06 آبان 1398
ترجمه: اصغر ابوترابی
*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران بود که دوران سفارت وی با وقوع انقلاب اسلامی هم زمان شد. گزارش زیر که در بخش «رویدادهای جاری» نشریه مریپ ریپورتز چندماه پیش از شروع انقلاب منتشر شده است از دو جنبه اهمیت دارد؛ 1ـ از فعالیتهای مداخله جویانه و حتی جنایتکارانه سولیوان به عنوان سفیر آمریکا در کشورهای جنوب شرق آسیا در دهههای 1340 و 1350 و پیش از انتصاب در ایران اطلاعاتی میدهد که به نظر تا پیش از این برای محققین داخلی معلوم نبود. 2ـ این متن فاش میکند که در انتصاب سولیوان، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر نقش مهمی داشته است. شاید به این دلیل که تجربه وی در کشورهای جنوب شرق آسیا برای کشور مهمی چون ایران مفید واقع شود. اما ویژگیهای خاص جامعه ایران و سرعت حوادث انقلاب طوری بود که حتی سولیوان نیز نتوانست به موقع در خطر بودن شاه را پیشبینی کند. جالب آن که در جریان انقلاب، سولیوان در مورد نحوه برخورد با انقلاب به طور کامل در تقابل با نظر برژینسکی و کارتر قرار گرفت؛ طوری که در مراحل پایانی انقلاب، کارتر و برژینسکی از عملکرد سولیوان ناامید شده بودند.[1] توضیحات در پینوشتهای متن از گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی است.
■
رویدادهای جاری: کارتر فیلد مارشال سولیوان را به عنوان سفیر نزد شاه منصوب کرد[2]
بهرغم اعلام سیاست حمایت از مسئله حقوق بشر در سراسر دنیا از سوی دولت کارتر، سیاستهای جدید و انتصابات این دولت در خاورمیانه حاکی از تصمیم این دولت برای نادیده گرفتن یا سرپوش گذاشتن بر نقض حقوق بشر از سوی متحدان ایالاتمتحده است. به دلیل اهمیت ایران برای ایالاتمتحده، مقامات این دولت نقض حقوق بشر را کماهمیت جلوه داده و اوضاع را مطلوب توصیف کردهاند. اما این ادعا با واقعیت فاصله بسیاری دارد.
یکی از انتصابات تکاندهنده اخیر، مربوط به ویلیام اچ. سولیوان[3] بهجای رئیس سابق سیا[4] ریچارد هلمز[5]، بهعنوان سفیر جدید ایالاتمتحده در ایران است. سولیوان در دولت جانسون[6] سفیر ایالاتمتحده در لائوس و معاون دستیار وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوس آرام و سفیر ایالاتمتحده در فیلیپین در دولت نیکسون[7] و فورد[8] بود. انتصاب سولیوان از تداوم سیاست مداخلهجویانه ایالاتمتحده در ایران حکایت دارد که پیشینه آن به جنگ جهانی دوم بازمیگردد، یعنی زمانی که متفقین آن کشور را اشغال و پدر شاه را خلع کردند. در سال 1953 ایالات متحده بر ضد حکومت ملیگرای نخستوزیر مصدق، مداخلاتی را انجام داد. این کودتای تحت حمایت سیا شاه را به قدرت برگرداند و موفق شد نهضت مردمی را وادار به یک عقبنشینی مخرب کند. پیشینه سولیوان به عنوان متخصص ضد شورش، او را به گزینهای منطقی برای سفارت در کشوری بدل میکند که اهمیت استراتژیک و اقتصادیاش برای غرب، حضور هوشیارانه ایالات متحده را برای تضمین ثبات سیاسی و نظامی در منطقه ضرورت میبخشد.
نقش مهم سولیوان در طراحی و اجرای جنگ در هندوچین، ژنرال ویلیام وستمورلند[9] را بر آن داشت تا درجه فیلد مارشال به او اعطا کند. پیگیری متعصبانه سولیوان برای گسترش نقش سیاسی و نظامی ایالات متحده در هندوچین باعث شد یک تحلیلگر در جلسه بررسی تأییدیه اخیر درباره سفیر پیشنهادی، اظهار دارد «... او یکی از دو کارمند حرفهای برجسته است که جنگ هندوچین را اجرا و یا آغاز و هدایت کردند.»
