24 اردیبهشت 1399
الهام صالح
امام خمینی در سخنرانیهای مختلف خود بر اتحاد مستضعفین با یکدیگر تأکید داشتند و این موضوع را مطرح میکردند که فروپاشی توطئهها، مستلزم اتحاد مستضعفین است.
سخنرانی در جمع مسلمانان پاکستانی و هندی
امام خمینی، در 24 اردیبهشت 1358 در جمع گروهی از مسلمانان پاکستانی و هندی مقیم ایران، سخنرانی کردند.
موضوع این سخنرانی، «جهان از آنِ مستضعفان» بود.
توطئهها مدفون خواهد شد
امام خمینی ابتدا ابراز امیدواری کردند همه اقشار ملتهای مستضعف به هم بپیوندند و از تفرقه و اختلاف دست بردارند. امام خمینی درباره گسترده شدن نهضت اسلامی انقلاب ایران در همه عالم فرمودند: «باید این نهضت در تمام عالم - نهضت مستضعف در مقابل مستکبر - در تمام عالم گسترده شود. ایران، مبدأ، و نقطه اول و الگو برای همه ملتهای مستضعف [باشد]. ملتهای مستضعف ببینند که ایران با دست خالی و با قدرت ایمان و با وحدت کلمه تمسک به اسلام، در مقابل قدرتهای بزرگ ایستاد و قدرتهای بزرگ را شکست داد. سایر اقشار ملتها به این رمز اسلامی، به این رمز ایمانی، اقتدا کنند.»[1]
امام، توطئهها را مدفون دانسته و گفتند: «قشرهای کمی که... مشغول توطئه هستند، انشاءالله به همین زودی منقطع خواهند شد. آنها گمان باطل کردند که میتوانند در مقابل یک ملتِ بپاخاسته توطئه کنند؛ توطئه آنها مدفون خواهد شد؛ لکن به شرط اینکه مستضعفین وحدت کلمه را از دست ندهند؛ اقشار با هم باشند. همانطوری که تا اینجا همه با هم بودند و نهضت را با وحدت کلمه و اتکال به خدای عالم به اینجا رساندند و سدهای بزرگ را شکستند، از این به بعد هم با هم باشند.»[2]
ریشههای گندیده را بکنید
ایشان پیروزی نهایی را منوط به پیاده شدن همه احکام اسلام عنوان کردند: «پیروزی نهایی وقتی است که اسلام - با همه ابعاد و با همه احکامش - در ایران پیاده شود؛ و پیروزی بالاتر آنکه در همه اقطار عالم اسلام حکومت کند. اسلام مایه سعادت بشر است. اسلام برای انسانسازی آمده است؛ برای این آمده است که انسانها را، آدمها را، از ظلمات بیرون کند و به نور برساند. خداوند، «ولی مؤمنین» است؛ و آنها را از ظلمات خارج میکند و به دریای نور وارد میکند.»[3]
امام در پایان نیز فرمودند: «اقشاری که در بین شما میخواهند اختلاف بیندازند، دست رد به سینه آنها بزنید. اینها عمال طاغوتند؛ اینها میخواهند شما را از نور خارج کنند و به ظلمات وارد کنند، اینها مخالف خدا هستند؛ طاغوت هستند: عمال طاغوت هستند. این ریشههای گندیده را بکنید. خداوند همه شما را تأیید کند. خداوند مسلمین را آشنای به وظایف اسلامی خودش بکند، خداوند تمام مسلمین را ائمه عالم قرار بدهد.»[4]
سخنرانی در جمع اعضای هیأت بازرگانی ایرانی
امام خمینی در تاریخ 25 اردیبهشت 1358 نیز در جمع اعضای هیأت بازرگانان ایرانی به سخنرانی پرداختند که خیانت و بند و بست مدعیان حقوق بشر و جفاکاری نسبت به مستضعفان موضوعات آن را تشکیل میداد.
