20 آذر 1398
الهام صالح
در سال 1357 نه تنها واکنشهای ضد آمریکایی بین مردم ایران اوج گرفته بود، بلکه این واکنش بین دانشجویان دانشکده افسری هم رواج داشت. آنها در کلاسهای درسی که با آمریکاییها داشتند، این واکنش را بروز میدادند. در سال 1357 (1978)، همسران سه آمریکایی در دانشکده افسری به تدریس میپرداختند. سیندی دوایر، یکی از این سه نفر بود کـه از 26 سپتامبر 1978 در دانشکده مسئولیت تدریس برای دانشجویان سال سوم را بر عهده گرفت. گروه سنی این دانشجویان 21-22 سال بود. او در سه کلاس که بـه ترتیـب 17، 18 و 24 دانشجو داشت، تدریس میکرد. دو همسر آمریکایی دیگر نیز به دانشجویان سـال سـوم درس میدادند.
سیندی دوایر، همسر پل دوایر، سرهنگ دوم نیروی هوایی، یکی از معلمان انگلیسی دانشکده افسری بود. دوایر در آبان 1357 (5 نوامبر 1978)، در یکی از کلاسهای انگلیسی حضور یافت. سرهنگ نافذی و یک ژنرال ناشناس بر جریان کار کلاس نظارت داشتند. در این جلسه یکی از دانشجویان گفت: «ما یک معلم فارسیزبان میخواهیم.»[1]
در سند شماره 148 لانه جاسوسی، این اتفاق اینطور گزارش شده است: «در این لحظه ژنرال و سرهنگ شروع به ایراد یک سخنرانی طولانی بر علیه دانشجویان نمودند. تمام صحبتها به فارسی بود که خانم دوایر نمیفهمید...»[2]
در همان روز، سیندی دوایر در کلاسش با دانشجویان صحبت میکرد. در جریان این صحبتها یکی از دانشجویان درباره علاقه او به ایران سوالی را مطرح کرد. در سند شماره 148 لانه جاسوسی (سفارت سابق آمریکا در تهران) که از دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران به سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا در واشنگتن دی. سی. ارسال شده، در اینباره نوشته شده است: «مکالمـه از این قرار بوده است: دانشجو به خانم دوایر: آیا شما ایران را دوست دارید؟ پاسخ: بله من ایران را دوست دارم و دوست دارم در ایران زندگی کنم (و شاید کلماتی با این معنـی). دانـشجو بـا لحن موذیانهای به خانم دوایر گفت: شما یک چادر لازم دارید. پاسخ: چرا من یک چـادر لازم دارم، شما از من پشتیبانی نمیکنید؟ پاسخ توسط همان دانشجو: بله. پاسـخ توسـط دانـشجوی دیگر: نه من فقط از ایرانیها حمایت میکنم.»[3]
در این مکالمه، برخی از دانشجویان حاضر در کلاس از دوایر، خواستند تا به آمریکا بازگردد: «سپس دانشجوی دیگر گفت شما بایـد بـه آمریکـا برگردید. خانم دوایر گفت: چـرا؟ پاسـخ دانـشجو: شـما و شـوهرتان تمـام پـول مـا را از مـا میگیرید. خانم دوایر اظهار داشته: نه، شوهر من یک افسر ارتشی است. دانشجو پاسـخ داد: نـه، ایرانیها به شوهر شما حقوق میدهند. او چند تومان ... میگیـرد؟ پاسـخ خـانم دوایـر: حقوق او به تومان پرداخت نمیشود بلکه بـه دلار پرداخـت مـیشـود. پاسـخ دانـشجو: شـما آمریکاییها تمام پول ما را میگیرید و باید به آمریکا برگردید. حدود سه دانشجو (نه دانشجویان خانم دوایر) به دیگران پیوستند: شما باید به خانهتان برگردید.»[4]
واکنشهای ضد آمریکایی دانشجویان دانشکده افسری فقط به این کلاس محدود نمیشد، بلکه در کلاسهای دیگر هم وجود داشت: «خانم دوایر به افسر گزارشگر (وابسته نظامی) گفت که خانم ایکس (نام توسط افسر گزارشگر مخفی نگاه داشته شد) به وی گفت که اخیرا همین اتفاق برای او (خانم ایکس) افتاده است. به خانم ایکس نیز گفته شد: شما باید به آمریکا برگردید و بـه دوسـتان آمریکـایی خود نیز بگویید به آمریکا برگردند. شوهر خانم ایکس این اطلاعات را بـرای افـسر گزارشـگر تایید کرد.»[5]
سیندی دوایر فکر میکرد که پرسشهای برخی از دانشجویان، پرسشهایی معمولی است که از استادان خارجی خود میپرسند. این سوالها عبارت بودند از: «اشل حقوقی خارجیانی که در دانشکده افسری کار میکنند به چه ترتیبی است؟ حقوق شوهر (شما) چقدر است؟ آیا شما اتومبیل دارید؟ چرا شما زمانی که اتومبیل دارید اتوبوس سوار میشوید؟»[6]
دوایر، معتقد بود که فقط برخی از دانشجویان احساس ضد آمریکایی دارند که در سند شماره 148 نیز به این موضوع اشاره شده[7] با این وجود، تهیهکننده سند، نظرات خود را درباره واکنشهای ضد آمریکایی موجود در دانشکده افسری اینطور بیان کرده است: «این اولین باری است کـه افـسر گزارشـگر (وابـسته دفاعی) به نشانههایی دست مییابد که در دانـشکده افـسری احـساسات ضـد آمریکایی وجـود دارد. به لحاظ اینکه این احساسات توسط دو نفر از همسرهای افسران نظامی تایید شده، افـسر گزارشگر این اطلاعات را بسیار صحیح طبقهبندی میکند.»[8]
همچنین در قسمت دیگری از این گزارش درباره رواج واکنشهای ضد آمریکایی نوشته شده است: «شعارهای ضد آمریکایی که در جوامع غیر نظامی از طریق نامه، تلفن و اظهارات شفاهی مستقیم ابراز شده است اکنون به (point West) (دانشکده افـسری) ایـران نفـوذ کرده است.»[9]
پینوشتها:
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، روزشمار انقلاب اسلامی، (19 دی 1356- 13 آبان 1358)، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم: پاییز 1390، (بخش اول)، کتاب نهم، ص 280
[2] همان، ص 280
[3] همان، ص 279
[4] همان
[5] همان، ص 280
[6] همان
[7] همان، ص 281
[8] همان
[9] همان
تعداد بازدید: 1315