29 مرداد 1399
مریم طحان
«مسجد جامع عتیق قزوین» یکی از کهنترین و کمنظیرترین مساجد ایران است که علاوه بر ویژگی شیوههای معماری و هنر ادوار مختلف که هر رهگذری را به تماشای خود دعوت میکند، یکی از پایگاههای مهم و فعال مردم قزوین، در قبل و بعد از انقلاب اسلامی نیز بهشمار میرود.
در کناره غربی خیابان شهدا (خیابان سپه که اولین خیابان ایران است) مسجدی قرار گرفته که قدمتی به درازای تاریخ ایران دارد. بنای اولیه این مسجد که بر ویرانههای آتشکدهای از دوره ساسانی بنا نهاده شده است به عصر خلفای عباسی باز میگردد؛ هارونالرشید به هنگام عزیمت به خراسان در سال 192 ق در حال عبور از قزوین دستور ساخت مسجدی را داد. قاضی ابوالحسن محمدبن یحییبن زکریا و صاحب ابیالعباس بن سریح، به دستور خلیفه عباسی بنای مسجد را ساختند؛ از همینرو یکی از طاقهای مسجد بعدها به طاق هارونی معروف گردید.[1] در ادوار بعدی بر عظمت آن افزوده شد، هر چند در زمانهایی هم صدماتی دید اما تعمیر یا تجدید بنا شد.
صحن مسجد جامع به صورت مستطیل بزرگی با وسعتی بالغ بر چهار هزار متر مربع، از بزرگترین صحنهای مساجد ایران است که با نقشه چهار ایوانی شامل شبستان گنبددار، مناره و ایوانهای رفیع که در دو سوی آنها رواقی طولانی ساخته شده است، گنبد آجری به ارتفاع 15 متر، محراب و گچبریهای نفیس و صحن و رواق؛ در مجموع، معرف آثار معماری دورههای مختلف اسلامی است.[2]
تا قبل از حمله مغول به ایران، افراد متعددی در سالیان متمادی نسبت به مرمت یا تکمیل این مسجد، تلاش نمودند. از جمله میتوان به امیر زاهد خمارتاش بن عبدالله عمادی اشاره کرد که در شوال سال 500، ساختمان مقصوره بزرگ، گنبد، صحن، مدرسه، خانقاه و چاهخانه مدرسه را بنا کرد و مستغلاتی نیز بر آن وقف کرد. از همینرو بخشهایی از مسجد به «خمارتاشی» معروف است. در وسط صحن، حوض بزرگی قرار دارد و در فاصله بین حوض و ایوان شرقی، آبخورهای است که با ده پله به قنات خمارتاش میرسد. در دروه مغول صدماتی متوجه مسجد گردید که در دورههای بعد تعمیر یا تجدید بنا شد. در زمان صفویه بخشهای وسیعی به این مسجد افزوده شد که از آن میان به ایوانها، منارهها و اکثر رواقها میتوان اشاره کرد که مهمترین آن ایوان جنوبی است که در سال 1069 ق توسط شاه عباس دوم صفوی ساخته شده و به شبستان سلجوقی الحاق شده است و از نظر عظمت بنا و اسلوب ساختمان و تزیینات، از بناهای کمنظیر به حساب میآید. در دوره قاجار نیز ساخت و سازهای قابل توجهی در این مسجد به انجام رسید. در دوره معاصر نیز بخشی از تعمیرات و مرمتهای مسجد انجام شده است. مسجد دارای دو در ورودی است؛ در شرقی و اصلی مسجد در کنار خیابان شهدا واقع شده و درِ دیگر در شمال غربی قرار گرفته است. مسجد دارای زیرزمین، آبانبار و دو حیاط مجزا برای برفانداز، در شمال و جنوب ساختمان است.[3]
مسجد جامع قزوین با توجه به قدمت طولانیاش، ائمه جماعتهای مختلفی داشته است که ذکر اسامی آنها در این مقال نمیگنجد، نیز وسعت مسجد باعث شده تا در شبستانهای مسجد، گروههای متعدد بهطور مجزا نماز جماعت برپا نمایند که به تبع آن، همزمان چندین نفر از علما برای اقامه نماز جماعت در آن حاضر میشدند؛ اما مشهورترین آنها در اعصار قبل از انقلاب به خاندان ابوترابی که از خانوادههای معروف قزوین هستند باز میگردد که در عرصه مبارزات انقلابی در قزوین و بهخصوص در مسجد جامع نقش بارزی داشتند.
آیتالله حاج سیدمحمدباقر بن ابوتراب بن مرتضی الحسینی علوی قزوینی، جد مادری حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی در سالهای 1332 تا 1342 ق امام جماعت مسجد جامع بود و در کنار برپایی نماز، به تبلیغ دین اسلام نیز مشغول بود.[4] در دوران مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی، بیشتر خاندان ابوترابی در این مسجد حضور داشتند و در کنار برپایی نمازهای جماعت، به سخنرانی نیز میپرداختند.
آیتالله حاجی سیدابوتراب حسینی ابوترابیفرد از دیگر ائمه جماعت مسجد جامع بود که شبها برای اقامه نماز به آنجا میرفت؛ اما فرزند ایشان، آیتالله سیدعباس ابوترابی، از مهمترین شخصیتهای حاضر در این مسجد بود که در مسجد جامع علاوه بر اقامه نماز، به منبر هم میرفت و سخنرانیهای تندی علیه حکومت میکرد تا جایی که ساواک چندین بار وی را احضار و مورد بازجویی قرار داده بود.[5] حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابی نیز از جمله افرادی بود که در اوج مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی، گاهی به جای پدرش، سیدعباس، بر بالای منبر مسجد جامع سخنرانی میکرد.[6]
مسجد جامع قزوین در طول مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی از سال 1342 تا 1357 بهطور مستمر فعال بود و برنامههای هفتگی و سخنرانی در آن اجرا میشد و مردم را بهویژه در دو سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی به حضور در خیابانها و مخالفت با حکومت تشویق میکرد، اما خوشبختانه با تمام فعالیتهای مبارزاتیاش از دستبرد مأموران حکومت در امان ماند.
اگر شروع مبارزات سیاسی این مسجد را همانند بسیاری دیگر از مساجد، سال 1342 قرار دهیم باید به مراسم فروردین سال 1342 اشاره نماییم که طی آن در مجالس عزاداری و سخنرانی که به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)، در مساجد برگزار شده بود و مطابق سخنان امام خمینی، وعاظ در بالای منبر اعلام میکردند که امسال عید نداریم، در همین راستا حجتالاسلام حاج سیدمحمدباقر محمدی به اتهام اظهارات تحریکآمیز و ضد دولتی، در مسجد جامع دستگیر شد.[7]
مسجد جامع در حادثه 15 خرداد 1342 نیز نقش پررنگی داشت؛ بعد از دستگیری امام خمینی در قم و کشتار مردم در شهرهای مختلف، مسجد جامع پذیرای مردمی بود که به نشانه اعتراض به این اعمال حکومت، مغازههای خود را بسته و به منظور اعلام ناراحتی و اعتراض خود در مسجد جامع اجتماع کرده و سپس در خیابانها اقدام به راهپیمایی کردند که با دخالت مأمورین انتظامی و دستگیری عدهای از معترضان، در نهایت جمعیت معترض متفرق شدند.[8]
از جمله روشهای مبارزه مردم و روحانیون علیه حکومت پهلوی و نشان دادن اعتراضشان به اعمال آنها، خودداری از اقامه نماز جماعت در مساجد بهخصوص مساجد بزرگ و فعال بود که شهر قزوین و مساجد آن نیز از این امر مستثنی نبود. بهطور نمونه در ادامه اعتراضات به دستگیری امام خمینی و کشتار مردم در 15 خرداد، امام جمعه مسجد جامع همانند برخی دیگر از مساجد از اقامه نماز جماعت خودداری کرد.[9] بعد از کشتار مردم قم در دی 1356 نیز مردم قزوین به این حادثه واکنش نشان دادند؛ علمای شهر طی جلسهای قرار گذاشتند از برگزاری نماز جماعت در مساجد خودداری نمایند؛ بر همین اساسآیتالله سیدعباس ابوترابی نیز از اقامه نماز جماعت به مدت چند روز در مسجد جامع خودداری کرد.[10]
