21 آبان 1398
الهام صالح
«چگونگی شروع جنبش اسلامی و برنامههای آن»، «آزادیخواهی ایرانیان» و «لزوم استعفای ارتشیان»، برخی از موضوعاتی بودند که امام خمینی(ره) در روزهای 21 و 22 آبان 1357 درباره آنها سخن گفتند.
امام خمینی(ره) در 21 آبان 1357 در مصاحبه با یک خبرنگار مصری، در مورد چگونگی شروع جنبش اسلامی در ایران و خواستههای اساسی این جنبش چنین توضیح دادند: «جنبش اسلامی اخیر، بیش از پانزده سال است که به رهبری علمای ایران با مخالفت با طرحهای شاه شروع شده است... کمکم خواستههای ملت به صورت طرحی درآمد و منتهی به این شد که همان خواستههای صدر اسلام بایستی طرحش ریخته شود. در این طرح نه فقط ایران از زیر بار استعمار و ظلم بیرون میرود، بلکه سرمشقی باشد برای همه کشورهای اسلامی، چه ایران و چه سایر کشورهایی که زیر فشار و استبداد هستند.» [1]
امام خمینی(ره) در این مصاحبه درباره ادعای اختلاف شخصی با شاه گفتند: «اینکه اختلاف شخصی در کار باشد، ابدا من اختلاف شخصی با کسی ندارم. اگر اختلاف شخصی میبود ممکن بود من بگذرم و میگذشتم. اختلاف، اختلاف اسلامی است و این شخص با مصالح اسلام و مصالح کشور مسلمین مخالفت و خیانت کرده است و بنابراین، مسئله چیزی نیست که کسی بتواند از آن بگذرد.» [2]
امام خمینی(ره) استفاده از روشهای نظامی برای سرکوب قیام مردم ایران را بیتاثیر دانسته و گفتند: «وسایلی چون وسایل نظامی که شاه به آن متوسل شده است، دیگر تاثیری ندارد. اینها شکست خورده و نمیتوانند کاری انجام دهند و این ملت را خاموش کنند و قهرا خودشان تسلیم خواهند شد. اما اگر شاه پافشاری کند، ما شیوههای مبارزاتی را متناسب با آن تغییر خواهیم داد.» [3]
ایشان ملت عرب را برادر خود دانستند و نظرشان را درباره دولتهای عربی چنین اعلام کردند: «اما نظر من نسبت به دوَل عربی، نظر خوبی نیست. دولتهای عربی نه توانستهاند استقلال خودشان را حفظ کنند و نه توانستهاند یک وحدتی بین خودشان ایجاد نمایند که اسرائیل را از بین ببرند. اختلافات بین خودشان و خیانت بعضی از سران دولتهای عربی باعث این شده است که صهیونیستها در آنجا باشند و خودشان را تثبیت کنند. و اخیرا هم متاسفانه رئیس مصر این کار را دارد انجام میدهد. البته ممکن است بعضیها نسبتا بد نباشند، لکن روی هم رفته نتوانستهاند یک اتحادی بین خودشان ایجاد کنند که به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پیدا کنند و هم از اذناب استعمار که از آن جمله اسرائیل است.» [4]
امام خمینی(ره) در 21 آبان 1357 در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور، شرحی از اوضاع داخلی ایران ارائه دادند: «از یک طرف گرفتاری ملت ایران تقریبا به اوجش رسیده: حکومت نظامی، دولت نظامی، در تمام خیابانها آنطور که گفتهاند توپ و تانک مستقر است. مقابل همه مساجد لوله توپها طرف مسجد قراول میروند. و مردم را در مضیقه قرار دادند، در مضیقه ارزاق قرار دادند؛ حتی بعضی گفتهاند که در مضیقه آب هم هستند. من نمیدانم صحیح است یا نه. با همه قوا شاه دارد با مردم مبارزه میکند. تقریبا مبارزه به اوجش رسیده.» [5]
امام خمینی(ره) سقوط شاه را نزدیک دانستند و اقدامات نظامی در ایران را آخرین تیرهای ترکش شاه اعلام کردند: «قبلا هم این معنا حدس زده میشد که اینها بفهمند که اثری ندارد این کارها؛ برای اینکه دولت نظامی هم غیر از آن نظامی که سابق بود نیست؛ خوب، همان نظام است و همان نظامی است. و بر فرض اینکه حالا این دولت هم یک قدری شقیتر و شدیدتر باشد لکن با این سرنیزهها نمیشود آرام کرد ملت را. با سرکوبی نمیشود راضی کرد مردم را. آنها دنبال این هستند که راضی کنند مردم را؛ آرام کنند مردم را. مگر امکان دارد که به زور راضی بکنند کسی را؟» [6]
ایشان درباره اعتصابات داخلی ایران هم فرمودند: «خوب بر فرض اینکه صداها درنیاید، اعتصابات را چه میکنند؟ الان ایران به شکل تعطیل درآمده؛ یعنی در همه چیز الان اعتصاب هست. با سرنیزه میتوانند که مردم را، همه را سرِ کار ببرند و همه چرخها را راه بیندازند؟! اینها دیگر شکست خوردهاند. این دولت نظامی از اول معلوم بود شکست خورده است لکن حالا هم فهمیدند که شکست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اینها میخواهند مردم را آرام کنند؛ اعتصابات را مثلا بشکنند. این امکان ندارد.» [7]
