انقلاب اسلامی :: چماق‌داران قانون اساسی

چماق‌داران قانون اساسی

19 اسفند 1398

تعدادی از طرف‌داران رژیم سلطنتی از جمله ساواکی‌ها، پاسبان‌ها و نظامیان، که با لباس شخصی حضور پیدا کرده بودند و در میان آنها تعدادی از افراد اوباش و بی‌هویت نیز وجود داشت، تحت عنوان حمایت از قانون اساسی در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) [در سال 1357] تجمع نموده بودند و در پاسخ شعار انقلابیون که می‌گفتند: «خدا ـ قرآن ـ خمینی»؛ این گروه شعار می‌دادند: «خدا ـ قرآن ـ محمد». لازم به توضیح است که در ادارات و مؤسسات، سیستم حکومتی شاهنشاهی شعار «خدا ـ شاه ـ میهن» در دفاتر و اماکن دولتی به صورت کتبی جلب توجه می‌کرد و گروه‌های انقلابی در جریان تظاهرات در رد این نوشته‌ شعار «خدا ـ قرآن ـ خمینی» را سر می‌دادند. به هر حال در مقابل تجمع چماق‌داران و حامیان رژیم سلطنتی جمع کثیری از انقلابیون و طرفداران امام حاضر شدند و دو گروه علیه همدیگر شعار داده و کار به زدوخورد و درگیری کشید. حامیان قانون اساسی (یعنی اینکه شاه بر اساس قانون اساسی حکومت می‌کند و سلطنت او قانونی است و باید در سلطنت باقی بماند) توسط انقلابیون سرکوب و پراکنده گردیدند. تعدادی از این چماق‌داران که توسط مردم دستگیر شده بودند به دفتر آیت‌الله طالقانی تحویل داده شدند. یک نفر از عاملان دستگیری که پهلوانی بود و قمه‌ای در دست داشت، می‌گفت آقا اجازه دهد تا یک نفر از اینان را که می‌شناسم سر ببرم و او را بکشم. آقای طالقانی اجازه نداد، به او پاسخ داده شد که دستگیرشدگان را تحویل ما بدهند تا اقدام قانونی درباره‌ آنها معمول گردد. آن عده در مجموع پانزده نفر مرد و زن بودند که در بین آنها چاقوکش‌ها و افراد فاسد و بیکاره‌ منطقه و پاسبان‌ها دیده می‌شدند. مردم به شدت آ‌نها را کتک زده و مضروب و مجروح نموده و حسابی مجازات کرده بودند، به‌طوری که بعضی از آنها چنان مضروب بودند که دیگر رمقی در بدن نداشتند. در محل دفتر یک زیرزمینی وجود داشت که دستگیرشدگان را پس از بازجویی در آن زیرزمین جا دادیم و تا شب نگه‌داری کردیم. در جریان بازجویی معلوم شد که به آن زن‌های بیچاره نفری 500 تا 2000 تومان پول داده‌اند تا به نفع قانون اساسی (یعنی حکومت شاه) تجمع نموده و شعار بدهند.

چون شب‌ها حکومت نظامی برقرار بود، احتمال حمله‌ نیروهای نظامی به دفتر وجود داشت. آقا فرمودند چنانچه به شما حمله شد به پشت‌بام بروید و با آجر به مقابله بپردازید. نزدیک به ساعت شروع حکومت نظامی بود که با افراد دفتر جلسه‌ای تشکیل داده و پیرامون برخورد و نگه‌داری یا رهایی این افراد به مذاکره پرداختیم. چون نگه‌داری آنها بهانه‌ای برای حمله به دفتر و دردسر و خطرات بعدی را به دنبال داشت به این نتیجه رسیدیم که از دستگیرشدگان تعهد کتبی اخذ و آدرس آنان را دریافت و سپس آنها را آزاد نماییم؛ اما مشکل ما مسئله‌ خروج آنها بود زیرا دفتر آقا در کوچه‌ بن‌بست تنکابن در محدوده‌ پیچ‌شمیران قرار داشت و تعدادی از مدعیان مجازات دستگیرشدگان در سر کوچه منتظر نتیجه ایستاده بودند و آزاد کردن چماق‌داران به درگیری و خطر کشته شدن آنجا منجر می‌شد و آقا راضی به چنین وضعیتی نبود. بالاخره تصمیم بر این شد تا تعدادی چادر از خانم‌ها امانت گرفته و متهمین را با پوشانیدن چادر زنان و با استفاده از خودروی اشخاصی که در حال رفتن به منزل خود بودند، از محل خارج و در واقع از چنگال افراد کمین‌کرده نجات داده و پس از دور شدن از محل آنها را در داخل خیابان رها کنیم و بدین‌ طریق عمل شد و گرفتارها را از خطر نجات دادیم.

 

منبع: چه‌پور، ولی، همراه پیرپاک (خاطرات ولی چه‌پور)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 102 – 104.



 
تعداد بازدید: 900


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: