01 شهریور 1399
احمد ساجدی
سانسور پدیدهای است که معمولاً در حکومتهای استبدادی و استعماری بیش از هر کشور دیگری اعمال میشود. در اینگونه حکومتها قوانین دشواری در مورد نحوه فعالیت رسانههای نوشتاری و تصویری و همچنین سایر بخشهای عرضه فرهنگ و اندیشه وضع میشود که چهارچوبهای بسیار تنگی برای ابراز عقیده در هر شکل و شمایلی ایجاد میکند. علاوه بر آن نهادهایی مأمور میشوند تا بر نحوه رعایت قوانین فوق نظارت کنند که البته این نظارتها غالباً به دخالتهای سلیقهای میانجامد.
این نوع سانسور در تاریخ معاصر ایران از دوران رضاخان و دستگاه وحشتانگیز تفتیش عقاید رضاخانی گرفته تا حکومت پهلوی دوم و حاکمیت بلامنازع ساواک بر رسانهها به ویژه نشریات، شکل وحشتناکی از خودسانسوری در میانه اهالی مطبوعات به وجود آورد. تابوهای بسیاری در ذهن آنها شکل گرفت و از هراس این تابوها پیش از آنکه بخشنامه و دستورالعملی صادر شود، خود اقدام به سانسور مطالب نویسندههایشان میکردند.
کتاب «خادمان سلطه» که اخیراً توسط دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان منتشر شده، به بررسی و واکاوی پدیده سانسور و خودسانسوری در مطبوعات و نشریات عصر پهلوی پرداخته است. در این کتاب شیوههای اعمال سانسور و نقش ساواک در تحمیل این پدیده بر مطبوعات و همچنین عوامل شناخته شده ایجاد سانسور در وسایل ارتباط جمعی عصر پهلوی، بازشناسی و معرفی شده است. این کتاب که شصتمین جلد از مجموعه آثار «نیمه پنهان» به شمار میرود، در فصولی با عناوین زیر افشاگر ماهیت باجبگیران مطبوعاتی و جاده صافکنهای بیگانگان در عرصه مطبوعات شده است:
ـ رواج تملق و چاپلوسی در مطبوعات
ـ آنچه ساواک میخواست
ـ دستنوشتههای ساواک در نشریات منتقد
ـ مخالفخوانهای دولتی
ـ رواج فمینیسم غربی
ـ جریانسازی بر ضد روحانیت
ـ تشکیلات قلمی فراماسونها
ـ جاده صافکن رژیم اشغالگر
در بخش پایانی کتاب نیز اسناد و عکسهایی از متولیان مطبوعات عصر پهلوی و عملکرد آنها منعکس شده است.
کتاب «خادمان سلطه» درباره ماهیت مطبوعات عصر پهلوی مینویسد:
نشریات دوران پهلوی تا سال ۱۳۵۰ کمابیش وضعیت مشابه یکدیگر داشتند. آنها تابع حکومتی بودند که خواستار سکوت در برابر ظلم و بیعدالتیهای اجتماعی بود. نشریات موظف چون هفتهنامههای «زن روز» و «اطلاعات بانوان» که به کار در جهت تغییر فرهنگ اسلامی ایرانی مشغول بودند، کماکان به کار خود ادامه میدادند. نشریات سیاسی نیز در چاپ مطالب مورد توجه ساواک و به خصوص مطالب ضد کمونیسم همتی مضاعف داشتند. با آغاز دهه ۱۳۵۰ بحرانی جدید نشریات کشور را فرا گرفت که در این میان نشریات انتقادی وابسته به رژیم نیز از آن بینصیب نماندند. نتیجه این بحران، ضعف بنیه مالی، بدهیهای فراوان و کاهش تیراژ مطبوعات بهطور عمومی بود. در این شرایط سیاست رسانهای حکومت پهلوی کاستن از تعداد نشریات به اصطلاح کوچک به منظور کنترل هر چه بیشتر «جریان اطلاعات» و حرکت به سوی جامعهای تک صدایی با تعداد محدود مطبوعات و نشریات وابسته و مطیع بود. در این دوران حکومت پهلوی تعدادی از نشریات را تعطیل کرد و با پرداخت مبلغی به عنوان ضرر ناشی از تعطیلی به مدیران آنها، خیال خودش را راحت کرد تا اینکه همزمان با شدت گرفتن مبارزات مردمی، بار دیگر نیاز به کمک نشریات منتقد که بتوانند با هدف تشتت فکری فضای جامعه، ذهنیت مردم را به سمت حکومت تغییر دهند، احساس شد و تعدادی از نشریات از جمله سپید و سیاه، فردوسی، تهران مصور، امید ایران، دنیا، و ... دوباره اجازه انتشار یافتند ... این ترفند هرگز جواب نداد و انقلاب به پیروزی رسید.
کتاب «خادمان سلطه» به قلم پروین نخعی مقدم در قطع رقعی، در ۲۰۲ صفحه، و با بهای ۱۳ هزار تومان به بازار کتاب عرضه شده است. روی جلد این کتاب کلیشهای از مطبوعات عصر پهلوی در فضای تیره و مات نقش بسته است. همچنین در پشت جلد کتاب نیز عبارتی از یک سند لانه جاسوسی که از اوج وابستگی بعضی مطبوعات آن زمان به آمریکا و رژیم صهیونیستی حکایت دارد، منعکس گردیده است. این جمله چنین است:
«... در گزارش مأمور سفارت آمریکا از کمکی نمایندگی اسرائیل در تهران به مدیران نشریات آمده است: دکتر دورویل نماینده غیر رسمی اسرائیل در تهران در گنجاندن موضوعاتی به طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای او از طریق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامهنگاران پول داده است...».
تعداد بازدید: 850