مسجد جامع قزوین به دلیل وسعت، قدمت و مرکزیت از اهمیت خاصی در شهر برخوردار بود و بدین واسطه مکان مهمی برای آگاهسازی مردم به حساب میآمد، از جمله اینکه محل مناسبی برای پخش و جاگذاری اعلامیه در نقاط مختلف مسجد بود و همین امر سبب شده بود تا ساواک برای عدم دسترسی مردم به این گونه اعلامیهها، با تمرکز بر مسجد جامع، از پخش اعلامیه در آن جلوگیری نماید، اما علیرغم تمام سختگیریها، در دفعات مکرر و در اتفاقات مختلف، گزارشهای بسیاری از کشف اعلامیه در مسجد جامع توسط ساواک منتشر شده است.[11]
در طی سالهای مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی، افراد مختلفی چه از اهالی قزوین و چه از شهرهای دیگر در مسجد جامع حاضر شده و برای مردم سخنرانی میکردند. محمدحسین خاکساران از جمله مبارزان معروف قزوین، یکی از مکانهای فعالیتش مسجد جامع بود یا سخنرانیهای حجتالاسلام حاج سیدمحمدباقر محمدی در سال 1351 که از نظر ساواک دور نمانده بود.[12] در کنار مبارزان قزوینی، فردی چون فخرالدین حجازی از جمله مدعوینی بود که در سال 1351 در مسجد جامع قزوین به ایراد سخن پرداخت و ضمن صحبت از مسائل مذهبی، نسبت به آگاهسازی نسل جوان به مسائلی چون رادیو، تلویزیون و مجلات که واسطه انحراف شدهاند اشاره کرد. وی در شبهای متعدد بر بالای منبر از مردم بهویژه بازاریان میخواست تا به منظور خرید کتاب برای جوانان و نیز یک دستگاه استنسیل برای تکثیر اعلامیه و آگاه شدن مردم از حوادث و پیامهای امام خمینی، مساعدت کنند.[13]
مسجد جامع فقط محل سخنرانی و اقامه نماز جماعت نبود، با استناد به گزارشهای ساواک در سال 1354 میتوان دانست که در این مسجد بهویژه در روزهای جمعه، کلاسهایی تحت عنوان قرائت قرآن برقرار بود که البته در کنار قرائت قرآن، برنامههایی ارائه میشد که به مذاق حکومت خوش نمیآمد و ساواک اعتقاد داشت در این مجالس به جای قرآن، مطالب ضدحکومتی و تحریکآمیز به جوانان و نوجوانان ارائه میشود و در نهایت از بین شرکتکنندگان در مجلس قرآن، تعدادی برگزیده و جهت تعلیمات چریکی به حومه شهر منتقل میشوند و زیر نظر افرادی از ساکنان تهران آموزش میبینند.[14]
شروع فعالیت مبارزاتی مردم قزوین در سال 1357، برابر با 10 فروردین بود و مسجد جامع پذیرای افرادی شده بود که برای شرکت در مراسم چهلم شهدای تبریز، خود را به آنجا رسانده بودند تا ضمن اعلام همدردی با خانواده شهدا، اعتراض خود را به اعمال ضدمردمی حکومت نشان بدهند؛ سخنران این مراسم آیتالله سیدعباس ابوترابی بود.[15]
این مراسم آغازی بر شدت یافتن فعالیتهای مبارزاتی مردم علیه حکومت پهلوی بود که به تبع آن سختگیری حکومت نیز افزایش یافت. از جمله کسانی که در اوج مبارزات مردم در سال 1357، بهطور هفتگی در مسجد جامع به منبر رفته و سخنرانی میکرد آیتالله سیدعباس ابوترابی بود؛ ولی مردم به مرحلهای از مبارزه رسیده بودند که حتی نیاز به سخنرانی تند و انتقادی سخنران نداشتند و بعد از شنیدن سخنان واعظ، اقدام به تظاهرات و راهپیمایی میکردند. ساواک در گزارشهای خود بیان میکرد که بیشتر حاضرین در مسجد جامع از جوانانی هستند که در تظاهرات شرکت میکنند، در نتیجه برای جلوگیری از تظاهرات دیگر، شهربانی و پلیس در مسیر احتمالی تظاهرکنندگان مسجد جامع مستقر میشدند تا مانع هرگونه اعتراضی شوند، حتی در مواردی گزارش شده که پلیس برای جلوگیری از حرکت حضار در مسجد جامع، به شلیک تیرهوایی پرداخته و به این وسیله مردم را متفرق کرده است.[16]
اعتراض مردم همیشه به صورت حضور در خیابانها و تظاهرات نبود، چرا که پلیس و مأموران امنیتی در این کار مداخله کرده و مانع حضور مردم در فضای آزاد شهر میشدند، در نتیجه گاه مردم اعتراض خود را با سکوت و تعطیلی به حکومت نشان میدادند؛ بهطور نمونه در خرداد 1357 آیتالله سیدعباس ابوترابی با وجود این که ساواک به وی اخطار داده بود تا بر بالای منبر مسجد جامع سخنان تحریکآمیز نزند، وی بر مبنای حکم مراجع تقلید، امام خمینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدکاظم شریعتمداری به حضار اعلام کرد که در اعتراض به فجایع حکومت، مغازههای خود را تعطیل کنند و از منازل خود خارج نشوند.[17]
سخنرانیها و تظاهرات مردم در مسجد جامع هر روز بیشتر و پررنگتر میشد تا جایی که به دستگیری سخنران آن انجامید. در 31 مرداد 1357 و در آستانه ماه مبارک رمضان، بعد از پایان نماز مغرب و سخنرانی آقایان آیتالله سیدعباس ابوترابی و حاج شیخ حجتی؛ وقتی شرکتکنندگان اقدام به خروج از مسجد جامع کردند چند نفر از آنها به نامهای محمود روحانی که خرازی داشت، یک نفر موکت فروش به نام آقای کشاورز، غلام رهگوی که کمکسرپرست در کارخانه ریسندگی لاتا بود، دانشجویی به نام خانبان و حسن برزگر آقاوردی، دانشآموز دانشسرای مقدماتی کاشان، به اتفاق پنج شش نفر دیگر که شناخته نشدند شروع به دادن شعار کرده و باعث شلوغ شدن مسجد شدند.[18] ساواک که دیگر تاب تحمل شلوغیهای مسجد جامع بعد از اقامه نماز و سخنرانی را نداشت، در پی این ماجرا و سخنرانی تندی کهآیتالله سیدعباس ابوترابی در مسجد جامع انجام داده بود، وی را دستگیر و بلافاصله به کمیته مشترک ضد خرابکاری مرکز اعزام کرد تا بهزعم خود مردم و مسجد را ساکت و خلوت نماید.[19]
هم چون سالهای گذشته، مسجد جامع سخنرانان غیرقزوینی را هم بر منبر خود پذیرا بود، اما مهمترین سخنران مهمان مسجد جامع در سال 1357 عبدالحمید اشکوری بود که در سخنرانیهای خود در لفافه سخنان انتقادی بر زبان میآورد. وی بهویژه در مراسم نیمه شعبان، که به تبعیت از امام خمینی اعلام کرده بودند ما عید نداریم، سخنانی را بیان کرد که پس از آن عدهای از مستمعین که تعدادشان به حدود 60 نفر میرسید و بیشتر جوان و نوجوان بودند، در داخل مسجد برپا خاسته، ضمن دادن شعار درود بر خمینی، اقدام به پخش اعلامیه کرده و همه حضار را نیز با خود همراه کردند تا از مسجد خارج و اقدام به تظاهرات نمایند که با دخالت و ممانعت پلیس و مأموران کلانتری مردم حاضر در مسجد متفرق و مجلس را ترک کردند.[20]
در شهریور ماه سال 57 نیز حدود پنج هزار نفر به منظور برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت شیخ احمد کافی و ملاعلی همدانی در مسجد جامع حضور یافتند و بعد از اقامه نماز ظهر و عصر، اقدام به راهپیمایی کردند که این راهپیمایی در مقابل کلانتری 3 خیابان مولوی به درگیری میان مردم و نیروهای شهربانی تبدیل شد.[21]
در ماههای پایانی سال 57 نیز همین مراسمها در مسجد جامع برپا بود و مردم بعد از اقامه نماز به خیابانها میرفتند و با اتحاد با نمازگزاران دیگر مساجد، اعتراض خود را نشان میدادند. مسجد جامع قزوین بعد از انقلاب نیز به فعالیتهای خود ادامه داده و در کنار برپایی نمازجماعت در حجرهها و شبستانهای متعدد، به امور فرهنگی نیز توجه کرده است.
پینوشتها:
[1].. حیدر شجاعی، دانشنامه اماکن مذهبی، فرهنگی و تاریخی ایران، معرفی آرامگاههای پیامبران، امامان، ...، تهران، فهرست، 1389، ص 335 – 334؛ مساجد تاریخی، دائرهالمعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی، ج 3، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری 1378، ص 181 – 180.
[2]. مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1395، ص 16؛ آرتور پوپ، معماری ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، نشر دات، چ نهم 1390. ص 129؛ مساجد تاریخی، دائرهالمعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی، ص 181 – 180.
[3]. مساجد تاریخی، دائرهالمعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی، ص 181 – 180.
[4]. جواد عاملی، زندگی و مبارزات حجتالاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1390، ص 37 – 36.
[5]. یاران امام به روایت اسناد ساواک،آیتالله سیدعباس ابوترابی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1392، ص 9 ـ 10 ـ 17 ـ 19 و صفحات مختلف دیگر؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 14 و 47.
[6]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدعباس ابوترابی، ص 173؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 321.
[7]. مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 3؛ علی شیرخانی، روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1387، ص 19.
[8]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1393، ص55.
[9]. مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 16 ـ 15 و 19؛. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 1، ص 70.
[10]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدعباس ابوترابی، ص 120 و 123؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 270.
[11]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 2، ص 254؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 20 و 211 و 354.
[12]. مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 143 و 149.
[13]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 2، ص 51 – 48؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 144 ـ 143.
[14]. یاران امام به روایت اسناد ساواک،آیتالله سیدعباس ابوترابی، ص 95.
[15]. همان، ص 153.
[16]. مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 335 و 338 و 361 یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدعباس ابوترابی، ص 148؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 3، ص 213.
[17]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدعباس ابوترابی، ص 157 ـ 156 .
[18]. روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین، ص 73 و 208.
[19]. انقلاب اسلامی در قزوین، ص 209؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 3، ص 211.
[20]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان قزوین)، ج 3، ص 184؛ مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، ص 321 و 325؛ علی شیرخانی، انقلاب اسلامی در قزوین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1388، ص 205.
[21]. روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین، ص 80 .
تعداد بازدید: 1036