انقلاب اسلامی :: سازمان تروریستی مجاهدین خلق

سازمان تروریستی مجاهدین خلق

31 تیر 1399

جواد رضایی

سازمان مجاهدین خلق از جمله تشکل‌هایی است که قبل و بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه آمریکایی‌ها قرار گرفت و در اسناد بی‌شماری به موضوع آن‌ها پرداخته شد. در این مقاله سعی می‌شود به دیدگاه آمریکایی‌ها در سه دوره پرداخته شود؛ دوران حکومت پهلوی، دوران ماه عسل کوتاه‌مدت و ظاهری مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی و دورانی که اختلافات در حال اوج گرفتن است.

در سندی که به نظر می‌رسد در سال 1357 تدوین شده است، به وضوح می‌توان خلاصه‌ای از دیدگاه آمریکایی‌ها در مورد مجاهدین خلق را در سال‌های حکومت پهلوی مشاهده کرد. در این سند آمده است: «مجاهدین پیشقراول مخالفین مذهبی شاه، با جنبه‌های ضد مذهبی برنامه مدرنیزه کردن او مخالفت ورزیدند و به پشتیبانی ایالات متحده و غرب از رژیم او حمله کردند. اکنون در مسیر اصلی جنبش انقلابی، مجاهدین چندین هزار عضو دارد و هنوز به رشد ادامه می‌دهد.»

در ادامه این سند به تحرکات مجاهدین خلق در سال‌های حکومت پهلوی اشاره شده و آمده است: «مجاهدین تا سال 1356 پرسنل امنیتی ایران، مؤسسات مرتبط با غرب (منجمله ایالات متحده) و پرسنل نظامی و غیرنظامی ایالات متحده (تماماً در ایران) را مورد هدف قرار می‌دادند. در سال‌های اخیر مجاهدین عملاً از تروریسم اجتناب ورزیده و آن را به مخالفین سیاسی سازمان‌داده شده‌ای که اهداف مجاهدین را بر می‌آوردند واگذار نمودند.»

در پایان این سند بخشی از عملیات‌های مجاهدین خلق در سال‌های حکومت پهلوی فهرست شده است که با رویه بعد از انقلاب اسلامی آن‌ها در ارتباط با آمریکایی‌ها در تناقض است. برخی از این اقدامات ضدآمریکایی عبارتند از: ترور سرتیپ نیروی هوایی ایالات متحده در اردیبهشت 1351، ترور سرهنگ دوم ارتش آمریکا در خرداد 1352، ترور دو افسر نیروی هوایی آمریکا در اردیبهشت 1354، بمب‌گذاری در انجمن ایران و آمریکا در مشهد؛ خرداد 1354 و ترور کارمند غیرنظامی یک پیمانکار دفاعی آمریکا در مرداد 1355.[1]

البته آمریکایی‌ها معتقدند که فعالیت‌های تروریستی سازمان مجاهدین خلق علیه اتباع آن‌ها از سال 1355 متوقف شده است. آنها علت این کار را در دو مورد می‌بینند. اول، «مجاهدین به علت تلفاتی که در زمستان 76 و 77 ]1355 و 1356 ش[ متحمل شده‌اند سیاستی مبنی بر خودداری از مواجهه با نیروهای امنیتی اتخاذ کرده‌اند.» دوم، «آن مقاصد سیاسی که به وسیله مجاهدین تا اندازه‌ای از طریق تروریسم پیش برده می‌شد، با بازدهی بهتری به وسیله عناصر میانه‌روتر مخالف، تحت عنوان جبهه ملی و مخالفین مذهبی پیش می‌رفت.»[2]

تصویری که آمریکایی‌ها در زمان حکومت پهلوی از سازمان مجاهدین خلق ارائه می‌دهند، تصویر سازمانی تروریستی است. آنها در سندی می‌نویسند: «در گذشته دو تا از مهم‌ترین سازمان‌های تروریستی، مجاهدین خلق (مبارزان مردم) و فداییان خلق (فدایی و چریک مردم) بودند.»[3]

آمریکایی‌ها در سند دیگری این سازمان تروریستی را تهدیدی جدی برای حکومت پهلوی نمی‌دانند. در این سند آمده است: «گروه‌های تروریستی تهدیدی برای رژیم شاه و برنامه‌هایش نیستند. این سازمان‌ها به صورت دو سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق با ائتلاف مذهبیون و کمونیست‌ها با یکدیگر فعالیت می‌کنند.»[4]

