16 مهر 1399
لیلا حیدری
«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» از گروههای چپگرای دوران حکومت پهلوی با مشی مسلحانه بود که، مورد ضربات شدید ساواک قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای کسب قدرت بیشتر از نظام جدید فاصله گرفت و با ایجاد ناامنی و اغتشاش از طریق افزایش قومیتگرایی در منطقه ترکمنصحرا و گنبد، به مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی پرداخت که با شکست کامل مواجه شد.
پیشینه
اولین تشکیلات مارکسیستی در ایران با تأسیس انجمنهای غیبی سوسیال دمکرات آغاز شد. چندی پس از فعالیت، اعضای آن در دوران استبداد محمدعلی شاهی یا در باغشاه کشته شدند یا متواری و منزوی گردیدند. اعضای باقیمانده با ایجاد «حزب کمونیست ایران» در سال 1299 بار دیگر وارد عرصه سیاسی شدند، اما اعضای آن به زندان افتادند و سپس با عنوان «حزب توده ایران» به احیاء خود پرداخت. این حزب که در راستای منافع شوروی شکل گرفت، بار دیگر با فعالیت تخریبی در سرنگونی دولت دکتر مصدق مشارکت داشت، اما از سوی دولت کودتا، منحل و غیرقانونی اعلام شد. اعضاء آن سرکوب، اعدام و به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند. در دهه 40 گروه بیژن جزنی با همراهی عباس سورکی، حمید اشرف، علیاکبر صفایی فراهانی و گروه مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان که روش مسلحانه را به عنوان استراتژی پذیرفته بودند، اقدام به آموزش نظامی و تهیه سلاح کردند. سال 1347 مجدداً دستگیر و در زندان به کار تشکیلاتی پرداختند. پس از آزادی در 19 بهمن 1349 گروه جزنی مشهور به گروه جنگل، با عملیات چریکی روستایی «واقعه سیاهکل» را رقم زدند. این تاریخ در ادبیات سیاسی ایران به عنوان سرآغاز جنبش چریکی محسوب میشود.[1]
پس از دستگیری و اعدام گروه جنگل، گروه احمدزاده، اقدام به عملیاتهای مسلحانهای از قبیل: حمله به کلانتری قلهک تهران، ترور ضیاءالدین فرسیو رئیس دادرسی ارتش، حمله به بانک ملی ونک و کلانتری 5 تبریز و... کردند. با توجه به عملکرد پراکنده نیروها، ضرورت ارتباطگیری بیشتر و ائتلاف آنان، امر اجتنابناپذیری شد.[2] خصوصاً با ترور فرسیو پس از شکست گروه جنگل که بازتاب وسیعی در رسانههای داخلی و خارجی به همراه داشت، عزم آنها جزمتر شد.[3]
اگرچه بین تئوریسینهای چپی، اختلافات نظری مانند، برخورد با مشی مسلحانه به عنوان استراتژی و تاکتیک یا حتی سرآغاز انقلاب وجود داشت، ولی اینگونه انتقادات، مانع از روشهای غالب این نوع مبارزات و حتی تجدیدنظر در آن هم نشد.
تأسیس سازمان و فعالیت آن تا پیروزی انقلاب اسلامی
سرانجام با ادغام دو گروه و نظریهپردازی بیژن جزنی و مسعود احمدزاده «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» با تکیه بر مشی قهرآمیز در فروردین 1350 تأسیس شد.[4]
با پیدایی سازمان، 13 نوع اعلامیه برای قشر دانشجو، کارگر، دانشآموز، زنان و... تنظیم و منتشر شد. پیامد پخش اعلام موجودیت، دستگیری تیم تبلیغات توسط ساواک بود. با ضربات پیدرپی و آسیبپذیری تشکیلات، رهبران با زندگی مخفیانه، شکل منظمتری به فعالیت چریکی خود دادند و با ایجاد خانههای مخفی در تهران، تبریز، رشت و گرگان، دو نشریه «19 بهمن» و «نبرد خلق» را منتشر کردند. برای رفع مشکلات مالی نیز به سرقت بانکها دست زدند. دستبرد به 5 بانک، ترور دو مأمور ساواک، بمبگذاری در سفارت انگلیس، آمریکا و عمان، دفتر هواپیمایی، حمله به قرارگاههای پلیس در تهران، مشهد، آبادان و... از عملیات مسلحانه سازمان بهشمار میرود. با افزایش فعالیتها، حملات ساواک نیز گسترش یافت و به محکومیت طولانی مدت افراد و کادرهای باسابقه انجامید. نتیجه ضربات، انشعاب، نفوذ ساواک در درون سازمان و تردید در درستی مشیمسلحانه بود.[5]
راهکار بنبست بهوجود آمده، انشعاب سازمان به دو شاخه اکثریت و اقلیت بود. گروه اکثریت به رهبری حمید اشرف (مرگ سال 1355) بر ادامه جنگ مسلحانه تا ایجاد انقلاب مردمی اصرار ورزید و شاخه اقلیت بر گسترش فعالیتهای سیاسی و قرابت با حزب توده تأکید داشت و سرانجام سال 1355 با عنوان «گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق وابسته به حزب توده ایران» به این حزب پیوست.[6]
سازمان در 19 بهمن 1356 در بزرگداشت هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل، کلانتری 4 و ساختمان حزب رستاخیز قم را بمبگذاری کرد. سال 57 نیز با صدور اعلامیههای مناسبتی درباره حادثه سینما رکس آبادان و اعلام حکومت نظامی از سوی حکومت؛ و حمله به نیروهای شهربانی میدان عشرتآباد و ترور سرهنگ مرتضی زمانیپور و راننده وی در مشهد، مدعی شد که «سازمان چریکهای فدایی خلق به عنوان پیشاهنگ مبارزه مسلحانه، تنها راه سرنگونی رژیم شاه خائن را جنگ مسلحانه خلق» میداند.[7]
در حالیکه مردم خود را برای پیروزی انقلاب و دوران سازندگی آماده میکردند، سازمان با عدم درک خواستههای مردم در 21 و 22 بهمن، با حمله به پاسگاهها و پادگانهای نظامی، با جمعآوری اسلحه و مهمات و مخفی کردن آنها، خود را برای عملیات مسلحانه دیگری آماده میکرد.[8]
رویکرد سازمان پس از استقرار جمهوری اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان به بازسازی اعضا و سازماندهی حزبی پرداخت، در 24 بهمن برنامههای خود را اعلام و در 19 اسفند هفتهنامه «کار» را منتشر کرد. شعار آنان نابودی تمامی ارکان اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی پهلوی، ملی کردن بانکها، به رسمیت شناختن شوراهای کارگری، مجازات عوامل رژیم گذشته، آزادی کامل قلم و بیان، تشکیل احزاب و... بودند. سازمان پس از استقرار دولت موقت، از مهندس مهدی بازرگان حمایت کرد، اما دیری نگذشت که به بهانه عدم حمایت دولت موقت از منافع کارگران و وضع معیشت مردم، حکم به بیکفایتی دولت داد و آن را «بازمانده ابر سرمایهداری» و نظام جدید را «نظامی بورژوایی» نامید.[9]
سازمان برای تکمیل پروژه رویارویی با جمهوری اسلامی، با ایجاد شورشهای قومی در کردستان، خوزستان، آذربایجان و ترکمن صحرا حضور پررنگی داشت و مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت. اما تداوم جنگ مسلحانه بدون پشتوانه مردمی ارمغانی برای سازمان به همراه نداشت و پیامد آن شکست و خارج شدن از صحنه سیاسی ایران بود.
وقایع گنبد کاووس از آستانه انقلاب تا شبه جنگ قدرت
عوامل اصلی تحرکات قومی و فرهنگی ابتدای انقلاب را باید از منظر مداخله بیگانگان، سیاستهای حکومت قبلی و ناکامی سیاسیون چپگرای جامانده از صف قدرت در نظام جدید تحلیل و ارزیابی کرد. محصول طبیعی همراهی این عوامل، ایجاد تبعیض و تفرقه میان قومیتهای مختلف کشور و دامن زدن به اختلافات فرهنگی، قومی و مذهبی مردم این مناطق بود.