سولیوان در سالهای 64-1963 زمانی که هنوز در وزارت خارجه بود، ریاست کارگروه ویتنام را بر عهده داشت که موظف به طراحی برنامهای برای مشارکت گسترده سیاسی و نظامی آمریکا از جمله طرحی برای مبارزه پنهان علیه ویتنام شمالی بود. این کمیته همچنین اولین بار قطعنامه خلیج تانکین را ماهها قبل از آنکه آن اتفاق واقعا رخ دهد، تهیه کرد. طرح سولیوان برای حضور گسترده ایالات متحده در هندوچین را میتوان به طور خلاصه در یادداشتی که در ماه میسال 1964 تسلیم رئیسجمهور جانسون شد، مشاهده کرد: ... کارکنان آمریکایی که تاکنون تنها به عنوان مشاور خدمت کردهاند، باید در زنجیره فرماندهی ویتنام، چه نظامی و چه غیر نظامی، ادغام شوند. آنها باید به اجزای عملیاتی مستقیم ساختار دولت ویتنام تبدیل شوند. کارکنان آمریکایی نباید در ظاهر عناوینی را دارا باشند که نشان دهنده کارکرد فرماندهی آنان باشد بلکه باید به عنوان دستیاران مدیران ویتنامی در سطوح مختلف دولت قرار گیرند ... آمریکاییها باید در سطوح استانی و منطقهای ادغام شوند تا اطمینان حاصل کنند که برنامههای ضد شورش، فعالانه در سطوحی که مردم زندگی میکنند به اجرا درمیآید.
با آنکه این طرح برای استفاده در ویتنام پذیرفته نشد، اما پس از انتصاب سولیوان به عنوان سفیر آمریکا در لائوس در دسامبر سال 1964، در این کشور به اجرا درآمد. مهمترین وظیفه سولیوان به عنوان سفیر در لائوس، انجام جنگ هوایی در شمال لائوس، سازماندهی ارتش آموزش دیده و تجهیز شده آمریکا از اهالی لائوس و قبایل مئو[10] و مخفی نگهداشتن این فعالیتها از مردم و کنگره آمریکا بود. این تجربه تاکتیکی و لجستیکی میتوانست در ایران که در حال حاضر 30 تا 40 هزار مستشار نظامی و غیر نظامی و تکنیسین برای نگهداری نیروهای مسلح شاه فعالیت میکنند، مفید باشد.
سولیوان مدعی شد که هیچ حمله هوایی علیه اهداف غیر نظامی در شمال لائوس صورت نگرفته است. در عوض او پیوسته ویرانیهای گستردهای را که در دشت جارز[11] رخ داده، عامل پناه آوردن اهالی ویتنام شمالی به این منطقه میدانست. سولیوان در جلسه بررسی تأییدیهاش در 11 ماه می سال 1977 تلاش کرد خود را بیارتباط با بمبارانهای گسترده لائوس نشان دهد و گفت: «... میتوانم بهصراحت اعلام کنم که در دوره مأموریت من در لائوس هیچ مجوزی از سوی سفارت برای بمباران محلی که غیر نظامیان در آن سکونت داشتند صادر نشد...» اما گزارشهای شاهدان عینی حاکی از این واقعیت است که ویرانی گسترده مناطق روستایی پرجمعیت در شمال لائوس که حاصل بمبارانهای هوایی بود، تنها میتوانست در نتیجه طراحی عملیاتی سیستماتیک صورت گرفته باشد. در یکی از این گزارشها آمده است: «تلفات غیر نظامیان در اثر بمبارانها سنگین بوده است ... بهعلاوه در بسیاری از مکالمات کارکنان با مقامات بنگاه توسعه بینالمللی ایالاتمتحده[12] در وینتیان[13] ارتباط روشنی بین اقدامات آمریکاییها در بمباران لائوس و موج پناهندگان مشهود بود. گزارشهای بیشتر، ویرانی مهار نشده و روشمند حیات روستایی لائوس را با هدف در هم شکستن مقاومت [نهضت] پاتت لئو[14] تأیید میکند: در سال 1968 شدت بمبارانها به حدی بود که امکان حیات منظم در روستاها وجود نداشت ... بمبارانها در سال 1969 که جتها بهطور روزانه میآمدند و تمام ساختمانهای سالم را ویران میکردند، به اوج خود رسید. هیچچیز سالم باقی نماند ... در آخرین مرحله هدف از بمبارانها نابودی نظاممند شالودههای مادی جوامع روستایی بود.
بهرغم این حقایق کاملاً مستند، سولیوان باز هم در ماه آوریل سال 1971 در جلسه پرسش و پاسخ کنگره ادعا میکند که «من روستایی را سراغ ندارم که ویران شده باشد.»
