09 مهر 1399
مترجم: فاضل شیرزاد
*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: اعتصاب کارگران و کارمندان صنعت نفت نقطه عطفی در روند پیروزی انقلاب اسلامی بود. این اتفاق باعث شد تا مهمترین منبع درآمد اقتصادی حکومت پهلوی با مشکل جدی روبهرو شود و از آن زمان به بعد سیر حرکت سقوط حکومت سرعت بیشتری بگیرد. متن زیر بخشی از مصاحبه یکی از مسئولین اعتصاب کارکنان شرکت نفت است که به روایت این اعتصاب مهم در استان خوزستان میپردازد. در مورد اعتصاب کارکنان صنعت نفت تاکنون روایتهایی منتشر شده است؛ روایت زیر در کنار روایتهای موجود، به فهم بهتر این واقعه کمک میکند. متأسفانه با وجود تلاش فراوان، متن فارسی این مصاحبه بهدست نیامد و به اجبار ترجمه متن انگلیسی آن به خوانندگان سایت تقدیم میشود.
در زیر شرحی از چگونگی اعتصاب کارگران شرکت نفت [را میخوانیم] که یکی از بنیانگذران انجمن کارکنان صنعت نفت آن را روایت کرده است. این گزارش از نشریه پیام دانشجو، شماره ۲۹ دسامبر (۹ دی) گرفته شده است. متن کاملتر آن در نسخه بینالمللی مجله ایمپرکور (Imprecor) در تاریخ ۲۹ ژانویه (۹ بهمن)، به چاپ رسیده است.
این اعتصاب به این شکل شروع شد که جنبش گستردهای در کشور ما شروع شد و آن موقع فهمیدیم که ما کارکنان شرکت نفت هم قسمتی از این ملت هستیم و باید در این جنبش مشارکت کنیم. از همان ابتدا میدانستیم گامهایی که ما برای اعتصاب در این جنبش برمیداریم، نقش به سزایی در آن ایفا میکند. در ۱۸ اکتبر (۲۷ مهر)، گروههای مختلفی به میدان آمدند. طی دو تا سه روز، تقریباً همه بخشها به ما ملحق شدند.
البته، پنج روز قبل، شنیدیم که در پالایشگاه آبادان، اعتصابی به راه افتاده است، اما هنوز صحت این خبر مشخص نبود. از ابتدا، احساس کردیم نیاز به تشکیل کمیتهای است تا اعتصاب را به یک مسیر سازمانیافتهای سوق دهد. هدف از انتخاب و تشکیل چنین کمیتهای، ایجاد [و انتصاب] یک رهبر [برای اعتصاب] نبود. در واقع افراد زیادی احساس کردند که [بهتر است] ما یک گروه خاصی را برای رهبری اعتصاب مشخص کنیم، [اما در این صورت] خیلی سریع دستگیر میشدند و وضعیت دشواری برای ما ایجاد میشد.
بنابراین، ما تصمیم گرفتیم تا یک نماینده برای ۵۰ نفر، انتخاب کنیم، اما اگر بخشی بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر بود، تعداد نماینده نباید از ۳ یا ۴ نفر بیشتر میشد. نمایندگان با رأی مخفی انتخاب نمیشدند. این رأیگیری در حضور همه صورت میگرفت. فهرستی روی دیوار قرار دادیم. مردم آمدند و نام خود را در کنار نام کاندیدای خود امضا کردند. در هر اداره، معمولاً پنج یا شش نامزد وجود داشت. اولین وظیفه این نمایندگان، ساماندهی یک انجمن تخصصی ویژه کارکنان بود. بنابراین، ما این انجمن را کمیته سازماندهی کارکنان صنعت نفت نامیدیم.
اما از همان روزهای اول اعتصاب، متوجه شدیم که با مسائل مهمتری روبهرو هستیم. اعتصاب میبایست سازماندهی میشد. ما مجبور بودیم اهداف خود را تعریف کنیم. ما باید اهداف خود را شفاف میکردیم و برای همکاران [هم] مشخص میکردیم که چه اهدافی داریم. برای بسیاری از اعضا مشخص نبود که ما به دنبال چه خواستههایی هستیم. هرکس اندک خواستههایی در ذهن داشت، اما همه آنها باید جمع و در یک فهرست به شرکت [نفت] ارائه میشد.
بدینترتیب، کمیته اعتصاب بیش از این که انرژی خود را در ایجاد انجمن صرف کند، بیشتر در جهت سازماندهی اعتصاب و تعیین خواستههای آن صرف میکرد. میگفتیم، در آینده زمان کافی برای پرداختن به مسئله انجمن وجود دارد. ما نشستیم تا اعتصاب را برنامهریزی و سیاستی را تدوین کنیم. ما زمان زیادی را صرف بحث در مورد خواستهها کردیم، اما در پایان به تصمیمات خوبی رسیدیم.
یکی از مسائلی که درباره آن بحث بسیاری شد، این بود که آیا ما باید اعتصاب را در کل صنعت نفت گسترش دهیم یا اینکه برخی از مکانها مانند بیمارستانها، بخشی از شبکه مخابرات و برخی از تیمهای تعمیرات اضطراری خطوط لوله نفت را استثنا کنیم. به ویژه، همیشه خطرات انفجار در خطوط لوله نفت وجود دارد، و در صورت بروز چنین حوادثی ممکن بود افراد در طول مسیر خطوط لوله، کشته شوند.
بنابراین، ما گفتیم که در صورت بروز حادثه، یا اگر کسی خرابکاری انجام داد، گروهی از کارگران را برای تعمیرات اضطراری تعیین خواهیم کرد. بنابراین، تصمیم نهایی در این جلسه این بود که این گروه از کارکنان باید در کار خود بمانند تا مراقب باشند چنین مشکلاتی رخ ندهد.
همچنین در مورد حفظ تولید [نفت] برای مصرف داخلی بحث زیادی شد. سرانجام تصمیم گرفتیم تأمین نیازهای [نفت] داخل را تضمین کنیم. مصرف داخلی روزانه حدود ۲۵۰،۰۰۰ تا ۳۵۰،۰۰۰ بشکه بود. میدانید که بهطور کلی، مصرف نفت در تابستان کمتر است، اما هوای ایران در زمستان سرد میشود. هوای سردی در پیش بود و بنابراین میدانستیم که میزان مصرف زیاد خواهد شد. ما مجبور بودیم حداقل 350000 بشکه تولید کنیم. بنابراین، تعدادی از کارگران اهواز را موظف کردیم که یکی از چاهها، یعنی چاه شماره ۲ را فعال نگه دارند.
این چاه، نفت خام پالایشگاههایی را فراهم میسازد که نیازهای مصرف داخلی را تأمین میکنند. ما به این تصمیم رسیدیم که اجازه دهیم تأسیسات این چاه همچنان به فعالیت و تولید خود ادامه دهد. همچنین به چاه شماره ۱، که شامل سیستم پمپاژ بود اجازه دادیم که به کار پمپاژ نفت خام برای پالایشگاههای آبادان و جاهای دیگر ادامه دهد.
اما بعداً، با مشکل دیگری مواجه شدیم. ما در واقع مقدار نفت مورد نیاز داخلی را تولید میکردیم، حتی بیش از ۲۵۰،۰۰۰ یا ۳۵۰،۰۰۰ بشکه در روز، اما فهمیدیم که پالایشگاه [شهر] ری اعتصاب کرده است. همین اتفاق در مورد پالایشگاه آبادان نیز افتاد.
ما با کارگران پالایشگاه، به بحث و گفتوگو پرداختیم و از آنها خواستیم تا نفت خام تولید شده را تصفیه کنند و به کارخانهها پمپاژ کنند. برای آنها دلیل آوردیم و توضیح دادیم که دولت از این وضعیت بهرهبرداری و استفاده میکند. با خود فکر کردیم، برای اینکه اجازه ندهیم دولت کار ما را نادرست جلوه دهد و بخشی از مردم را وادار کند که بر علیه بخشی دیگر اعتراض کنند و علیه ما تبلیغات درست کنند، بهتر است که زودتر از دولت پیشدستی کنیم و نفت خامی که برای تأمین نیازهای داخلی در حال تولید بود تصفیه کنیم. گفتیم که اگر آنها این کار را کنند، دولت نمیتواند با سوءاستفاده از صفهای طولانی پمپ بنزینها و شعبههای توزیع نفت، توجه مردم را از مسائل اصلی اعتصاب دور کند.
کارکنان پالایشگاهها دلایل ما را پذیرفتند و تصمیم گرفتند که به تولید ادامه دهند، اما روز بعد، آنها به ما گزارش دادند که دولت تمام سوختهای تصفیهشده را میگیرد و از آن برای مقاصد نظامی خود استفاده میکند. کارکنان گفتند که قصد دارند اعتصاب را دوباره به راه اندازند و میدانستند که ما با تصمیم آنها موافقیم. ما به آنها گفتیم که این کار خوبی است، زیرا آنها وضعیت آنجا را بهتر از ما میشناختند و باید به کارشان ادامه میدادند و بهترین کار را انجام دهند.
سه یا چهار روز بعد کارگران تولید در اهواز، هیئتی را به انجمن کارکنان ما فرستادند و قول دادند که از اعتصاب ما حمایت کنند. آنها گفتند با ما همکاری میکنند، به شرطی که تا انتهای مسیر برویم و تا آخر در این راه با آنها بمانیم. پس از این که کارگران تولید به ما ملحق شدند، خبر اعتصاب تقریباً به همه میدانهای نفتی رسید.
دولت و مقامات شرکت نفت ایران، ناگهان فهمیدند که ما درباره درخواستهایی که از ابتدا مطرح کرده بودیم، جدی هستیم؛ لغو حکومت نظامی، همبستگی کامل و همکاری با معلمان اعتصابکننده، و آزادی بیقید و شرط کلیه زندانیان سیاسی. خواستههای اقتصادی ما شامل ایرانیشدن صنعت نفت، انجام کلیه ارتباطات به زبان فارسی و خروج همه کارمندان خارجی از کشور بود. در مورد اخراج کارمندان خارجی گفتیم که این کار باید به تدریج و طبق یک برنامه انجام شود. برخی از این کارمندان واقعاً اضافی بودند. آنها حقوق میگرفتند و کاری نمیکردند. چنین افرادی میباید خیلی سریع ایران را ترک میکردند، در غیر این صورت آنها را اخراج خواهیم کرد. در مورد سایر افراد هم، باید برنامهای برای شروع جایگزینی آنها وجود داشته باشد.
دومین خواسته اقتصادی، پایان دادن به تبعیض علیه کارکنان و کارگران زن بود. خواسته سوم، اجرای قانون تصویب شده اعطای مسکن به کارگران و کارکنان صنعت نفت توسط مجلسین سنا و شورای ملی بود. خواسته دیگر ما، تجدیدنظر در آییننامههای بازنشستگی کارمندان بود. خواست نهایی ما، حمایت از تقاضاهای کارگران تولید بود. کارگران تولید، تقاضایی مطرح کرده بودند که در فهرست ارائه شده کارمندان صنعت نفت نیامده بود. این خواسته انحلال ساواک بود. سایر خواستههای مطرح شده کارگران تولید، کاملاً مطابق با خواستههای ما بود.
تولید نفت کاملاً متوقف شده بود. پر کردن مخزنها، دیگر برای آنها سودآور نبود. علاوه بر این، در جزیره خارک، کارگران و کارکنان لنگرگاه، قبلاً اعتصاب کرده بودند. حتی اگر قرار بود نفت تولید کنیم، کسی نبود که مخزنها را پر و بارگیری کند و آنها نمیتوانستند نفتی را استخراج کنند.