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، مجاهدین خلق در ظاهر با نظام جمهوری اسلامی مخالفتی نشان ندادند، اما در باطن به تعبیر آمریکایی‌ها به دنبال اهداف تجزیه‌طلبانه و گروه‌گرایانه خود بودند. در سندی آمده است: «با سقوط سیستم (حکومت) پهلوی، تمایل به تجزیه و گروه‌گرایی به سرعت افزایش یافت. این تجزیه صرفاً طولی یعنی مثلاً تقسیم ایدئولوژیکی بین مارکسیست‌های چپ و اسلامی‌های راست نیست، بلکه دارای چندین جهت می‌باشد. این ]تمایلات تجزیه طلبانه[ هم دلیل ائتلاف‌های عجیب و غریبی مثل ائتلاف بین بعضی اعضای مجاهدین خلق اسلامی و فداییان مارکسیست (چریکهای فدایی خلق سابق) و همچنین پیشرفت کند دولت موقت در تثبیت اقتدار خود به دنبال پیروزی برق‌آسای انقلاب بر رژیم گذشته که امری خلاف معمول (نسبت به دیگر انقلاب‌ها) است، می‌باشد.»

آمریکایی‌ها در ادامه این سند از تغییر علایق تروریستی مجاهدین خلق سخن می‌گویند و می‌نویسند: «چریک‌ها و مجاهدین تا سقوط سلطنت تخت‌طاووس، به طور زیر زمینی فعالیت کردند. هر دو گروه هنوز هم گروه‌هایی تروریست می‌باشند، ولی تا اندازه‌ای در ماه‌های اخیر هر دو گروه جهت علایقشان را تغییر داده‌اند.»

در انتهای این سند هم رفتارهای عجیب اعضای مجاهدین خلق مورد انتقاد آمریکایی‌ها قرار می‌گیرد. آن‌ها می‌نویسند: «]در بین[ اعضای مجاهدین، نیروهایی که به کمک آمریکایی‌ها آمدند و در آن زمان به عنوان پلیس موقت عمل می‌کردند، بدتر از همه بودند.»[5]

به نظر می‌رسد در دوره کوتاهی در بین اعضای محافظ سفارت آمریکا در تهران افرادی هم از مجاهدین خلق حضور داشتند. البته آمریکایی‌ها به تمامی محافظین سفارت مجاهد می‌گفتند ولی از جست‌وجو در لابه‌لای اسناد می‌توان به این نتیجه رسید که در همین دوران کوتاه همراهی ظاهری مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی، بخشی از محافظین سفارت را اعضای مجاهدین خلق تشکیل می‌دادند. در همین رابطه در سندی آمده است: «با این حال نیروهای مجاهدین، در میان سایر وظایف در حفاظت سفارت شرکت دارند.»[6]

روزهای پایانی اسفند 1357 را می‌توان آغاز ساز مخالف زدن مجاهدین خلق در مقابل جمهوری اسلامی دانست.

در اولین نشانه‌های این مخالفت، آمریکایی‌ها به ائتلاف عجیب مجاهدین خلق با فداییان خلق در مورد انحلال ارتش اشاره می‌کنند؛ ائتلافی که با هوشیاری امام خمینی به نتیجه‌ای نرسید و این دو سازمان به اهداف شوم خود در انحلال ارتش نرسیدند. آمریکایی‌ها می‌نویسند: «ائتلاف‌های عجیب از قبیل آنچه میان عده‌ای از اعضای سازمان اسلامی مجاهدین خلق و سازمان مارکسیستی فدائیان خلق در مورد انحلال ارتش رسمی و جایگزینی آن به وسیله ارتش مردمی روی داد ]وجود دارد[[7]

در سند دیگری آمریکا‌یی‌ها به مسلح شدن این دو سازمان ]مجاهدین خلق و فداییان خلق[ اشاره می‌کنند که می‌تواند تا حدودی علت درخواست آنها مبنی بر انحلال ارتش را توجیه کند. در این سند آمده است: «دو سازمان اسلامی مجاهدین خلق و مارکسیستی فدائی خلق که هر دو به خوبی مسلح شده‌اند، حتماً در این جریان رقابت خواهند کرد.»[8]

به تعبیر آمریکایی‌ها مجاهدین خلق به دنبال سهم‌خواهی از انقلاب بودند. «در چند هفته گذشته فداییان هم به مجاهدین که خواهان سهمی از انقلاب می‌باشند ملحق شده‌اند.»[9] که به نظر می‌رسد وقتی به هدفشان نمی‌رسند بنا را بر ناسازگاری با جمهوری اسلامی می‌گذارند. آنها ابتدا به مسائل فرهنگی بیان شده توسط امام انتقاد می‌کنند. در سندی آمده است: «صحبت‌های ]امام[ خمینی در مورد لزوم پوشیدن چادر همچنان بحث‌انگیز است. مجاهدین با انتشار بیانیه‌ای گفته‌اند که در حال حاضر مسایل بسیار مهم‌تر دیگری در مملکت وجود دارد و مطرح ساختن مسئله حجاب فقط به نفع ضدانقلابیونی تمام می‌شود که قصد ایجاد هرج‌ومرج را دارند.»[10]

سپس به شیوه برگزاری رفراندوم مردمی به صورت آرام حمله می‌کنند. آمریکایی‌ها می‌نویسند: «سازمان اسلامی مجاهدین خلق با صدور بیانیه‌ای... از دولت موقت خواست تا با محدود نکردن سئوال رفراندوم به «نه» و «آری» به نظام جمهوری اسلامی، از لطمه زدن به رفراندوم و انتخاب نوع حکومت در کشور خودداری کند. در این بیانیه... گفته شده بود که جمله‌بندی سئوال مطرح‌شده در رفراندوم، نهضت اسلامی را در داخل و خارج کشور نزد افکار عمومی بی‌جهت جنبشی دیکتاتوری و انحصارطلبانه جلوه خواهد داد.»[11] البته رفتارهای ظاهری مجاهدین خلق حتی باعث فریب خوردن آمریکایی‌ها هم شده است. در صورتی که الان به وضوح مخالفت این تشکل با جمهوری و اسلام مشخص است، اما در آن زمان آمریکایی‌ها آن‌ها را طرفدار تشکیل حکومتی شیعی می‌دانند و می‌نویسند: «کمونیست‌ها و چریک‌های فدایی خلق یک حکومت غیرمذهبی مارکسیستی برقرار می‌کردند (اگر پیروز می‌شدند) و مجاهدین خلق ظاهراً از حکومت الهی که مورد تقاضای رهبران شیعه محافظه‌کار ریشه‌ای است پشتیبانی می‌کنند.»[12]

تقریباً برگزاری رفراندوم را می‌توان آغاز علنی شدن اختلافات مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی دانست، اختلافی که کم‌کم به اوج رسید و تاکنون هم پابرجاست. در اول اردیبهشت 1358، آمریکایی‌ها وضعیت مجاهدین خلق را این‌گونه توصیف می‌کنند: «در حال حاضر مجاهدین شاید قدرت عمده در کشور باشند ولی هنگامی که آن را بر مقیاس ملی قرار دهیم بسیار ضعیف هستند و علاوه بر این دچار تفرقه در داخل بین آن‌هایی که از بنیادگرایان طرفداران ]امام[ خمینی طرفداری می‌کنند و دیگرانی که حاضرند برای ادامه انقلاب با فدائیان کار کنند، هستند.»[13]

از دید آمریکایی‌ها این قدرت ضعیفِ مجاهدین خلق بیشتر در جهت اغتشاش به کار گرفته می‌شود. در سندی آمده است: «ما... نباید آیت‌الله طالقانی و طرفداران کثیرش را در بین مجاهدین از یاد ببریم. در این مقطع، به نظر می‌رسد استعداد این گروه‌ها عمدتاً ایجاد اغتشاش است.»[14]

آمریکایی‌ها همچنین به تأثیر افکار دکتر علی شریعتی بر تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین اشاره می‌کنند و می‌نویسند: «در میان طرفداران شریعتی جناح روشنفکران مجاهدین خلق در نوسان مابین رضایت به رهبری روحانیت و همکاری با فداییان خلق می‌باشند. در حالی که عناصر مسلمان طبقه پایینِ این سازمان که دارای تشکیلات ضعیفی است درست وی را (منظور شریعتی است) درک نمی‌کنند.»[15]

مجاهدین خلق در طول سال 1358 در انتخابات‌های گوناگونی به معرفی نامزد پرداختند که اولین آنها انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. در سندی آمده است: «5 گروه سیاسی از جمله سازمان چریکی مجاهدین خلق تصمیم گرفته‌اند تا در انتخابات مجلس خبرگان نامزدهای مشترکی معرفی کنند. چهار گروه دیگر عبارتند از: جنبش به رهبری دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی، جنبش انقلابی خلق مسلمان، جنبش مسلمانان مبارز و سازمان شورای اسلامی. نامزدهای مشترک این 5 گروه عبارتند از: آیت‌الله [محمود] طالقانی، دکتر حبیب‌الله پیمان، دکتر علی‌اصغر حاج سیدجوادی، مسعود رجوی، دکتر کاظم سامی، عزت‌الله سحابی، دکتر طاهر کاتوزیان و دکتر عبدالکریم لاهیجی.»[16] از افراد این فهرست تنها آیت‌الله طالقانی و عزت‌الله سحابی به مجلس خبرگان راه یافتند که شناسایی مردم از آن‌ها ربطی به مجاهدین خلق نداشت و مسعود رجوی که رییس سازمان بود از راه یافتن به مجلس خبرگان بازماند.