دومین قاعده استراتژی سولیوان در دوره خدمتش بهعنوان سفیر در لائوس، تشدید عملیاتهای مخفیانه سیا در لائوس از طریق بهکارگیری و سازماندهی نیروهای مخفی قبیله مئو بود که از تعداد پنج هزار نفر در سال 1961 به تعداد چهل هزار نفر در سال 1969 افزایش یافتند. در صورت وقوع انقلاب یا تحول مشابهی در روستاهای ایران، درسهای حاصل از تجربه مئوها میتوانست مفید واقع شود.
سولیوان در سال 1969 بهعنوان معاون دستیار وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوس آرام منصوب شد. او در سال 1973 سفیر ایالاتمتحده در فیلیپین شد و در زمان حضور او در آنجا شورش مسلمانان در میندانائو[15] به اوج رسید و میتوان در مورد دخالت سولیوان در عملیاتهای ضد شورش در جنگهای داخلی میندانائو به گمانهزنی پرداخت. (بهاحتمال زیاد، او به رژیم مارکوس[16] مشاوره میداد.) مقصود او بهوضوح در جلسه بررسی تأییدیهاش برای انتصاب بهعنوان سفیر فیلیپین کاملاً بیان شد. سناتور فولبرایت[17] پرسید که آیا سولیوان «... به کارکنان انتظامی یا شبهنظامی فیلیپین مشاوره میدهد یا در عملیات ضد شورش همراهی میکند.» سولیوان پاسخ داد که او «... احتمالاً پس از مشورت با وزارت خارجه و رئیسجمهور چنین مسئولیتی خواهد داشت.»
وقتی زبیگنیو برژینسکی[18]- مشاور امنیت ملی- سولیوان را برای انتصاب در تهران پیشنهاد داد، بین او و ویلیام کوانت[19] و گری سیک[20]، کارشناسان خاورمیانه در دولت، در مورد به مصلحت بودن انتصاب شخصی با شهرت سولیوان در ایران، مباحثهای درگرفت. همانطور که قابل پیشبینی بود برژینسکی در این مباحثه پیروز شد. گفته میشود که انتصاب سولیوان موجب خشنودی اعلیحضرت شاه شد که به دنبال کسی بود که به لحاظ رتبه و تجربه همتای قابلمقایسهای با ریچارد هلمز باشد. انتصاب سولیوان در ایران، آخرین گام در تثبیت برتری ایالاتمتحده در منطقه خلیج [فارس] و اقیانوس هند بود. اخیراً سرمقالهای در نشریه نیشن[21] در مورد انتصاب سولیوان بهخوبی شرایط را توصیف کرده است: «او به لحاظ تجربه در اجرای جنگهای مخفی رئیسجمهور و دروغ گفتن در مورد آنها به کنگره بسیار مناسب است ... اگر مسئله پنهان کردن قتلهای سیاسی از سوی حکومتهای سرکوبگر بیرحم باشد، رئیسجمهور نمیتوانست شخص بهتری را انتخاب کند.»
منابع: «شهادتها و موارد تسلیمی ارائهشده به کمیته امور خارجه سنا، 11 می1977»؛ نیویورکتایمز، 22 ژوئن 1977؛ نیشن، 30 آوریل 1977
[1] ـ برای اطلاعات بیشتر در این مورد ببینید:
Carter, Jimmy, Keeping Faith; Memoirs of President, London, William Collins Sons & Co Ltd, 1982, P. 446
کتاب خاطرات کارتر به طور کامل ترجمه نشده و تنها دو ترجمه ناقص انجام شده است: جیمی کارتر، 444 روز، ماجرای گروگانهای آمریکایی در ایران، ترجمه احمد باقری، تهران: انتشارات هفته، 1362 ؛ ترجمه بخش ایران در بخش پیوست خاطرات والری ژیسکاردستن چاپ شده است: والری ژیسکاردستن، قدرت و زندگی (خاطرات یک رئیسجمهور)، ترجمه محمود طلوعی، تهران: پیک ترجمه و نشر، 1368، صص 280 ـ 296.
[2] “Current Events: Carter appoints “Field Marshal”, Sullivan Ambassador to Shah”, Merip Reports, August 1977, No. 59, pp. 24-25.
[3] William H. Sullivan
[4] CIA
[5] Richard Helms
[6] Johnson
[7] Nixon
[8] Ford
[9] William Westmoreland
[10] Meo
[11] Jars
[12] US.A.I.D.
[13] Vientiane
[14] Pathet-Lao
[15] Mindinao
[16] Marcos
[17] Fullbright
[18] Zbiginew Brzezinski
[19] William Quandt
[20] Garry Sick
[21] Nation The
تعداد بازدید: 994