ما دیدیم آقای انصاری[1]، نخست به مناطق نفتی جنوب رفت، یک گشت بازرسی را آغاز کرد و در میدانهای نفتی درجه دو گچساران و آغاجاری مستقر شد. ظاهراً او فکر کرده بود که در این مناطق راحتتر میتواند کارگران را متقاعد یا تهدید کند. در این مکانها، کارگرانی که با او و همراهانش صحبت میکردند، به او گفتند که خواستههای آنها همان خواستههای کارگران اهواز است. در حقیقت، کارگران متوجه شده بودند که او به دنبال چه بود.
در اهواز، انصاری در جمع ما حضور پیدا کرد و سعی داشت ما را قانع کند پیشنهادهای دولت را بپذیریم. وی گفت که برای صحبت در مورد همه خواستههای ما به آنجا آمده است. وی گفت پول درآوردن تخصص من است و اگر شما حقوق یا مزایای بازنشستگی بیشتری بخواهید، میتواند به تحقق این خواسته کمک کند. وی گفت که خواستههای اقتصادی ما را در نظر خواهد گرفت، اما سایر [خواستهها] خارج از اختیارات او بودند. ما به او گفتیم قرار نیست تمایزی بین خواستههای اقتصادی و غیراقتصادی خود قائل شویم. به او گفتیم ما مجموعهای از خواستهها را داریم؛ از شماره یک تا دوازده.
شخصی به جلسه ما وارد شد و به او گفت که یک تماس تلفنی مهم دارد. انصاری جمع ما را، ظاهراً برای پاسخ به تلفن ترک کرد، اما هرگز برنگشت. در مجموع، ملاقات ما با وی حدود سه دقیقه به طول انجامید. بعداً نوچههای او این خبر را پخش کردند که ما به او توهین کرده، جلسه را بر هم زدهایم. هدف همه این داستانها، ایجاد اختلاف میان نمایندگان و دستههای اعتصاب بود، اما خوشبختانه این اقدامات تفرقهانگیز نتیجهای نداشت. ما روند جلسه را همانگونه که برای همکاران ما اتفاق افتاد بود، گزارش دادیم. اکثریت با ما موافق بودند و برخی هم که فکر میکردند انصاری حرفی برای گفتن داشته باشد، با ما موافق نبودند.
به هر حال، ما فهمیدیم که باید برای خنثی کردن این اقدامات [حکومت] اقدام کنیم. در همین زمان، همکاران کارگر به ما فشار میآوردند و میخواستند بدانند که در مرحله بعدی قصد داریم چه کاری انجام دهیم. حالا که ما از گفتوگو با انصاری امتناع کرده بودیم، آنها میخواستند بدانند که با چه کسی میخواهیم صحبت کنیم. ما به آنها گفتیم که میخواهیم با خود انصاری صحبت کنیم. او کسی بود که حاضر به صحبت نبود. ما تلگرامی را به کانون وکلای ایران ارسال کردیم که نسخهای از آن نیز به روزنامههای کیهان و اطلاعات و همچنین کمیسیون شکایات مجلس شورای ملی ارسال شد. در این تلگرام، شرایطی که به خاطر آن اعتصاب نفت اتفاق افتاده بود توضیح دادیم و به ضرری که به اقتصاد کشور وارد میکند، اشاره کردیم. همچنین، در تلگرام گفتیم که مسئولیت ادامه اعتصاب بر عهده آقای انصاری است، زیرا وی حاضر به مذاکره با ما نبود. در پایان، ما از همه مردم ایران خواستیم که این مسئله مهم سیاسی را در نظر بگیرند تا آنها بفهمند واقعاً چه کسی مسئولیت ادامه اعتصاب است.
وقتی آقای انصاری فهمید که ما یک نسخه از تلگرام را به کمیسیون شکایات ارسال کردهایم، با آقای پزشکپور، رئیس این کمیسیون تماس گرفت. انصاری گفت: کارگران دروغ گفتهاند و او مایل است در هر زمان و در هر مکانی در ایران و با هر تعداد نماینده کارگران، با ما ملاقات کند. آقای پزشکپور نیز در عوض، با ما تماس گرفت و آنچه را که آقای انصاری به او گفته بود، برای ما بازگو کرد. ما به آقای پزشکپور گفتیم که، ما به او تهمت نزدهایم. برای اینکه به آقای پزشکپور ثابت کنیم که انصاری دروغ گفته است، اعلام آمادگی کردیم که در هر زمان و هرجای ایران، با او ملاقات کنیم. پزشکپور از ما دعوت کرد تا پانزده نماینده را به کمیسیون شکایات بفرستیم و با وی ملاقات کنیم، ما هم موافقت کردیم و این کار را انجام دادیم. از آنجا که هواپیمایی ایران ایر نیز در اعتصاب بود، برای مسافرت به تهران از هواپیما، هتل و همه امکانات شرکت نفت استفاده کردیم.
وقتی وارد دفتر آقای پزشکپور شدیم، وی پیامی از آقای شریعتمداری (رهبر دینی) که از اعتصاب ما حمایت میکرد، به دست ما داد. این در حالی است که آقای شریف امامی، نخستوزیر وقت، اعتصاب ما را یک عمل خیانتکارانه خوانده بود، زیرا [معتقد بود] که این اعتصاب خسارت جبرانناپذیری به اقتصاد کشور وارد کرده است. آقای شریعتمداری در پیام خود، نه تنها ما را خائن نخواند، بلکه از ما به عنوان کسانی که عملی در راه خدمت به ملت انجام دادهاند، تعریف و تمجید کرد.
آقای پزشکپور در مقام رئیس کمیسیون شکایات، اظهار داشت که اعتصاب ما قانونی بوده است و هیچکس حق ندارد آن را غیرقانونی اعلام کند و آن را بشکند. وی همچنین خاطرنشان کرد که سه خواسته غیر اقتصادی که ما مطرح کرده بودیم، واقعاً جزئی از مطالبات و خواستههای ملی است، زیرا کل ملت از آنها پشتیبانی میکردند.[2] بنابراین، آقای پزشکپور با پانزده نمایندهای که فرستاده بودیم، ملاقات کرد، اما آقای انصاری به هیجوجه حضور پیدا نکرد. در همان روز، او ۴۸۰ میلیون تومان [نزدیک به ۷۰ میلیون دلار] را با خود برداشت و ایران را ترک کرد.
آنها از روشهای تهدید استفاده کردند تا ما را مجبور به بازگشت به کار کنند. آنها ۲۰۰ کارگر و کارمند بازنشسته را آوردند، مبالغ هنگفتی را به آنها پرداخت کردند و تلاش کردند تا آنها را برای بهرهبرداری از چاهها به کار گیرند، اما این افراد نتوانستند کارهای تأسیسات را انجام دهند. آنها با تجهیزات مدرنی که از زمان بازنشستگی آنها به کار گرفته شده بود، چندان آشنایی نداشتند. آنها دو پمپ و توربین را آتش زدند. پس از این که این اقدام شکست خورد، ۲۰۰ تکنسین از نیروی دریایی را به خدمت گرفتند. اینها تکنسینهایی هستند که معمولاً برای آموزش به خارج از کشور اعزام میشوند. آنها یکی از ایستگاههای پمپاژ را برای مدتی راه انداختند، اما وقتی فهمیدند که جهت جریان روغن در خطوط را نمیدانند، دچار مشکل شدند. این یک وضعیت بسیار خطرناک بود، زیرا نتیجه انجام یک کار اشتباه، آتشسوزی بود. سرانجام، افراد ما به آنها کمک کردند تا تجهیزات را خاموش کرده و از آن منطقه خارج شوند.