ایشان درباره ضرورت بیداری و خنثی کردن تبلیغات دشمنان گفتند: «تبلیغات زیاد است؛ شما هم توجه بکنید، شماها هم تبلیغ بکنید. در مقابل این تبلیغات، تبلیغ بکنید. بگویید اینها نمیتوانند اداره کنند. بهتر از این چه؟ الان نمیتوانند. بهتر از این چه؟ همه کار مملکت الان لنگ است. الان همه در اعتصابند، از باب اینکه همه ناراضی هستند. شما یک عده ناراضی، یک مملکتِ ناراضی درست کردهاید! اگر کسی بتواند یک مملکت را اداره کند که اینقدر ناراضی پیدا نمیکند.» [8]
امام(ره) همچنین خطاب به دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور، درباره لزوم تبلیغ برای شناساندن مسائل نهضت و انقلاب ایران به دنیا فرمودند: «شما موظفید که به هر جا میروید، با هر کس تماس پیدا میکنید، این درد این مملکت را بگویید؛ و درمانش را هم که رفتن این مردک و - عرض کنم - به هم خوردن این رژیم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، این هم درمانش است... این دسته خائن بروند، یک مملکت خوبی داریم؛ همان خودمان ادارهاش میکنیم.» [9]
امام خمینی(ره) در 21 آبان 1357 درباره لزوم کنارهگیری صاحبمنصبان ارتش پهلوی از مقام خود گفتند: «اگر همه صاحبمنصبهای ما وقتی که دیدند آمریکاییها دارند اینها را، مستشار دارد آمریکا در اینجا و اینها باید تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اینها یک روز استعفای خودشان را میفرستادند در مجلس یا پیش شاه که ما نمیخواهیم با این وضع، مگر امکان داشت آن وقت مستشار بیاید؟ اینکه مستشار میآید برای این [است] که شما رشد ندارید؛ چون رشد ندارید از این جهت مستشارها میآیند بالای سر شما و شما را میخواهند اداره کنند.» [10]
امام خمینی(ره) در ادامه فرمودند: «اگر شماها رشد داشتید، اگر شما یک انسانی بودید که علاقه به این مملکت داشتید، علاقه به این آب و خاک داشتید، اگر یک انسان متدین بودید - که اساس مسائل است این - همچو چیزی امکان نداشت برایتان که بنشینید آنجا و بخواهید صاحبمنصب باشید لکن صاحبمنصبی که یک مردِکه از آمریکا آمده هر چه بگوید باید اطاعتش بکنید. خوب استعفا میکردید. کی به شما الزام کرد که آقا بیا تو سپهبد باش یا بیا تو ارتشبد باش؟! استعفا میکردی. حالا استعفا کنید.» [11]
ایشان ضمن اشاره به اینکه خیانت شاه واضح شده و به این خیانت، اعتراف هم کرده است، سخنانشان را درباره استعفای صاحبمنصبان ارتش پهلوی چنین ادامه دادند: «شمایی که یک شاهی را میبینید که خیانتهای خودش را اقرار کرده، پشت رادیو اعلام کرده، دستش را پیش ملت دراز کرده که ببخشید من را، من اشتباه کردم، خوب همین حالا همهتان بروید آن کنار؛ یا بروید کنار از ارتش یا متصل بشوید به مردم؛ باز نریزید به جان مردم و مردم را بکشید. پس شما همه خیانتکارید! شما را نمیتوانیم بگوییم یک انسانی هستید که امین این مملکت هستید. شما خائنید در این مملکت. شما هیچ لیاقت هیچ چیز را ندارید.» [12]
امام خمینی(ره) در این سخنرانی که در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور برگزار شد، سلطنت پهلوی را یک غده سرطانی نامیدند و بیرون رفتن این غده را خواستار شدند: «قضیه این است که این رژیم باید از بین برود. این فاسد است. یک غده فاسد را اگر درنیاورند، یک انسان را از بین میبرد، هلاک میکند. نمیتواند یک نفر آدمی که مریض است، غده - مثلا فرض کنید - سرطانی دارد، حاضر نشود که این غده را بیایید درآورید. این، خوب میکُشد غده اگر درنیاورید. این سلطنت یک غدهای است در این مملکت که اگر درنیاید فاسد میکند مملکت را؛ این غده باید درآید. چاره نیست. این غده سرطانی - و بدتر از سرطان است - این باید بیرون بیاید.» [13]
امام خمینی(ره) 22 آبان 1357 در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور، سه اصل پیشنهادی خود را مطرح کردند که عبارت بودند از: «اصل اول، عزل شاه و انقراض سلسله پهلوی»، «اصل دوم، برچیدن نظام سلطنتی» و «اصل سوم، تاسیس جمهوری اسلامی».
ایشان درباره اصل اول اینطور توضیح دادند: «یک اصل این بود که ملت ایران چنانچه در این مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد، این سلطنتِ سلسله پهلوی را نمیخواهند؛ و این یک رفراندمی بود که سرتاسر کشور به آن رای دادند؛ با فریاد به آن رای دادند که ما نمیخواهیم این سلسله پهلوی را.» [14]
امام خمینی(ره) درباره اصل دوم یعنی برچیدن نظام سلطنتی نیز فرمودند: «قضیه اصل دوم این است که اصل رژیم سلطنتی بیربط است. رژیم سلطنتی رژیم کهنه ارتجاعی است. در وقت خودش هم بیربط بوده است. اینکه ارتجاع میگوییم، یک وقت این است که یک چیزی در وقت خودش خوب بوده است ولی حالا دیگر کهنه شده است؛ سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم یک چیزی بوده، حالا دیگر کهنه شده، دیگر سلطنت یک مسئله ارتجاعی است؛ لکن سلطنت از اول چیز مزخرفی بوده.» [15]
امام(ره) درباره اصل سوم، تاسیس جمهوری اسلامی، چنین بیان کردند: «اصل سوم ما این است که ما حکومت اسلامی میخواهیم. یک جمهوری اسلامی که به آرای مردم رجوع میکنیم و شرایط را هم میگوییم. این شرایط در اسلام هست. هر کس را میخواهید تعیین کنید، هر که این شرایط را دارد این را بخواهند. شرایطش نباشد که هر دزدی را بخواهند قرار بدهند. هیچ عاقلی این را نمیپذیرد که هر دزدی را بخواهند قرار بدهیم؛ و قرار هم نمیدهند.» [16]
امام خمینی(ره) درباره رد طرح نیابت یا شورای سلطنت نیز فرمودند: «یک مطلب دیگر هم هست که خوب ایشان نباشند، ایشان بروند، و بعد آقازاده ایشان بیایند و عیال محترم ایشان بیایند و شورای سلطنتی تشکیل بشود و اداره بکنند! آنها که کاری نکردهاند دیگر، آنها دیگر خوب و صحیح هستند! ملت ایران نمیتواند این را بپذیرد. یک ملتی که از یک شخصی این همه رنج برده و از پدرش آن همه رنج برده است، آن همه خیانت دیده است، خوب این احتمال را میدهد که این پسر هم پسرِ همان پدر است؛ چنانچه این پدر هم پسرِ همان پدر بود.» [17]
پینوشتها:
[1]. خمینی(ره)، روحالله، صحیفه امام خمینی(ره)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوم زمستان 1379، ج 4، ص 455
[2]. همان، ص 456
[3]. همان، ص 457
[4]. همان، ص 458
[5]. همان، ص 459
[6]. همان
[7]. همان، ص 459 و 460
[8]. همان، ص 464
[9]. همان، ص 466
[10]. همان، ص 477
[11]. همان
[12]. همان
[13]. همان، ص 478
[14]. همان، ص 483
[15]. همان، ص 490
[16]. همان، ص 496
[17]. همان
تعداد بازدید: 937