07 خرداد 1399
مریم طحان
مسجد نو شیراز، با قدمتی طولانی، حوادث پرفراز و نشیبی در طول تاریخ از سر گذرانده و فعالیتها و مبارزاتش در طول پیروزی انقلاب اسلامی برجسته است؛ چندین بار محاصره مسجد برای جلوگیری از فعالیتهای انقلابی آن و در نهایت به آتش کشیدن شدن در سال 1357، از این مسجد چهرهای درخشان به تصویر کشیده است.
این مسجد در هر دو برهه 1342 و مبارزات مردم در سال 1357 فعال و شاهد حوادث مختلفی بوده است.
میدان احمدی روبروی حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) در کوچهای به نام مسجد نو، مسجدی قدیمی واقع شده که نامش را «مسجد نو» یا «مسجد شهدا» نهادهاند. میتوان این مسجد را مهمترین و بزرگترین مسجد تاریخی شیراز بعد از «مسجد جامع عتیق» معرفی کرد و به همین دلیل به «مسجد جامع جدید» هم شهرت دارد.
این مسجد با وسعت دو هکتاری یکی از وسیع ترین مساجد ایران است که در زمره آثار معماری دوره اتابکان فارس (سلغریان) میباشد. بنای اولیه مسجد توسط «اتابک مظفرالدین ابوشجاع سعدبن زنگی» پادشاه فارس ساخته شده است؛ این مسجد در واقع در گذشته اندرونی اتابک سعد بوده که به هنگام بیماری پسرش نذر میکند تا اگر فرزندش شفا پیدا کند خانهاش را به مسجدی وسیع تبدیل کند. ساخت مسجد در سال 598 هجری آغاز شد ولی به درازا کشیده ودر زمان پسرش ابوبکر به سال 615 هجری به پایان رسید.[1]
این مسجد در گذر زمان نامهای مختلفی به خود دیده است. در گذشتههای دور به واسطه نام سازندهاش به «اتابکی» شهرت داشت ولی با توجه به بازسازیهای صورت گرفته در اعصار مختلف، عمارت مسجد شکل تازهای به خود گرفته، در نتیجه در مقابل مسجد عتیق شیراز، به مسجد نو تغییر نام داده است. اولین مرمت مسجد توسط خواجه سعدالدین، مشهور به شاه نوازخان، در سال 995 ق صورت گرفت؛ سپس شاه سلطان حسین صفوی این بنا را مرمت کامل کرد. در سال 1183 ق، پس از زلزله شیراز، صادقخان زند، برادر کریمخان زند، مسجد را مجدداً بنا کرد ولی بار دیگر در سال 1269 ق مسجد بر اثر زلزله آسیب کلی دید و خراب شد و به جز ایوان شرقی و دالانهای متصل به آن و شبستان پشت به قبله، بنای دیگری نماند. در سالهای 1271 و 1272، حاجی میرزا علیاکبرخان قوامالملک شیرازی مسجد را تجدید بنا کرد.[2] در سال 1301 ق شبستان معروف به مقصودیه خراب شد که آنهم توسط فتحعلیخان ـ پسر میرزا علیاکبرخان قوامالملک ـ دوباره ساخته شد. در سال 1350 ق معینالشریعه، واعظ اصطهباناتی، از طرف حاجی محمدباقر بهبهانی بنای مسجد را مرمت و سردرِ آن را که به کلی خراب شده بود از نو بنیاد کرد.[3]
به گفته ژان دیولافوا طرح این مسجد شباهت کامل به مسجد جمعه شیراز دارد. مشهور است که یکی از بالاخانههای جهت قبله مسجد، منزل شیخ اجل سعدی شیراز بوده است.[4]
در دورههای اخیر، از طرف اداره باستانشناسی تعمیرات و مرمتهای ضروری در بنای مسجد صورت گرفته است. بنای مسجد مشتمل بر صحن وسیع مرکزی، ایوانها و رواقهای جانبی، شبستانهای ستوندار جنوبی (24 ستون) و چهار ورودی است که در کل مساحتی حدود بیست هزار متر مربع را در بر میگیرد.[5] در یکی از حیاطهای جبهه جنوبی مسجد، یک مدرسه ابتدایی ساختهاند. امروزه از درختان پرشاخ و برگ و تنومند صحن مسجد که در منابع مختلف به آنها اشاره شده است، اثری دیده نمیشود و در سالهای اخیر، یکی از سردرهای بنا با سازه بتنی بازسازی شده است.[6]
با توجه به قدمت مسجد نو، شروع فعالیت سیاسی آن را باید از سالهای آغازین دهه 40 بررسی کرد. پیشنماز مسجد نو در دهه چهل «حجتالاسلام سیدحسینهاشم یزدی» بود، اما «آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب» روحانی معروف شیراز، که پیشنماز مسجد جامع عتیق بود در سال 1341 گاهی برای سخنرانی به مسجد نو رفت و آمد داشت و در خلال سخنان دینی خود، به مسائل و مشکلات کشور نیز اشاره کرده و مسببین آن را نفرین میکرد[7] که همین سخنان ضد حکومتی، سرآغازی برای تجمع مبارزین در این مسجد شد و اولین حادثه مهم مسجد در پی دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342 را رقم زد.
اردیبهشت و خرداد سال 1342، زمان فعالیت بیشتر مساجدی بود که به غیر از نماز و عبادات جمعی، فعالیت اجتماعی و سیاسی نیز داشتند، چرا که علما برای برگزاری مراسم ماه محرم آن سال دور هم جمع شدند تا از این مناسبت مذهبی و حضور مردم در مراسمهای عزاداری، بهترین استفاده را برای آگاهسازی مردم نسبت به حکومت پهلوی داشته باشند. در شیراز نیز آقایان علما، آیتالله دستغیب، آیتالله بهاءالدین محلاتی و سید مجدالدین مصباحی در مسجد نو گرد هم آمدند تا برای ماه محرم و مراسم عزاداری امام حسین(ع) برنامهریزی نمایند تا ضمن برگزاری مراسم عزاداری، مردم را نسبت به حکومت و اعمال ضد انسانی دولت بیدار و آگاه سازنند. طبق قرار، مسجد نو برای برگزاری مراسم شب عاشورا تعیین شد و تمام روحانیون از مردم دعوت کردند تا در شب عاشورا در مسجد نو که مجاور محله کلیمیها و بهایی بود جمع شوند. در همین راستا در 12 خرداد ماه، شب عاشورا، سخنران اول آقای مصباحی بود که در خصوص در خطر بودن اسلام صحبت کرد سپس آیتالله دستغیب به منبر رفت و ضمن انتقاد از دولت و ساواک، به مردم گفت: «امشب که به دعوت علما جهت شرکت در مجلس عزای حسین اینجا گرد آمدهاید بدانید قبل از عزای حسین، امروز عزای دین دارم. حسین روزی در برابر مظالم بنیامیه جهت نگه داشتن دین قیام نمود، امروز هم دارد دین از دست میرود و ما باید مثل اصحاب حسین قیام کنیم. از نظر علما در چنین موقعیتی سکوت حرام است و کمک به ظالم میباشد.»[8]
بعد از دستگیری امام خمینی در شب 15 خرداد 1342، مردم شیراز به تشویق آیات عظام دستغیب و محلاتی، حجتالاسلام مصباحی و... در اعتراض به این عمل حکومت، در مساجد شیراز سخنرانی کرده و مردم را به اجتماع و اعتصاب تشویق کردند تا حکومت پهلوی هرچه سریعتر امام خمینی را آزاد کند. مسجد نو شیراز روز پنج شنبه 16 خرداد پذیرای جمعیت کثیری بود که با بستن مغازهها و تحصن در مسجد نو نسبت به اعمال حکومت اعتراض داشته و خواستار آزادی امام خمینی بودند.[9]
در این بین حکومت پهلوی که هرگونه تجمع را به ضرر خود میدانست بهطور مخفیانه اقدام به دستگیری علمای شهر شیراز کرده بود تا قیام مردم را در نطفه خفه نماید؛ اما جمعیت معترض که روحانیون بهویژه آیتالله دستغیب را در مسجد نو ندیدند، متوجه دستگیری علما شده، به حالت اعتراض از مسجد خارج شدند و به خیابانها آمدند اما با حمله مأموران مواجه شدند. با گسترش درگیری، ارتش نیز وارد معرکه شد. در این درگیری عدهای، منجمله خواهرزاده آیتالله دستغیب به شهادت رسیدند.[10]
در سالهای بعد از قیام 15 خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسجد نو شیراز شاهد فعالیتهای مبارزین در سطوح مختلف بود. طلاب جوان گاه برای سخنرانی در مساجد حاضر میشدند که البته ساواک آنان را تحریک شده از سوی افراد دیگر میخواند. بهطور نمونه شیخ عزیزالله محمدی، طلبه جوانی بود که به زعم ساواک به تحریک آیتالله غلامحسین حقانی، در مسجد نو شیراز، ضمن سخنان تحریکآمیز و دعا برای امام خمینی، در خصوص جنگ اعراب و اسرائیل مطالبی بیان کرده بود که بلافاصله توسط ساواک دستگیر شد.[11]
مسجد نو شیراز در طول مبارزات مردمی علیه حکومت پهلوی چندین بار به محاصره نیروهای نظامی درآمد. بار اول در پایان دهه 40 اتفاق افتاد. پس از درگذشت «آیتالله سیدمحسن حکیم»، سازمانی مخفی به هواداری از امام خمینی در سال 1348 در شیراز تشکیل یافته بود، این سازمان طی اعلامیهای، پس از آیتالله حکیم، مرجعیت امام خمینی را رسماً اعلام کرد و قرار شد این اعلامیه در مساجد اصلی شهر خوانده شود. بر این اساس وقتی قرار شد این اعلامیه در بزرگترین و مهمترین مراسم ختم آیتالله حکیم که از سوی جامعه روحانیت در خرداد 1349، در مسجد نو شیراز برپا شده بود، قرائت شود، مسجد به محاصره نیروهای شهربانی و ساواک در آمد. سخنران مراسم، «حجتالاسلام سیداحمد پیشوا» امام جماعت مسجد بود؛ تمام علمای طراز اول شیراز نیز در مسجد حضور داشتند، اما سخنران از قرائت اعلامیه خودداری و اعلام کرد که اعلامیه باید به تأیید علما برسد. با تأیید اعلامیه توسط آیتالله دستغیب، آقای سیدعلیمحمد دستغیب، جهت قرائت اعلامیه بالای منبر رفت؛ مردم که در حال ترک مسجد بودند با شنیدن نام امام خمینی، با صدای بلند صلوات فرستادند؛ مأموران که از قبل مسجد را محاصره کرده بودند به مردم حمله کردند. مأموران ابتدا روحانیون حاضر در مسجد را محاصره کردند ولی مردم کوتاه نیامده و با تکبیر و شعارهای مکرر خواستار رفع محاصره شدند؛ مأموران که از اتحاد مردم ترسیده بودند محاصره را شکسته، حیاط مسجد را تخلیه کردند و علما و مردم توانستند به خانههای خود بازگردند؛ اما بعد از مدتی عدهای از افراد شناسایی و دستگیر شدند.[12]
با وجود دستگیریها و محاصره مسجد، اما مردم سکوت نکردند و با همراهی علما، چراغ مبارزه را در مسجد روشن نگاه داشتند تا در سالهای پایانی حکومت پهلوی، پر رنگتر از گذشته در مسجد نو حاضر شوند.
با فرا رسیدن سالهای57- 1356 و التهابات آن سالها در کشور، مسجد نو شیراز نیز همراه با دیگر مساجد فعال، از حرکت نایستاد و بر شدت فعالیتهای مبارزاتی خود افزود. به طور نمونه علمای شیراز در اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینی و کشتار مردم در قم، 29 بهمن سال 1356 را عزای ملی اعلام کرده و با تعطیل کردن مغازهها، از برگزاری نماز جماعت در مساجد، خودداری کردند؛ مسجد نو که سیداحمد پیشوا امام جماعتش بود نیز از جمله این مساجد بود.[13] و نیز به مناسبت چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز، مراسم یادبودی در 19 اردیبهشت با حضور پنجهزار نفر در مسجد نو، برگزار شد. پس از این مراسم، مردم در گروههای چند صد نفری در نقاط مختلف شهر تظاهرات کردند و با مأموران انتظامی درگیر شدند.[14]
مبارزات مردم در سال 1357 به ویژه از تابستان آن بیشتر یادآور تظاهراتهای عظیم مردم است که مساجد نقش مبدأ و محرک را در آن ایفا میکردند همین مسئله سبب شده بود تا حکومت برای جلوگیری از تظاهراتهای مردمی که اصولاً بعد از سخنرانیها در مساجد صورت میگرفت تدبیری بیندیشند؛ بر این اساس وقتی خبر رسید قرار است در سوم تیر سال 1357 مصادف با میلاد امام زمان(عج) در مسجد نو شیراز مراسم جشن برپا شود، برای تکرار نشدن تظاهراتهایی که در شبهای قبل شکل گرفته بود، شهربانی خواستار این شد تا برای جلوگیری از حوادث احتمالی، نظیر محاصره مسجد در سال 1349، تدابیری صورت گیرد[15]و این به نوعی آغاز صفآرایی حکومت در مقابل مردم بود.
به دنبال صدور بیانیهای از طرف آیتالله بهاءالدین محلاتی مبنی بر ابراز همدردی با مردم کازرون و اصفهان، در نوزدهم مرداد، هشتهزار نفر از مردم در مسجد نو اجتماع کردند و به سخنان سیداحمد پیشوا گوش فرا دادند. پس از سخنرانی، طی درگیری و تیراندازی مأموران، سه نفر شهید، پانزده نفر مجروح، نودوهشت نفر دستگیر و ده نفر از مأموران نیز زخمیشدند.[16]
هر روز که میگذشت خبر یا حادثهای باعث تجمع مجدد مردم در مسجد و ادامه اعتراضشان علیه حکومت میشد که به تبع آن واکنشهای تندتر مأموران دولت را درپی داشت. مهمترین خبر در تابستان داغ آن سال برگزاری جشن هنر شیراز و نامه روحانیان به وزارت کشور برای لغو برگزاری این جشن به علت ماهیت ضد اسلامیش بود. حکومت میدانست که این فقط یک نامه نیست و اعتراض شدید مردم را در پی دارد؛ بر این اساس در پی درخواست شهربانی، جلسهای در استانداری تشکیل شد که اینبار تصمیمات آن فقط محاصره مسجد و بازداشت علما و مردم نبود بلکه منجر به بروز حادثه مهمی در شیراز شد که بازتابی گسترده در کل کشور داشت.
بعدازظهر یکی از پنجشنبههای مرداد سال 1357 برابر با پنجم ماه مبارک رمضان، عده زیادی از مردم شیراز در مخالفت با جشن هنر، در مسجد نو اجتماع کرده بودند. بعد از صحبتهای سخنرانان مجلس، آیتالله دستغیب و آقای سیداحمد پیشوا، در حالی که مردم روزهدار، با آرامش در مسجد نشسته و هنوز اولین گروه مردم از مسجد خارج نشده بودند، مأموران حکومت درهای مسجد را بستند و نارنجک و گاز اشکآور را به میان مردم پرتاب کرده و رگبار گلوله را آغاز کردند. برخی از مردم بهویژه جوانان برای مقابله با مأموران و پیدا کردن راه خروج به پشت بام مسجد رفتند و با کندن آجرهای کنارههای بام مسجد و ریختن آن بر سر مأموران، به دفاع از خود پرداختند. مردم که از این بیحرمتی خشمگین شده بودند، پس از حمله نخست، پلیس را به عقبنشینی وادار کردند و در فلکه، یک ماشین ریو ارتش را به آتش کشیدند؛ اما وقتی نیروهای تازهنفس ضد شورش وارد میدان شدند، بدون هیچگونه تأملی انبوه جمعیت زن و مرد و کودک محاصره شده در مسجد را به رگبار بستند و تعدادی را شهید و مجروح کردند. مأموران بیرحمانه با چوبهای دستی بر سر کودکان و زنها کوبیدند که به قول شاهدان عینی در این ماجرای وحشیانه تعداد زیادی کودک در اثر اصابت چوب دستی به سختی مجروح شدند. آنها سپس به داخل صحن مسجد یورش بردند، فرشهای مسجد را به آتش کشیدند و تعداد زیادی قرآن، نهجالبلاغه و مفاتیح را پاره کردند و آتش زدند... و جاویدگویان صحن مسجد را ترک کردند و در نهایت در بیرون مسجد دوچرخهها و موتورسیکلتها را نیز به آتش کشیدند و با این حرکت کنترل شهر را به نیروهای شهربانی و ارتش سپردند. روز بعد از حادثه، در جلسهای با حضور بازاریان و روحانیان در منزل آیتالله بهاءالدین محلاتی، تصمیم گرفته شد به مدت دو روز، نماز جماعت برگزار نشود. همچنین، اعلامیهای مبنی بر اعلام عزای عمومی در روز 22 مرداد صادر شد. متعاقب آن، بازار و مغازههای شیراز به مدت 3 روز تعطیل شد؛ مأموران انتظامی که از واکنش مردم میترسیدند مسجد را تحت اشغال نظامی قرار داده از ورود مردم به مسجد نو جلوگیری کردند و حتی در نقاط حساس شهر مستقر شدند تا مانع هرگونه مخالفت و اعتراضی از سوی مردم شوند.[17]
حوادث این روز، انعکاس گستردهای در سطح کشور داشت. حتی امام خمینی در پیام روز 22 مرداد به کشتار مردم شیراز در این روز اشاره کردند. هجده تن از علمای شیراز با صدور اعلامیهای با اشاره به کشتار مردم در مسجد نو، حکومت پهلوی را نظامی ضد اسلامی قلمداد کردند و خواستار مجازات قانونی مسببین حادثه شدند.[18]آیتالله محمد صدوقی، روحانی مبارزه در یزد، طی سخنرانی خود در مسجد حظیره یزد در 24 مرداد 1357 به این حادثه اشاره کرد و گفت: «... برای آثار باستانی بودجه تعیین میکنند ولی مسجد نو شیراز از مقابل شاهچراغ(ع) بهویژه دربهای آن که حالا نمیتوان ساخت و مسلماً از آثار باستانی بود ریختند در و فرش مسجد را آتش زدند و مردم را به رگبار بستد و کشتند. وقتی مردم از مسجد بیرون آمدند که نوعاً بچههای چهارده ـ پانزده ساله بودند، از چهار طرف به آنها حمله کردند و مردم را با سنگربندی که کرده بودند به رگبار بسته و زن و پیر و جوان را کشتند... اینها با مسجد مخالفند با دین مخالفند... »[19]
با وجود حادثه خونین مسجد نو، مردم دست از مبارزه برنداشتند و سنگر مقاومت خود را ترک نکردند و به بهانههای مختلف باز در مسجد نو گرد هم آمدند؛ در 12 شهریور 1357 مردم حاضر در مسجد ولیعصر(ع) بعد از سخنرانی آقایان محلاتی و سیدمجدالدین مصباحی، اقدام به راهپیمایی و رفتن به صحن حضرت شاهچراغ کردند و از آنجا وارد مسجد نو شده و اقدام به دادن شعار علیه حکومت و به طرفداری از امام خمینی کردند؛ نیز به گزارش ساواک، روز عید فطر، مصادف با سیزدهم شهریور، سههزار نفر از نمازگزاران مسجد نو به همراه پیشنماز مسجد، سیداحمد پیشوا، به طرف مسجد جامع حرکت کردند. مردم، پس از شنیدن سخنرانی آیتالله دستغیب درباره ادامه مبارزه به رهبری امام خمینی، با حمل پلاکاردهایی که در آنها بر ادامه مبارزه با حکومت پهلوی، برقراری حکومت اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی تأکید شده بود، راهپیمایی کردند. ساواک، تعداد تظاهرکنندگان را 16 هزار نفر برآورد کرده بود؛ این در حالی است که روزنامه آیندگان تعداد آنان را 180 هزار نفر ذکر کرده است.[20]
20 آذر ماه، شهر شیراز شاهد راهپیمایی بزرگی بود، طبق برنامه قرار بود هر گروه از مردم در یک مسجد جمع شده و سپس به سوی مقصد حرکت کنند. مسجد نو محل اجتماع زنان بود که بعد از اجتماع به سوی فلکه ششم بهمن، میدان ولیعهد و خیابان کریمخان زند به حرکت درآمدند مردان از مسجد جامع و روحانیون از مسجد فاطمیه نیز آمده و در نهایت سخنرانانی چون شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، به عنوان نماینده امام خمینی پیام ایشان را خواندند و آیات عظام دستغیب، مصباحی و محلاتی برای جمع تظاهرکننده صحبت کردند.[21]
حجتالاسلام سیداحمد پیشوا که مدت طولانی امام جماعت مسجد نو شیراز بود در دوران مبارزات انقلابی، علاوه بر اقامه نماز، سخنرانی میکرد و از فعالین به حساب میآمد؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مجدداً امام جماعت مسجد نو را عهدهدار شد، اما به علت مخالفت با مواضع اصولی نظام جمهوری اسلامی، پس از مدتی از این سمت خلع گردید.[22]
پینوشت:
[1]. حاجی قاسمی، کامبیز، گنجنامه: فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، ج 6 مساجد، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، روزنه 1382، ص 126؛ شجاعی، حیدر، دانشنامه اماکن مذهبی، فرهنگی و تاریخی ایران، معرفی آرامگاههای پیامبران، امامان، ... ، تهران، فهرست، 1389، ص 318.
[2]. گنجنامه، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، ج 6 مساجد، ص 126 .
[3]. مساجد تاریخی، دائرهالمعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی، ج 3، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزههنری، 1378، ص 174؛ گنجنامه، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، ج 6 مساجد، ص 126.
[4]. گنجنامه، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، ج 6 مساجد، ص 126.
[5]. مساجد تاریخی، دائرهالمعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی، ج 3، ص 174.
[6]. گنجنامه، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، ج 6 مساجد، ص 126 .
[7]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی اطلاعات، 1378، ص 20.
[8]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 1، (1 اردیبهشت 1340 تا 31 تیر 1342)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1393، صص 286 و 146 – 145؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، صص 103 و 106 – 105 و 109.
[9]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 1، صص 188 و 212؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، صص 118 – 117.
[10]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، صص 125 – 119.
[11]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 4، (5 مرداد 1345 – 26 اسفند 1347)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1393، ص 170.
[12]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، صص 423 – 422 .
[13]. همان، صص 522 و 526.
[14] . روزنامه اطلاعات، شمـ 15606، ص 4.
[15]. همان، ص 552.
[16]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج هشتم، سندِ ص 342.
[17]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، شرح مبارزات مردم استان اصفهان، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1382،صص 148 – 147؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 11، (10 شهریور 1357 – 6 مهر 1357)، تهران،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 61.
[18]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 12، ( 7 مهر 1357 – 26 مهر 1357)، تهران،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 45؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، ص 612.
[19]. مهناز میزبانی و منیژه صدری و حشمتالله سلیمی، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1383، صص 28 – 27؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخمحمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات و حوزههنری تهران، 1377، ص 294.
[20]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 11، ص 94 و 266؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ص 583 ؛ روزنامه آیندگان، ش 3209، ص 20.
[21]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 15، (4 آذر 1357 – 8 دی 1357)، تهران،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 280؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ص 643.
[22]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ص 421.
تعداد بازدید: 1959