به خشونتهای محمدرضا نظری ندارند
امام خمینی، انتقاد از اعدامهای صورت گرفته در ایران را حربهای در دست دشمن اعلام کردند و گفتند: «البته آنهایی که منافع خودشان را در خطر میبینند یا منافع اربابهای خودشان را، از این نهضت به هر صورتی که باشد شکایت دارند و با هر توطئهای میخواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهی به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایی که در ایران شده است انتقاد میکنند، و این را یک امر خشونتآمیز میدانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد، و در پنجاه سال و بیشتر بر ایران چه گذشت و بر جوانهای ما اخیراً چه گذشت؛ لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بیاطلاع باشند.»[5]
ایشان همچنین در اینباره فرمودند: «این جمعیتی که ادعا میکنند جمعیت حقوق بشر و حالا برای حقوق بشر دارند سینه میزنند که «این عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد؟ این یک خشونتی است!» اینها خشونتهایی که در عصر این پدر و پسر بود نادیده گرفتند. آن قتلهایی که به دست عمال اینها واقع شد، و گاهی هم به دست خود محمدرضا واقع شد، آنها را اصلاً نظری به آن ندارند. نه آن وقت که ملت ایران آنجور ابتلا داشت و آنطور اینها غارت و قتل میکردند یک کلمه گفتند... و نه در آخر.»[6]
بهترین جوانهای ما کشته شدند
امام خمینی درباره سکوت مدعیان حقوق بشر درباره جنایتهای حکومت پهلوی چنین گفتند: «از بهترین جوانهای ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانیین، طبقه دانشگاهی، طبقه تجار، اداری، همه جور جمعیتی، دهقان، کارگر، کشته شد - اینها اصلاً به روی خودشان نمیآوردند که این کارها شده است! ما ندیدیم که هیچ فریادی از اینها درآید که خیر، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمیکنید. چرا اینقدر آدم میکشید.»[7]
امام در ادامه راجع به نیرنگبازیهای طرفداران حقوق بشر گفتند: «این طرفدارهای حقوق بشر، این حقهبازها- که میخواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهایشان - آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود. حالا که ما اینها را پیدا کردیم و چند تایشان را کشتیم، محاکمه کردهاند و اقرار کردهاند به اینکه چه کردند و چه کردند، پروندههایشان معلوم است که چه کردند، حالا صدایشان درآمده.»[8]
امام درباره تفاوت زندانها در جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی فرمودند: «من اعلام کردم این را، اعلامیه دادهام، که حبسی را در حکومت اسلامی - ولو هر چه مجرم باشد - حبسی را حق ندارند به اینکه گرسنگی بدهند، حق ندارند به اینکه یک سیلی به او بزنند، حق ندارند به اینکه او را شکنجه بکنند، حق ندارند که یک کلمه درشت به او بگویند. آنقدری که حقش این است که محاکمهاش بکنند، هر طور جرمی که دارد به آن جرم [مجازات] بکنند، جزا به او بدهند؛ بیشتر از این نه، زاید بر این نه.»[9]
ملت ایران جنگزده است
ایشان از زارعان خواستند تا به زراعتشان بازگردند: «باید آن کسانی که زراعت میکردند و حالا به واسطه یک جهاتی فرار کردند از آنجا و آمدند و بازیشان دادند و آوردند و با آن وضع در اطراف شهرها اسکانشان دادند، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمینهای خودشان. اینها الآن دیگر آزادند زراعت بکنند؛ دولت هم به قیمت خوب ازشان میخرد.»[10]
امام در سخنانشان، مردم ایران را ملتی جنگزده، جنایتزده و خیانتزده نامیدند: «الان وضعمان طوری است که همهمان باید کمک بکنیم به این کشور. همه باید دلسوزی بکنیم برای این ملت. ملتی است که مثل ملت جنگزده – جنگزده است واقعاً - ملتی است که در خیابانها جنگ کردند. مگر جنگ غیر از این بود؟ منتها آنها توپ و تانک داشتند، اینها مشت داشتند و اراده قوی - یک ملت جنگزده، یک ملت خیانتزده، یک ملت جنایتزده، یک ملتی که فقیرش کردند و رفتند، انصاف نیست که حالا اقشار مختلفهای که دستشان به دهنشان میرسد با این ملت باز همان کاری را بکنند که آنها میکردند به صورت دیگر.»[11]
امام خمینی در پایان سخنانشان فرمودند: «باید ما بیدار بشویم آقا! باید موافق اسلام عمل کنیم، انسان باشیم ما، باید انصاف داشته باشیم ما. دردها زیاد است و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همانطوری که تا حالا با رحمت خودش با ما عمل کرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بکند که ما بتوانیم این نهضت را به آخر برسانیم و مملکت خودمان را از چنگال اجنبیها نجات بدهیم و اشخاص خائن را هم به سزای خودشان برسانیم.»[12]
پینوشتها:
[1]. خمینی(س)، روحالله، صحیفه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ سوم، زمستان 1379، ج 7، ص 292.
[2]. همان، ص 293.
[3]. همانجا.
[4]. همان، ص 293 و 294.
[5]. همان، ص 306.
[6]. همانجا.
[7]. همان، ص 307.
[8]. همان، ص 307 و 308.
[9]. همان، ص 310 و 311.
[10]. همان، ص 318.
[11]. همانجا.
[12]. همان، ص 318 و 319.
تعداد بازدید: 932