26 اسفند 1398
توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: یادداشت زیر که تقدیم شما میشود، توسط یکی از خبرنگاران آلمان غربی نوشته شده و فضای سیاسی کشور در آذر 1357 را به تصویر میکشد. نویسنده به افزایش حس ضد آمریکایی و انگلیسی در میان مردم اشاره میکند اما به این نکته نمیپردازد که سالها حمایت دولتمردان آمریکا و انگلیس از حکومت شاه باعث شد تا اکثر مردم ایران، این دو کشور را در جنایات حکومت شاه و در نتیجه نارضایتی عمومیسهیم بدانند.
زباله، گل و برف، ارتش و پرچمهای قهوهای: تهران در دسامبر. باران سیلآسا مناطق محرومنشین جنوب شهر را بهوسیله یک سیل مورد آسیب جدی قرار داد؛ سیلی که از نقاط مرفهنشین شمال به سمت پایین روان شده است. فقرا به آتش ثروتمندان میسوزند. شبها صدای آیات قرآن[2] و شعارهای چپی در سطح شهر شنیده میشود. از آن جا که به دلیل وضع ساعات منع عبور و مرور، روحانیون و دانشجویان باید خطر از دست دادن جان خود را قبول کنند، آنها ترجیح میدهند بهوسیله بلندگو از بام منازل این صدا را پخش کنند و برخی اوقات صدای شلیک گلولهها در لابلای آن شنیده میشود. فرماندهان ارتش اعلام کردهاند که این صداها از بلندگو ضبط صوت پخش میشود اما هر شب افرادی کشته میشوند. ضبط صوتها نمیتوانند با صدای اسلحه خاموش شوند، سربازان در مجموع یک چهارم شهر را در اختیار دارند و اکثر آنها شبها ساعتها در تاریکی به انتظار مینشینند.
محرم ماه عزا بهترین فرصت برای مردم بود تا از این ناآرامی شهری بگریزند و ساعات آرامی را در کنار دوستان و آشنایان در روستاها و اطراف شهر بگذرانند. حدود یک چهارم اروپاییان ساکن تهران نامهای اروپایی را از روی در ورودی منازل خود پاک کرده و ترس از قیام علیه خارجیان در تمامی افراد بریتانیایی و آمریکایی ساکن تهران بوجود آمده است. دلیل اقدام دیپلماتها و کارمندان کارخانهها برای پنهان کردن خود کم و بیش واضح است : تحرکات برنامهریزی شده فعلی به یک سیل عظیم تبدیل خواهد شد. آنچه که یکی از کارمندان سفارت آمریکا درباره آن میگوید: «رخداد بعدی خطری ناگهانی است و پس از آن کابوس بزرگی پدید خواهد آمد.» شرکتهای تجاری بزرگ همچون «وستینگهاوس و جنرال الکتریک» که بیش از هزار نیرو و سرمایهگذاریهای میلیاردی در ایران دارند، تمایلی به واکنشهای ناگهانی ندارند، اما مراکز تولیدی خود را در ایران برای مدت کوتاهی تعطیل اعلام کرده و کارمندان آمریکایی را به تعطیلات فرستادهاند. نیروی ارتش آمریکا مستقر در ایران نیز چندان شرایط را جدی نگرفته و تنها حدود 1800 نفر ازپایگاههای تهران و اصفهان به خانه فرستاده شدهاند. تاکنون تنها چندین شهروند آمریکایی ساکن تهران آسیب بدنی دیدهاند و آنچه که تاکنون به دیپلماتها آسیب رسانده، پرتاب اشیایی به طرف آنها و سمت پنجرههای هتل بینالمللی بوده و نه برخورد فیزیکی با مخالفان شاه. اما در بار طبقه یازدهم خاطره ویتنام زنده شد. مسئول بار گفت: «هنگامی که وسیلهای پرتاب میشود، خیلی زود محوطه را ترک کنید. بچهها در سایگون هم چندان بیخیال نبودند.» مسئول هتل نیز در درب ورودی و پنجرههای پایین هتل از شیشه نشکن استفاده کرده، تا خطر را به حداقل برساند. اما خارجیان هشیار نیز با اعلام ملیت خود و گفتن جمله من آلمانی هستم، تا حدی در امان قرار میگیرند. سفارت آلمان در تهران اقدام به بازگشت بسیاری از آلمانیها نمود، طبق این طرح حدود 4000 از 15000 نفر از شاغلان شرکتهای آلمانی ـ ایرانی، کشور را ترک کردهاند، بسیاری برای همیشه.
دیگر کارخانهها نیز به کارمندان خود برای یک تعطیلات نامعلوم زمستانی مرخصی دادهاند. کلوپ آلمان ـ ایران نیز در راستای این موج دفتر خود را تعطیل کرده است. یک مسئول سفارت آلمان غربی گفت: روابط ایران و آلمان به سرعت همانگونه که بود، نخواهد شد.» البته هنوز هیچ کوکتل مولوتوفی به سوی آلمانیها همانند آمریکاییان پرتاب نشده است. جماعت معترض در درجه اول علیه انگلستان و آمریکا عمل میکنند، نسل قدیمیتر علیه انگلیسها و نسل جدید علیه یانکیها. گارد امنیت ملی از سوی دولت برای حفاظت از سفارتخانههای خارجی عمل میکند. سفارت آلمان در خیابان فردوسی از سوی یک افسر و 20 سرباز حفاظت میشود و در مقابل سفارت انگلستان نیز حدود 100 سرباز در حال مأموریتند، اما ساختمان سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید از سوی افراد گارد شاهنشاهی حفاظت میشود.
[1] - Die nächste stufe ist Panik, Der Spiegel, 11 December 1978, p.140
[2]ـ به نظر منظور نویسنده، صداهای اللهاکبر است که در دوره حکومت نظامی ازهاری توسط مردم شب ها روی بامها سر داده میشد. ویراستار
تعداد بازدید: 893