27 اردیبهشت 1399
مسعود آدینهوند
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 به رهبری امام خمینی(ره) محصول کنشگری طرفداران این نهضت، بهویژه روحانیت و طلاب علوم دینی در شهرهای مختلف بود. با توجه به ماهیت این رخداد بزرگ در تاریخ جهان و تأثیرگذاری تعالیم دینی و آداب مذهبی بر جریان مبارزات، مذهبیون در تقابل علیه حکومت پهلوی پیشتاز و به الگویی برای ایستادگی و مقاومت در برابر حاکمیت تبدیل شدند. این گروه از مبارزان و حامیان نهضت اسلامی، طعم دستگیری، حبس، تبعید و شکنجه را چشیده و با تحمل مشقات فراوان نقش پررنگی در تداوم نهضت اسلامی و بسیج سیاسی مردم داشتند. سیدعلی حسینی خامنهای از جمله این طلاب و شخصیتهای برجسته مسیر انقلاب اسلامی بود. حضرت آیتالله خامنهای فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج سیدجواد حسینی خامنهای، در فروردین 1318/ صفر ۱۳۵۸ در مشهد دیده به جهان گشود. در دهههای 1330 و 1340 و 1350ش. با مراکز انقلابی در تهران و قم و دیگر نقاط مهم کشور رابطه برقرار کرد و با شروع نهضت اسلامی به جبهه طرفداران امام پیوست و تا پیروزی انقلاب اسلامی به یکی از کنشگران اصلی در راه پیشبرد نهضت تبدیل گردید.
کتاب «خون دلی که لعل شد» روایت مختصری از حیات و اقدامات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوره قبل از انقلاب و شرح دوران زندان و تبعید ایشان است و گوشهای از زندگینامه ایشان با محوریت فعالیتهای سیاسی - مذهبی را به نمایش میگذارد؛ دورانی که ایران به مانند بسیاری از دیگر سرزمینهای مسلمان مورد توجه ابرقدرتهای استعمارگر غرب و شرق قرار گرفته بود. در چنین شرایطی چنانکه در پیشگفتار این کتاب ذکر شده: «در گیر و دار توطئههای استکباری علیه منطقه اسلامی ما، صدایی طنینافکن شد که بنیان آنچه را که مستکبران بنا کرده بودند، به لرزه انداخت. این صدا از همان جایی که قرار بود پایگاه آمریکا و صهیونیسم و مزدوران داخلی آنها باشد، برخاست و ... پیروزی این انقلاب در دل ملتهای مشتاق برای زندگی بهتر، بازتابی ژرف داشت. تودههایی را بیدار کرد که قرار بود در خوابی گران فرو روند و دلهایی را زنده کرد که چیزی نمانده بود از بازگشت اسلام به عرصه زندگی ناامید شوند».
کتاب «خون دلی که لعل شد» ازجمله خاطرات مهم مربوط به دوران مبارزات انقلاب اسلامی و نخستین مجموعه رسمی از خاطرات آیتالله خامنهای بهشمار میرود که در اصل به زبان عربی و برای خوانندگان عرب زبان، املا شده، در 15 فصل به شرح ذیل تدوین شده است: «آن روزها»، «در محضر اساتید»، «ساحل دجله»، «شراره نخستین»، «آتشفشان انقلاب»، «سایه خورشید»، «حماسه اشک»، «قلعه سرخ»، «کاخ سفید»، «فرش پوسیده»، «دادگاه نظامی»، «سلول شماره 14»، «کد رمز»، «سیل در تبعید» و «پیروزی بعد از سختی». در پایان هم صورت برخی از اسناد و تصاویر مربوطه ضمیمه شده است. این اثر درباره مبارزات نهضت اسلامی در دهههای 40 و 50 ش. و گوشههایی از وضعیت داخلی مملکت در شاهنشاهی پهلوی، حاوی اطلاعات ارزنده و کمنظیری است.
فصل اول کتاب با حجم 20 صفحه به تولد آیتالله خامنهای در خانوادهای روحانی و معرفی پدر و مادر و تنی چند از شخصیتهای مهم و بستگان تأثیرگذار در فضای سیاسی و مذهبی دوره متأخر قاجار و پهلوی، آغاز تحصیلات در مکتبخانه و دشواریها و محرومیتهای تعلیم و تربیت در آن، برکناری رضاشاه و رونق فعالیتهای مذهبی و گشایش مراکز آموزشی دینی، آموزش زبان عربی و قرآن، استعمال لباس روحانیت، تبلیغات و شایعات علیه روحانیان و جداسازی آنان از جامعه و زندگی مردم، پرداخته است.
فصل دوم به تعلیم و تربیت ایشان در مدارس دینی و حوزههای شهر مشهد اختصاص دارد. مدارس و مراحل تحصیل حوزوی، شرکت در درس علمای طراز اول کشور، عزیمت به قم در 1337 و اقامت در آن شهر تا 1343، مسافرت به نجف و تلاش پدر (آقا سیدجواد) در تکمیل معلومات دینی، در این فصل آمده است.
فصل سوم نیز به علاقه ایشان به فراگیری زبان و ادبیات عرب که از سالهای طفولیت در نتیجه آشنایی والده او و تحصیل علوم دینی با آن انس گرفته بود، اشاره دارد. در سالهای بعد گفتگو با زوّار عراقی که به مشهد میآمدند، مسافرت به عراق و تکلم به این زبان و ترجمه آثاری از زبان عربی به فارسی بعد از بازگشتن به ایران، بستری فراهم کرد تا ایشان به زبان و ادبیات عربی مسلط شوند. بعدها در دهههای 40 و 50ش. در زندانهای حکومت پهلوی، تعدادی از زندانیان عربزبان وجود داشتند که مکالمه با آنان هم در تقویت زبانآموزی ایشان نقش داشتند. ایشان شعر برخی از شاعران کلاسیک عرب و مبارز همچون محمدمهدی جواهری شاعر عراقی را، که پیام شجاعت در مقابل حاکمان ظالم را به شکل نظم بیان کردهاند، میپسندید.
در فصل چهارم، به آشنایی ایشان با شهید نوّاب صفوی، پیشاهنگ جهاد اسلامی در ایران و سرزمینهای عربی - که نخستین جرقه اسلام انقلابی و پویایی آن را در ذهن وی شکل داده، اشاره شده است. در دهه 1320 که نهضت دینی و تکاپوی روحانیت سیاسی پس از دو دهه سلطنت رضاشاه، مجدداً احیا شد، در کانونهای مختلفی ازجمله جمعیت فدائیان اسلام به فعالیت پرداختند. نواب صفوی به مشهد سفر کرده و ایشان در مدرسه سلیمانخان که مشغول تحصیل بود، این «شعله فروزان» را از نزدیک مشاهده کرد. اعدام نواب صفوی، ایشان و دیگر طلاب حوزه علمیه را تحت تأثیر قرار داد و نخستین اقدام سیاسی علیه پهلوی را در نتیجه اعتراض به شهادت نواب صفوی نشان داد. به همراه دیگر طلاب بیانیهای به استاندار خراسان نوشته و تصمیم دولت مبنی بر عدم تعطیلی سینماها در ماه محرم 1334 ش را به باد انتقاد گرفتند. خطوط دوگانه مبارزاتی در جریان نهضت اسلامی (خط مقابله دینی یا مقاومت و خط بیدارگری فکری یا روشنگری) نیز معرفی شدهاند.
فصل پنجم ، به آشنایی با حاج آقا روحالله خمینی و حضور در جلسات درس ایشان، روند شروع انقلاب در سال 1341 به دنبال اعتراض به لایحه انجمنها و لوایح اصلاحی شاه، تحریم عید نوروز و تظاهرات مردمی، حادثه مدرسه فیضیه قم، ترفند امام خمینی برای مقابله با رژیم و فرستادن وعاظ و طلبهها به شهرهای مختلف و رفتن آیتالله خامنهای به مشهد و بیرجند زادگاه، امیراسدالله عَلم، حادثه 15 خرداد، دستگیری و تبعید امام خمینی، زندانی شدن برای نخستین و دومین بار در سال 1342 پرداخته است.
فصل بعدی، به روزهای آغاز نهضت اسلامی، پخش اعلامیه، برگزاری مجالس سیاسی و مذهبی، مأموریت محوله به ایشان از سوی امام، ارتباط با حاج آقا مصطفی، بر عهده گرفتن مسئولیتهای تشکیلاتی، انتقال به زندانهای شاه. آیتالله خامنهای از سال 1341 تا پیروزی انقلاب اسلامی، شش بار بازداشت و زندانی شد.
فصل هفتم، به شرح منبرها و فعالیتهای آیتالله خامنهای در افشاگری علیه حکومت پهلوی در بیرجند، دستگیری و بازداشت، وضعیت متشنج در دیگر مراکز و شهرها، انتقال به زندان پادگان مشهد و وضعیت ایشان در ایامی که در زندان بود، تمرکز کرده است.
آیتالله خامنهای در فصل هشتم به فعالیتهای خود بعد از آزادی و مسافرت از قم به زاهدان برای پیشبرد کار نهضت اسلامی و منبرهای ماه رمضان، و اقامت در خانه و مسجد آیتالله کفعمی که تنها مسجد شیعی زاهدان بود، بازجویی به وسیله پلیس و ارتش و ساواک، انتقال به بازداشتگاه پادگان و سپس انتقال به تهران با هواپیما، بازجویی در زندان قزل قلعه، گفتگو با زندانیان عرب و برپایی مراسم مذهبی در زندان، معرفی زندانیان مشهور این زمان، آزادی و دیدار با امام در قیطریه اشاره کردهاند.
فصل نهم کتاب، به شرح سومین بازداشت ایشان در زندان نظامی مشهد تمرکز کرده است. تأسیس انتشارات سپیده در مشهد، ترجمه و انتشار کتاب آینده در قلمرو اسلام، مبارزه در تهران، تعقیب در مشهد و تهران و بازداشت به وسیله ساواک مشهد، پیشنمازی نماز جماعت در زندان و ارئه سخنرانی و وعظ و ترجمه و نگارش در زندان، در این بخش آمده است.
در فصل دهم، چهارمین بازداشت در مشهد بیان شده است. ایشان در این قسمت، به سادهزیستی خانواده و قناعت خود و همسرشان، ادامه ترجمه کتابهای عربی، و علل و روند دستگیری و بازداشت در زندان نظامی شهر مشهد اشاره کردهاند.
در فصل یازدهم، به رشادتهای والده ایشان و مقاومت در برابر مأموران ساواک که برای بازداشت او آمده بودند، دستگیری و شرح بازجویی، ادامه ترجمه، ابراز تأثر از شنیدن خبر مرگ عبدالناصر، حضور در دادگاه نظامی و دفاعیه، تبرئه و آزادی، مواضع و مبارزه روحانیون تمرکز شده است.
فصل بعدی کتاب، به ارتباط آیتالله خامنهای با سازمان مبارزاتی مسلحانه مخفی – که اسم آن را ذکر نکرده - لو رفتن این سازمان در سال 1350، حمله ساواکیها به منزل شخصی، ریختن کتابخانه و جمعآوری نوشتهها و جزوات انقلابی، انتقال به ساواک و زندان سیاسی مشهد، تقویت روحیه زندانیان، شکنجه سخت در زندان برای اولین بار، سختگیری مأموران زندان و تلاش ناکام برای گرفتن اعتراف مبنی بر پشیمانی از همراهی با نهضت اسلامی، انجام فرایض دینی در زندان و خواندن قرآن در سلول 14، شکنجه دانشجویان و شاگردان در این زندان، برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی که «بزرگترین دهنکجی به اسلامگرایان و نهضت اسلامی بود و دل همه کسانی که غم ملت را میخوردند، را به درد آورد و شاه میخواست مفاخر اسلام و پیوند تاریخ ایران با تاریخ اسلام را از بین ببرد»، واکنش اسلامگرایان و مخالفت امت مسلمان ایران به تقویم شاهنشاهی و این جشنها، پرداخته است.
فصل ششم به گسترش فعالیتهای سیاسی و مذهبی در مساجد امام حسن(ع) و کرامت مشهد و منزل شخصی ایشان، تدریس و سخنرانی در شهرهای مختلف تهران، همدان، کرمان، اراک و غیره، سفر به مازندران در سال 1353 و استقبال مردم و مبارزین آنجا از وی، بازگشت به مشهد و دستگیری برای ششمین بار، انتقال به تهران از طریق راهآهن و حبس هشت ماهه در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری!، شکنجه روحی و بدنی شبانهروزی زندانیان و ارائه بدترین امکانات برای آنان، بازجوییهای طولانی و طاقتفرسا، گذراندن با برخی همسلولیهای کمونیست با متون و نصوص خشک و انحطاطناپذیر فارغ از روح، عاطفه، ارزشها و اخلاق، روش برخورد و رفتار زندانبانها و نگهبانان و بازجوهای زندان با زندانیان، دادن لقب خمینی مشهد به آیتالله خامنهای، تداوم بازجویی از وی و شکنجه روحی و جسمی و تحقق رؤیای صادقه او در زندان، آزادی از زندان و رفتن به خانه دکتر بهشتی و بازگشت به مشهد، پرداخته است.
در فصل چهاردهم، آیتالله خامنهای به مرگ مشکوک حاج آقا مصطفی خمینی در نجف، فرستادن تلگراف تسلیت به امام خمینی، شروع مجدد فعالیت سیاسی، دستگیری به وسیله مأموران ساواک و تبعید به ایرانشهر و دیدار با دوستان تبعیدی و روحانیت آنجا، آشنایی و همکاری با اهل سنت، فعالیت مذهبی در مسجد شیعی آلالرسول ایرانشهر و تلاش برای وحدت بین شیعه و سنی، وقوع سیل و تشکیل کمیته برای کمک به سیلزدگان، دوستی مردم با تبعیدیها اشاره کرده است.
فصل پایانی، به پایان تبعید ایرانشهر و انتقال به تبعیدگاه جدید یعنی جیرفت، عزیمت به خانه آیتالله ربّانی املشی و ارتباط با دیگر تبعیدیها، نخستین خبرهای انقلاب، نگارش نامه به رهبران دینی شهرهای مختلف مبنی بر وظیفه و مسئولی علما در قبال انقلاب اسلامی، ازجمله آقای صدوقی در یزد و آیتالله دستغیب در شیراز و شریعتمداری در تهران، وقوع زنجیرهای حوادث و سردرگمی رژیم، آزادی از تبعید، رفتن به مشهد، حضور در شورای انقلاب تهران به فرمان امام اختصاص یافته و نهایتاً خاطرات آیتالله خامنهای با این جمله پایان پذیرفته است: «در 22 بهمن 1357 انقلاب به پیروزی رسید. در اواسط سال 1360 به ریاست جمهوری انتخاب شدم».
کتاب «خون دلی که لعل شد» خاطرات آیتالله خامنهای، با گردآوری دکتر محمدعلی آذرشب و ترجمه محمدحسین باتمانقلیچ نخستین بار در سال 1397 توسط انتشارات مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی به زبان فارسی منتشر شده و چاپ سوم آن نیز در بهار 98 با شمارگان 5000 نسخه انجام شده است.
تعداد بازدید: 1394