با فوت آیت‌الله طالقانی، قدرت نفوذ آنها کمتر نیز شد. آمریکایی‌ها در 24 مهر 1358 از تشکیل جبهه‌ای در مقابل نیروهای انقلاب خبر می‌دهند که توسط مجاهدین خلق در حال راه‌اندازی است. آنها می‌نویسند: «(دست زدن به چنین عملی) [تشکیل جبهه‌ای در مقابل نیروهای انقلاب] چه از سوی میانه‌روها و چه از جانب مجاهدین که با مرگ [آیت‌الله] طالقانی، یک منبع اصلی پشتیبانی در میان روحانیت را از دست داده‌اند، قابل درک است... یک ائتلاف شریعتمداری/ مجاهدین/ جبهه ملی می‌تواند بسیار نیرومند و سهمگین باشد.»[17]

یکی از دلایل مجاهدین خلق برای تشکیل چنین جبهه‌ای اقدام دادگاه‌های انقلاب مبنی بر جمع‌آوری سلاح‌هایی بود که به صورت غیرمجاز توسط این سازمان انبار شده بود. در سندی آمده است: «برنامه دادگاه‌های انقلابی جهت جمع‌آوری سلاحهای غیر مجاز، به دنبال تصرف مقر مجاهدین خلق به وسیله پاسداران می‌باشد و به خاطر این تصرف [آیت‌الله احمد] آذری قمی از قول امام می‌گوید که: «هیچ‌کس حق تصرف مال دولت را ندارد.»[18]

در نهایت و چند روز مانده به تسخیر سفارت آمریکا، در سندی به وجود برخی طرفداری‌ها در بین اعضای مجاهدین خلق نسبت به آیت‌الله شریعمتداری اشاره شده است. آمریکایی‌ها البته فرصت بررسی این موضوع را پیدا نمی‌کنند تا بتوانند اهداف خود را از تشکیل جبهه‌ای در مقابل انقلاب اسلامی مردم ایران به سرانجام برسانند.[19]

تروریستی بودن و همسو نبودن مجاهدین خلق با انقلاب اسلامی مردم ایران دو کلیدواژه مهمی است که آمریکایی در فاصله سال‌های 1356 تا 1358 به آن اشاره می‌کنند؛ موضوعی که به نظر نمی‌رسد طی این سال‌ها تغییر اساسی‌ای در آن ایجاد شده باشد. البته از دید آمریکایی‌ها وزنه مخالفت مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی مهم‌تر بوده و هر چه در اسناد جلوتر می‌رویم از تعبیر «تروریستی» در مورد این سازمان کمتر استفاده شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 142 الی 146، سند باعنوان چریک‌های فدایی و مجاهدین ـ 1.

[2]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 317، سند شماره 179، 14 نوامبر 1978 ـ 23 آبان 1357.

[3]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 181، گرایش‌های سیاسی ـ 2، 14 ژوئن 1979 ـ 24 خرداد 1358.

[4]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 243، کتاب نخبگان و تقسیم قدرت در ایران.

[5]. [متن وجود ندارد]

[6]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 150، سند مجاهدین خلق ـ1، 20 مارس 1979 ـ 29 اسفند 1357.

[7]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 110، سند شماره 2، 27 فوریه 1979 ـ 8 اسفند 1357.

[8]. همان، ص 128، سند شماره 10، 13 مارس 1979 ـ 22 اسفند 1357.

[9]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 190، سند شماره 99، 13 مارس 1979 ـ 22 اسفند 1357.

[10]. همان، ص 208، سند شماره 104، 15 مارس 1979 ـ 24 اسفند 1357.

[11]. همان، ص 218، سند شماره 111، 19 مارس 1979 ـ 28 اسفند 1357.

[12]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 819، سند شماره 64.

[13]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 162، سند شماره 25، 21 آوریل 1979 ـ اول اردیبهشت 1358.

[14]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب ششم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 282، سند شماره 12، 4 خرداد 1358.

[15]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 224، سند شماره 22، 7 ژوئن 1979 ـ 17 خرداد 1358.

[16]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 582، سند شماره 266، 20 ژوئیه 1979 ـ 29 تیر 1358.

[17]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 472، سند شماره 39، 16 اکتبر 1979 ـ 24 مهر 1358.

[18]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 293، سند شماره 12، 30 اوت 1979 ـ 8 شهریور 1358.

[19]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب ششم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 316، سند شماره 8، 26 مهر 1358.



 
تعداد بازدید: 1642


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: