انقلاب اسلامی :: مقاومت و ایستادگی در برابر حکومت پهلوی

مقاومت و ایستادگی در برابر حکومت پهلوی

09 تیر 1399

یک شب آقای کبریتی آمد. دیدم خیلی در حالت بحران روحی است، آن هم از شدت ایمانش بود. گفت: صیاد! از یک طرف اعلامیه امام آمده و فرموده‌اند که فرار کنید، ولی شما می‌گویید بمانیم برای این‌که باید در پادگان‌ها باشیم. ما بالاخره روزی باید دست به اسلحه شویم. بعد گفت من برای مبارزه مسلحانه طرحی دارم و آن این است که وقتی می‌خواهم افسر نگهبان پاسدارخانه بشوم تعدادی از این سربازهایی که آنها را می‌شناسم و خیلی مؤمن هستند انتخاب بکنیم و با اینها نگهبان بشویم و یک جمع ده، بیست نفره آماده کنیم و همه هم مسلح هستیم و همه پاسدارخانه هم در اختیار ماست و همان موقع با همان اسلحه‌ها بیرون می‌ریزیم.

گفتم این دو تا اشکال دارد، یکی این که کجا بروی؟ چون باید خودت را مخفی کنی. پس باید محلی به نام مخفیگاه باشد. دوم این که حالا وقتی به مخفیگاه رسیدی باید چه کار بکنی؟ او هم ناراحت بود یک مرتبه دیدم اوضاع خودم هم به هم ریخته؛ کم‌کم من هم در یک التهاب خاصی هستم.

در همین اوضاع اقارب‌پرست از شیراز منتقل شد به تهران. خوب، او فامیل شهید کلاهدوز بود. خواهر کلاهدوز همسر اقارب‌پرست بود و یکی از بستگان اقارب‌پرست همسر شهید کلاهدوز بود.

ما رفت‌وآمد خانوادگی پیدا کرده بودیم با شهید اقارب‌پرست. به او گفتم به کلاهدوز بگو بیاید اصفهان؛ خبر دادند که می‌گوییم. اینها هر دو با خانواده‌هایشان آمدند، البته یکی، دو نفر دیگر هم همراه آنها بود. آمدند خانه ما. خانم‌ها رفتند یک طرف و ما هم رفتیم اتاقی که من کتابخانه داشتم و شروع کردیم به بحث و صحبت. من همین مطلب را با تندی گفتم که وضعیت ما چه می‌شود؟ تکلیف ما چه می‌شود؟ مگر امام نگفته از پادگان‌ها فرار کنید؟ ما چه زمانی باید فرار کنیم؟

آنجا یکی دو نفر بودند که شهید کلاهدوز صلاح نمی‌دانست جلو آنها حرف بزند و با یک طریقی با اشاره به من رساند که من بعداً می‌آیم و صحبت می‌کنیم. همین‌طور هم شد. اینها رفتند و بعدازظهر بود یا شب بود که کلاهدوز آمد خانه و قشنگ از تشکیلات تهران صحبت کرد که ما در تهران یک مرکزیتی تشکیل داده‌ایم و تشکل بسیار خوبی پیدا کرده‌ایم و گارد شاهنشاهی در کنترل ماست چون ایشان مسئول تشکیلات گارد بود، یعنی سخت‌ترین جایی که می‌شد در آن حرکت انقلابی کرد، و ادامه داد که خیلی‌ها اعلام آمادگی کرده‌اند و ما همه آنها را نپذیرفته‌ایم و داریم اوضاع را کنترل می‌کنیم و با امام ارتباط داریم و از امام به ما پیام می‌رسد و طبق آن عمل می‌کنیم. بنابراین آنچه به شما می‌گویم دقت کنید: ما همه باید تا آخرین لحظه در محل کار خود باشیم چرا که اگر حادثه‌ای بخواهد رخ دهد از چند نظر ما بایستی آماده باشیم و انجام وظیفه کنیم، و اگر بخواهیم فرار کنیم نمی‌شود. من قانع شدم. او گفت من یک نفر از بستگانم را که در اصفهان است رابط شما قرار می‌دهم تا همه اعلامیه‌ها و نوارهای امام و هر چه هست را به شما برساند.

 

منبع: خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی، تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 88 و 89 و 90.



 
تعداد بازدید: 952


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: