خاورمیانه

اولین سیتی بانک ملی

500000

 

چارلز م. کریدی

ایالات‌متحده

دبیر سفارت ایالات‌متحده در تهران

100000

 

موارد و. پیج

ایالات‌متحده

نایب‌رئیس استاندارد اویل نیوجرسی، مدیر آرامکو، مدیر بنیاد خاور نزدیکϮ

300000

 

آدولف ی. جویلر

ایالات‌متحده

رئیس شرکت تامسون ـ استارتb

300000

 

لیل جی.‌هایدن

ایالات‌متحده

مجری و مدیر بنیاد خاور نزدیک

500000

 

جی وارد کینر4

ایالات‌متحده

رئیس بی. اف. گودریچ اند کو

500000

 

هارولد ایی. گری

ایالات‌متحده

مدیرعامل و نایب‌رئیس خطوط هوایی پان امریکن

500000

 

جیمز ال. تالیون

ایالات‌متحده

از مدیران بانک آو آمریکا اینترنشنال

500000

 

جورج ال. پارکهورست

ایالات‌متحده

نایب‌رئیس استاندارد اویل آو کالیفرنیاϮ

500000

 

کلیولند ایی. داج

ایالات‌متحده

نایب‌رئیس شرکت فلپس اند داج، رئیس بنیاد خاور نزدیک

500000

22/5/62

ال. جی. دیویس

ایالات‌متحده

مدیر اجرایی شرکت گلف اویلϮ

500000

 

یادداشت‌ها‌ی جدول:

* اشاره به افرادی که در کودتای 1953 [1332] شرکت داشتند.

Ϯ اشاره به مشارکت در کنسرسیوم نفت ایران

1ـ این تنها بخشی از فهرست چک‌ها‌یی است که توسط عامل خیبرخان عکس برداری شده است.

2ـ شرکت سرمایه‌گذاری بین‌المللی چیس راکفلرز به همراه لزارد فریرز (lazard Freres) عضو موسس بانک توسعه صنعت و معدن ایران در سال 1959 بودند. شرکت دیگر سرمایه‌گذاری راکفلر، International Basic Economy Corp (IBEC)  در آن زمان پروژه ساخت مسکن در ایران را در اختیار داشت.

3ـ پسر سپهبد زاهدی

4ـ شرکت او به تازگی ساخت یک کارخانه لاستیک‌سازی در نزدیکی تهران را به اتمام رسانده بود که بنیاد پهلوی سهم عمده‌ای در آن داشت.

a- رئیس کمیته اجرایی موسسه تایم، جیمز ای. لینن، کنفرانس سرمایه‌گذاری ایران و آمریکا را در می 1970 در تهران سازماندهی کرد.

b-  شرکت خانه‌سازی استارِت شهر نیویورک قراردادی را با بانک عمران (متعلق به بنیاد پهلوی) در دسامبر 1974 به امضا رساند تا با مالکیت مشترک، پروژه آسمان‌خراشی با هزینه تقریبی پانصد میلیون دلار را در تهران بسازد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. Zonis, THE POLITICAL ELITE OF IRAN, Princeton, 1971, p. 56.

2- Zonis, pp. 55, 57.

3- M.R. Shah Pahlavi, MISSION FOR MY COUNTRY, (New York, 1961)}, p. 188 .

4- Zonis, footnote, p. 49.

5- Telephone interview with Richard H. Wels, Kheiber Khanʼs attorney, August 1975.

6- Lilienthal, JOURNALS, vol. V, “ The Harvest Years,”, pp. 339 - 340.

7- Fred J. Cook, “Billion Dollar Mystery,” THE NATION, April 12, 1965.

8- Cook, p. 396.

9- Zonis, table, p. 108 – 109.

10- Interview with Attorney Wels.

 

[1] “The Pahlavi Foundation”, Merip Reports, September 1975, No. 40, pp. 14, 15 & 22.

[2] McClellan

[3] Union Bank

[4] David Rockefeller

[5] L. G. Davis

[6] Gulf Oil

[7] Henry R. Luce

[8] Time life

[9] David Lilienthal

[10] Tom Dewey

[11] Richard H. Wels

[12] Fred J. Cook

[13] Abe Fortas

[14] Lyndon Johnson

[15] Julius Holmes

[16] Gordan M. Tiger

[17] FSO

[18] Henderson

[19] Dulles

[20] Fred Cook

[21] Iran Almanac

[22] de Gaulle



 
تعداد بازدید: 1472


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: