26 تیر 1399
عباس دوزدوزانی
آخرین سحرگه بهمن قطعه شعر نوی است که توسط یکی از زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب به نام آقای عباس دوزدوزانی (عضو سابق شورای شهر تهران) پس از شهادت شش نفر از شهدای گروه ابوذر[1] به نامهای بهمن منشط، عبادالله خدارحمی، ولیالله سیف، ماشاءالله سیف، حجتالله عبدلی در سحرگاه سیام بهمن سال 1351 هجری شمسی به دست جلادان رژیم پهلوی، در رثای آنان سروده شده است و به صورت سینه به سینه زندانیان سیاسی آن را به هم منتقل میکردند.
من هم این شعر نو را پس از آشنایی با برادر آزاده محمدرضا علیحسینی از اعضای گروهی که به خونخواهی گروه ابوذر درصدد تهیه سلاح برآمده تا انتقام آنان را از رژیم شاه بگیرند و در آغاز راه و فعالیت دستگیر شده بودند و آنها را به زندان قصر منتقل کرده بودند. در نشستهای دو نفری که در حیاط زندان قصر برگزار میکردیم، اخذ کردم و با تلاش فراوان آن را حفظ کرده تا در فرصت مناسب بتوانیم آن را یادداشت کنم. ضمیمه شماره 9 و 1/9
جلاد تشنه بود
و خون بود چارهاش
دژخیم ددمنش آلود باز
پنجه خود را به خون خلق
در آخرین سحرگه بهمن
به گاه فجر
آندم که پیک رحمت یزدان
به پهن دشت
میگستراند فرش نو
از مخمل سپید
بهمن و پنج یار وفادار انقلاب
با شور و التهاب
بر متن مخملین بسیط و بیاض ناب
با خون خویش
مزرعه لاله کاشتند
و اندر همان پگاه
بر طاق آسمان غمآلود پهن دشت
خونین لوای نهضت حق برافراشتند
بانگی طنین فکند
در عرصهگاه بزم
بگشود دست جور
بند سلاح رزم
بشکافت سینههای دلیران پیشتاز
آغشت تا به خون
شش گُرد پیشگام
شش بارور
ز مهد نهاوند سرفراز
بار دگر شنید
ملک قول کردگار
هان ای فرشتگان
هان نیک بنگرید
مسجود خویش را
اینان نه مفسدند و نه خونریز
بنگرید
مصداق بیّنات کتابند
بنگرید
اینان آزادگان آگه و اغیار مردمند
مرد تعهدند
بار امانتی که به حملش نداد تن
هم اوج آسمان
هم پهنه زمین
هم رشته جبال
این بندگان، بر دوشهای خویش
همان بار عهد را
جانانه تا به منزل ایفا کشیدهاند
اینان نمردهاند
همواره زندهاند
اینان به نیکبختی مطلق رسیدهاند
داریدشان بزرگ
دانیدشان سعید
نامیدشان شهید
این بندگان صالح الله
در زمین
کوشیدهاند و کار خداگونه کردهاند
اینان
از دامن زمین
لکه ننگین زدودهاند
عفریت کشتهاند
مردی حرامکار
خوارنده ربا
زالوی اجتماع
اینان کاری که کردهاند عین صواب بود
و آن را که کشتهاند بهر عقاب بود
کاین نحوه وقوع عذاب الیم ماست
بر دشمنان خلق
با دست تودههای ستمدیده زمان
اینان مجاهدان گروه اباذرند
شمشیرهای آخته سوی ستمگرند
این حامیان حق همه سیفند و حجتند
نعم العباد
طوبی لَهُم
سلامٌ علیهم
تعظیمشان کنید
فرمانشان برید
پس باز سر بستایید بر آستانشان
پس باز سجده بر آرید بر بارگاهشان
زان خون و خونفشانی و زان صبحدم گذشت
آینده را به عهده آیندگان گذاشت
تا باز کی بریزد
جلاد خون خلق
یا کی به گاه رزم شود
سرنگون خلق
منبع: سپیده سحر: نغمههای اشعار زندانیان در بند ساواک، گردآورنده: سیدمحمود رضویان، تهران، موزه عبرت ایران، 1388، ص 67 تا 73.
[1]. گروه انقلابی ابوذر نهاوند در آبان سال ۱۳۵۱ به پیشنهاد بهمن منشط و با استقبال سایر اعضا همچون ولیالله سیف، عبادالله خدارحمی، روحالله سیف، حجتالله عبدلی، ماشاءالله سیف تشکیل شد. اعضای این گروه جوان و دانشآموزان دبیرستانی بودند و تحت تأثیر تعالیم دینی و مذهبی مراجع و معلم خود حاج محمد طالبیان تشکیل شدند. اینان هدف از این حرکت انقلابی خود را امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با بیداد و ظلم و ستم، مبارزه با فقر و بدبختی و جلوگیری از نفوذ بهائیت در کشور و گسترش دین اسلام عنوان کردهاند.
تعداد بازدید: 1153