31 شهریور 1399
جواد رضایی
درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی در هجدهم شهریور 1358 از جمله موضوعات مهمی است که در بحبوبه حوادث پس از پیروزی انقلاب مورد توجه آمریکاییها قرار گرفته است و آنها یک سند کامل به آن اختصاص دادهاند.
آمریکاییها این درگذشت را موجب «برانگیختگی عظیم اندوه عمومی» میدانند و عکسالعمل مردم را اینگونه توصیف میکنند: «درگذشت آیتالله طالقانی موجب برانگیختگی عظیم اندوه عمومی در تهران و استانهای دیگر شد. دیروز (19 شهریور) جمعیت عظیمی در تهران مانع برگزاری مراسم تدفین شدند که تا ساعت 6:30 صبح امروز (20 شهریور) ادامه داشت. حدود یک میلیون نفر شب را در گورستان بهشتزهرا در انتظار مراسم تدفین طالقانی سپری کردند.»[1]
آمریکاییها این ابراز اندوه عمومی را که تقریباً در بین همه طبقات مردمی وجود دارد، نشاندهنده محبوبیت بالای آیتالله طالقانی میدانند و چهار دلیل برای آن ذکر میکنند. اول، «او به هیچ طبقه یا ناحیه خاصی تعلق نداشت و بیشتر به مثابه یک آشتیدهنده و راهنما در مشاجرات میان طبقات اجتماعی و گروههای قومی مختلف عمل میکرد. وی در ماه مارس در حل منازعات سنندج اقدام کرده بود و مناقشات تُرک و کُرد در نقده را میانجیگری کرده است.»
دوم، «شخصاً، او خود را رئوف... نشان داد .خیلیها به خاطر دارند که چطور او علیرغم وضعیت نامساعد جسمی ساعتها در زیر آفتاب جهت اجرای مراسم نماز جمعه میایستاد. او در سخنرانیهایش جنبههای رأفتآمیز از اسلام را حمایت میکرد.»
سوم، «خیلی از لیبرالها، گروههای غربگرا و چپهای مارکسیست، به طالقانی به عنوان یک حامی و پشتیبان نگاه میکردند.»آن ذکر میآن
اول
چهارم، «مخالفت درازمدت او با رژیم شاه که برایش چیزی به جز زندان، تبعید و شکنجه به همراه نداشت، اعتماد خیلی از افرادی را که مورد تعقیب و آزار رژیم سلطنتی قرار گرفته بودند جلب کرد. او از لحاظ شخصیتی مثل [آیتالله] خمینی شریف بود و تحت حمایت قدرتهای خارجی قرار نداشت.»[2]
با وجود شیطنتهایی که آمریکاییها در تنظیم این سند از خود نشان میدهند و سعی میکنند از درگذشت آیتالله طالقانی استفاده کرده و دوقطبی امام ـ طالقانی را القا کنند، اما حقایقی را نیز در این سند بیان میکنند. آنها به نمازجمعه و خطبههای آیتالله طالقانی در تابستان 1358 اشاره میکنند و مینویسند: «نمازهای هفتگیاش در دانشگاه تهران (و آخرینش در بهشتزهرا در 16 شهریور) حدود 2 میلیون نفر را پشتسرش جهت ادای نماز جمع میکرد... نماز جماعت پشت سر او برای مسلمانان ایران، صریحترین راه بیان اعتمادی بود که طالقانی میتوانست نشان دهد.» آمریکاییها برگزاری نماز جمعه در زمان حکوکت پهلوی را اقدامی بیمصرف توصیف میکنند، «زیرا هیچکس پشت سر امامی که توسط شاه تعیین میشد نماز نمیخواند.»
جایگاه آیتالله طالقانی به عنوان رییس شورای انقلاب از دیگر مواردی است که مورد توجه آمریکاییها قرار گرفته است. در کنار آن، آمریکاییها محبوبیت آیتالله طالقانی را بسیار بیشتر از آیتالله شریعتمداری میدانند و نقش میانجیگر و تعدیلکننده او را در روزهای پرشور انقلابی مورد تأکید قرار داده و درگذشت او را موجب به وجود آمدن خلائی غیر قابل جبران میدانند. در ادامه این سند آمده است: «طالقانی هیچ سازمان یا میراث سیاسی به جا نگذاشته است. وفاداری تودههای مذهبی، لیبرالها و چپها به او شدیداً جنبه شخصی داشت. مثلاً آیتالله شریعتمداری از این اندازه جاذبه و یا هواداری شدیدی در میان گروههای مختلف برخوردار نمیباشد... در حال حاضر هیچکس نیست که به عنوان تعدیلکننده و سازشدهنده جای او را بگیرد.»[3]
با بازگشایی دانشگاهها در مهر سال 1358، مشاهدات آمریکاییها گویای نفوذ بالای آیتالله طالقانی در بین طبقه دانشجوست. در سندی اشاره شده است: «بسیاری از دانشجویان آیتالله طالقانی را رهبر شخصی خود به حساب میآورند... با مرگ طالقانی کنترل دولت موقت ایران بر روی دانشگاه بایستی از اطمینان کمتری برخوردار شده باشد.»[4]
همچنین آمریکاییها در سندی به تاریخ 29 مهر دانشجویان را هنوز مشکیپوش درگذشت آیتالله طالقانی توصیف میکنند.[5]
آیتالله طالقانی در دوران کوتاهی که پس از پیروزی انقلاب در قید حیات بود، در موضوعات مهمی مانند بحران کردستان توانست نقش مؤثری ایفا کند و شاید اگر عمر بیشتری میکرد میتوانست در سایر حوادثی که پس از درگذشت او به وقوع پیوست نیز تأثیرگذار باشد.
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 658، سند شماره 320، 11 سپتامبر 1979 ـ 20 شهریور 1358.
[2]. همان، صص 658 و 659.
[3]. همان، صص 659 و 660.
[4]. همان، ص 665، سند شماره 323، 16 سپتامبر 1979 ـ 25 شهریور 1358.
[5]. همان، ص 701، سند شماره 350، 21 اکتبر 1979 ـ 29 مهر 1358.
تعداد بازدید: 1743