مقامات بالاخره فهمیدند ما تنها کسانی هستیم که میتوانیم صنعت نفت را در ایران اداره کنیم. به همین دلیل بود که آنها به همراه سربازان به منازل کارگران در آغاجاری و گچساران رفتند تا آنها را از خانههای خود بیرون بکشند و به پالایشگاهها ببرند و مجبور به کار کنند، اما کارگران آغاجاری از این قضیه باخبر شده بودند و برای تعطیلات آخر هفته منطقه را ترک کرده بودند تا مجبور نشوند به کار خود برگردند.
مقامات موفق شدند که بعضی از کارگران گچساران را با کمک سربازان مسلح مجدداً به کار برگردانند. بنابراین تا حدودی، نفت تولید شد و به تدریج به ۵۰۰،۰۰۰ ، ۸۰۰،۰۰۰ ، ۹۰۰،۰۰۰ و حتی یکونیم میلیون بشکه در روز رسید. هنگامی که کارگران پس از تعطیلات آخر هفته برای دیدن خانوادههای خود به آغاجاری بازگشتند، سربازها آنها را جمع کرده و اجباراً سر کار بردند. اجبار به کار کردن، بالاخره باعث افزایش تولید نفت به چهار میلیون بشکه در روز شد. در این مرحله، متوجه شدیم که اعتصاب ما به مشکل خورده و دیگر مؤثر نیست. دولت میتوانست چنین کارهایی را ادامه دهد و کارگران را مجبور به بازگشت به کار کند، تا تولید نفت به سطح ۶.۵ میلیون بشکه بازگردد. بنابراین، ما تصمیم گرفتیم به سر کار برگردیم.
در اینجا باید مواردی را درباره فشار نظامی که بر ما تحمیل شده بود و اشغال نظامی میدانهای نفتی ذکر کنم. وقتی برای اولینبار اعتصاب را شروع کردیم، در سالنها و اتاقهای ساختمان اصلی دفتر جمع شدیم. سربازان ساختمان را محاصره و آن را اشغال کردند و ما را به اجبار، پراکنده کردند. ما بعداً در پارکینگهای ساختمان اصلی اداره جمع شدیم، اما نیروهای ویژه و یگانهای تکاور این مناطق را هم اشغال کردند، و [باز هم] ما را به اجبار پراکنده کردند. ما محل تجمع خود را به منطقهای در مقابل بیمارستان شرکت نفت منتقل کردیم و توانستیم برای چند روز در آنجا جمع شویم، اما مجدداً ما را فراری دادند. سرانجام ما یک تصمیم تازهای گرفتیم که دستور کار و دستورالعملهای خود را برای کارگران اعتصابی آماده کنیم و همه را در یک مکان معین گرد هم آوریم و آن دستورالعملهای لازم را به آنها ارائه دهیم. ما باید این کار را پیش از اینکه نیروها بیایند و ما را پراکنده کنند، در نیم ساعت انجام میدادیم.
با وجود تمام این تدابیر، بسیاری از همکاران ما مجبور به بازگشت به کار شدند و تولید به میزان قابل توجهی بالا رفت. در این مرحله تصمیم گرفتیم به همراه دیگر کارگران به کار خود برگردیم و برای اعتصاب جدید آماده شویم. ما خود را شکست خورده نمیدانستیم، زیرا روشن بود که نهضت در میان تمام مردم ایران ادامه داشت.
آنچه اتفاق افتاد این بود که گروهی در یک روز عقبنشینی کنند و روز دیگر مبارزه را به شکلی دیگر از سر بگیرند و آن را جلو ببرند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم به سر کار خود برگردیم و همه را برای اعتصاب دوباره آماده کنیم. این به ما فرصتی داد تا نقاط قوت و ضعف خود را بسنجیم و برای مبارزه بعدی آماده شویم. در همین زمان، تصمیم گرفتیم ساختاری برای انجمن کارکنان صنعت نفت ایجاد کنیم.
اولین اعتصاب ما، سیوسه روز به طول انجامید. روز اول که به سر کار خود بازگشتیم، جلسهای برگزار کردیم. برنامه ما برپا کردن یک انجمن بود. ما یک هیئت پانزده نفره را انتخاب کردیم. وظیفه اصلی آنها تماس با سازمانها و افراد دیگر برای درخواست کمک و هماهنگی کار ما بود. ما این هیئت را کمیته هماهنگی نامیدیم. همچنین وظیفه تدوین اساسنامه برای انجمن، به آنها داده شد. پیشنویس اولیه تهیه و در بین کارکنان توزیع شد. ما یک کمیته ارتباطات هم تشکیل دادیم که شامل شش نفر بود. یکی از این افراد، مسئولیت ارتباط بین نمایندگان اعتصاب و هیئتمدیره شرکت نفت را به عهده داشت و نفر دیگر مسئولیت دریافت و ارسال تلگرام، و بعدی مسئول ارتباط با رسانهها بود. فعالیت این کمیته به ما کمک کرد که بتوانیم از همه اقشار جامعه، پشتیبانی زیادی دریافت کنیم.
کارگران نفت ایالات متحده از اعتصابکنندگان ایران حمایت میکنند. نامه زیر، در تاریخ ۴ ژانویه ( ۱۴دی)، توسط آنتونی ماتسوچی[1]، نایب رئیس اتحادیه کارگران مواد نفتی، شیمیایی و اتمی ایالات متحده[2] به هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل[3] ارسال شده است. این اتحادیه نماینده کل کارگران صنعت نفت آمریکا است.
آقایان: من به عنوان مسئول اتحادیه بینالمللی که نماینده بیش از ۱۸۰.۰۰۰ نفر کارگر در صنایع نفتی، شیمیایی و اتمی در ایالات متحده و کانادا هستم، میخواهم به شما بگویم که من با حملات وحشیانه و خونین دولت نظامی شما به 38000 کارگر نفت ایران، شدیداً مخالف هستم. من عمیقاً باور دارم که، اعتصاب کارگران نفت ایران در راستای احیای حقوقبشر در ایران شکل گرفته است و به هرگونه انتقامجویی از آنها اعتراض میکنم. من کاملاً از تلاشهای کارگران نفت برای سازماندهی و دفاع از جان خود در مواجهه با حملات دولت نظامی ایران، پشتیبانی میکنم. از اینرو من خواهان آزادی تمامی کارگران اعتصابی صنعت نفت و ۲۰ رهبر بازداشتی در 17 دسامبر ( ۲۷ آذر)، هستم که اکنون در آستانه محاکمه در دادگاه نظامی هستند.
به عنوان عضوی از اتحادیه کارگری، معتقدم که کارگران در هر نقطه از جهان باید این حق را داشته باشند که بتوانند در تشکیل دولت کشور خود نقش داشته باشند، و به آنها حق قانونی برای سازماندهی به منظور مطالبه دستمزد و شرایط بهتر کار را بدهند. بنابراین من کاملاً از مبارزات کارگران ایران برای داشتن آزادی سیاسی و یک دولت دموکراتیک که در خدمت منافع آنها و منافع همه مردم ایران باشد، حمایت میکنم. در آخر، اعتقاد من این است، [با توجه به اینکه] دولت آمریکا، مدتها به طرز ناعادلانهای در امور داخلی ایران مداخله کرده است، باید فوراً دست از حمایت سیاسی و مادی حکومت نظامی شاه بر دارد.
آنتونی ماتسوچی نایبرئیس اتحادیه کارگران صنعت نفت
|
پینوشتها:
[1] Anthony Mazzocchi
[2] The Oil, Chemical and Atomic Workers Union (OCAW) of the United States
[3] The Iranian Mission to the United Nations
[1]. هوشنگ انصاری، رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در سال 1357. ویراستار
[2]. این نکته باید تذکر داده شود که نمایندگان دوره بیستوچهارم مجلس شورای ملی تا پیش از شروع اعتراضها در سال 1357، بهطور آشکار از وضعیت سیاسی انتقاد نمیکردند. با گسترش اعتراضها و راهپیماییها، برخی از نمایندگان به ظاهر نقش مخالف را در مجلس ایفا کردند. ویراستار
تعداد بازدید: 1026