منطقه ترکمن صحرا در شمال ایران شامل شهرهای گنبد کاووس، آق قلا، مراوه تپه و... به علت حاصلخیزی و اراضی مرغوب، در طول دوران پهلوی، مورد طمع فئودالها، مقامات ارتش و منتسبین خاندان پهلوی بود. آنان با حمایت روحانیون وابسته به حکومت و با تکیه بر نیروی نظامی، علاوه بر تملک بهترین و بیشترین اراضی، فضای خفقان و وحشت را ایجاد کردند. به این دلیل و دیگر دلایل، این منطقه دیرتر از مناطق دیگر پیروزی انقلاب را درک کرد و این امر دستاویزی شد تا چپگرایانی مانند سازمان چریکهای فدایی خلق در منطقه حضور یافته و با شعار دفاع از خلق ترکمن و برانگیختن حس ناسیونالیستی در قالب «ما و دیگری» به اختلافات قومی (ترکمن و غیرترکمن) و مذهبی (شیعه و سنی) دامن بزنند و ایجاد درگیری و آشوب نقش بسزایی ایفا کنند.
ناآرامی و تحرکات سیاسی ترکمنصحرا و جنگ خیابانی در گنبد در فروردین و بهمن 1358 را که پس از وقایع کردستان، یکی به عنوان یکی از مسائل مهم قومگرایی در کشور مطرح شد، باید رقابتهای سیاسی گروههای غیربومی برای کسب قدرت بیشتر و سهمگیری در نظام جدید تلقی کرد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، هواداران سازمان با حمله به پاسگاهها، شهربانی و ژاندارمریها در ترکمن صحرا، این مکانها را خلع سلاح کردند. البته سازمان با وجود برنامهها و شعارهای تند خود درباره بازپسگیری زمینهای به اصطلاح غصبی نتوانسته بود تأثیر زیادی روی ترکمنها بگذارد. با تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی، کنترل ادارات دولتی و پادگانها به آنان واگذار شد.[10] در این مرحله با افزایش هیجانات عمومی موافقین و مخالفین سازمان و ایجاد درگیری بین موافقین و مخالفین، فضای منطقه بیش از پیش ملتهب شد.[11]
در 27 بهمن 1357 هواداران سازمان با تصرف کتابخانه عمومی و مهمانسرای فرمانداری گنبد، ابتدا «کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن» و سپس «ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا»[12] را تأسیس کردند. سازمان افراد باتجربه خود چون محمود حسنپور و عباس هاشمی را از تهران برای جذب و عضویت اعضا، تبلیغات در شهرها و روستاها و ساماندهی امور به منطقه فرستاد. در این دوره سازمان خواهان مصادره اراضی مالکان، تشکیل شوراهای دهقانی و مسلح ماندن اعضای خود بود. اعلامیهها در دفتر تبلیغاتی «سچفخا» به دو زبان فارسی و ترکمن منتشر و در شهر و روستا پخش شد. این اخبار شامل گزارش درگیریهای مردمی، راهکارهای مبارزاتی، تشویق به مسلح شدن مردم و... بود.[13] کانون علاوه بر فعالیت فرهنگی، برای پیشبرد اهداف سیاسی، خلع سلاح پاسگاههای ژاندارمری و انتقال سلاح به گنبد را در اولویت قرارداد.[14]
از دیگر اقدامات کانون، علاوه بر نشر اعلامیه، صدور قطعنامههای مختلف در پایان هر راهپیمایی بود. در 15 اسفند 1357 در اعلامیهای، از تصرف 1500 هکتار زمین توسط دهقانان گزارش داد. در 18 اسفند راهپیمایی 30 هزار نفری در بندر شاه (اکنون: بندر ترکمن) برگزار شد. در این روز درگیریها با اختلافنظر در تغییر نام بندر شاه به بندر اسلام یا بندر ترکمن آغاز شد. اگرچه فرجام کار تبدیل بندرشاه به بندر ترکمن بود، اما این موضوع منجر به راهپیماییهای اعتراضآمیز مردمی و صدور قطعنامههای تند و انتقادی کانون گردید و با تیراندازی دوسویه عدهای کشته و مجروح شدند.[15]
به ادعای سازمان، کمیته انقلاب اسلامی با شرکت ندادن ترکمنها در اداره امور شهر، عدم ایجاد امکان برای بازپسگیری زمینهای غصبی و ایجاد شکاف بین ترکمن و غیرترکمن در پیدایی تنشها و اختلافات قومی و درگیریهای خیابانی نقش اساسی داشت. آنان با متهم کردن دولت بازرگان به بیتوجهی به خواستههای ترکمنها و ادعای انتصابات نادرست در فرمانداریها، عملکرد دولت را در افزایش نارضایتی مردم مؤثر دانستند.[16]
پیامد این درگیریها علاوه بر سلب آسایش و امنیت مردم، قدرتمندتر شدن ستاد شوراها و کانون، گزارش اخبار لحظه به لحظه اخبار و دعوت مردم در راهپیمایی 20 اسفند بود. کانون در 20 اسفند برای «اعتراض به کشتار خلق ترکمن در بندر ترکمن از سوی کمیتههای انقلاب اسلامی» در راهپیمایی گستردهای، طی قطعنامه 13 مادهای مطالبات خود را عنوان کرد. همچنین در این روز سازمان مخالفت خود را با برگزاری رفراندوم همهپرسی جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358 اعلام کرد و اولین شماره نشریه «کار» را منتشر ساخت و کمی بعدتر در 9 فروردین دلایل خود را در تحریم رفراندوم اینگونه اعلام کرد: «ما در برخورد با رفراندوم بسیار تعمق کردیم و کوشیدیم که اصول صادقانهای اتخاذ کنیم... چرا در همهپرسی شرکت نمیکنیم، چون مردم در همه کشورها معمولاً به هدفهای جمهوری رأی میدهند تا به نام آن... اما هدف ما و آرمانهای جمهوری اسلامی چیست؟...»[17]
رخدادهای روزهای پایانی سال مانند: ادامه اعتصاب معلمان و کارمندان هوادار کانون فرهنگی، تأکید کانون فرهنگی بر خواستههای خود، حمله به خودروی حامل هیئت نمایندگان امام خمینی که برای رسیدگی به اوضاع جاری عازم منطقه شده بودند، موضعگیری سازمان علیه ارتش و کمیتههای انقلاب اسلامی،تهدید به نبرد مسلحانه توسط هواداران کانون، تصرف مرکز کمیته انقلاب اسلامی و... نشانههای آشکار آغاز یک رویارویی مسلحانه بود.[18]
آغاز ناامنی و آشوب (5 تا 13 فروردین 1358)
سال جدید با تبلیغات گسترده کمیتههای انقلاب اسلامی و «کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن» علیه عملکرد هم آغاز شد. در 5 فروردین 1358 جنگی 9 روزه درگرفت که بهانه آن دستگیری جوان ترکمن سیگارفروش به علت گرانفروشی توسط مأموران کمیته انقلاب اسلامی و حمایت برخی در جلوگیری از این اقدام بود. حین تلاش هواداران سازمان برای تصرف شهربانی، یک نفر کشته و عدهای مجروح شدند. 6 فروردین علاوه بر برگزاری مراسم تشییع، قرار بود از سوی کانون فرهنگی در پارک ملی گنبد به منظور حمایت از تحریم رفراندوم و اعلام حمایت از مردم کردستان تجمعی برگزار شود. البته با التهاب بیشتر منطقه، دامنه درگیری بین هواداران مسلح کانون، کمیته و دیگر نهادهای دولتی گسترش یافت و به دستور مسئولین ستاد و کانون در 20 نقطه شهر سنگربندی شد. برای تأمین سلاح نیز اعضا و هواداران سازمان، پاسگاه «داشلی برون» در 60 کیلومتری شرق گنبد را تصرف و خلعسلاح کردند. در حالی که هر روز به تعداد کشتهشدگان و مجروحان اضافه میشد، هواداران سازمان برای کمک از دیگر شهرها به گنبد آمده و نقاط حساس شهر را تصرف میکردند. آتش درگیریها با ورود «نقی حمیدیان» عضو ارشد سازمان از تهران به گنبد با پیام «بهزودی اسلحه از سوی سازمان خواهد رسید و سازمان به وظائف و تعهدات خود عمل خواهد کرد» افزایش یافت. [19]
7 فروردین راههای ورودی شهر توسط کانون و ستاد مسدود شد. آیتالله طالقانی در گفتوگوی تلفنی با سرپرست فرمانداری گنبد، خواهان تشکیل شورای موقت برای رفع بحران از طریق انتخابات آزاد بود.[20] هیئت اعزامی دولت نیز برای برقراری آتشبس، توافقنامه 6 مادهای با نماینده معترضان و کمیته مرکزی انقلاب اسلامی امضا کرد. اما با گروگان گرفته شدن سرگرد دهنژاد رئیس شهربانی، عملاً مذاکرات و توافقات بینتیجه ماند. در این روز 12 نفر کشته و 40 نفر زخمی و تعدادی نیز دستگیر شدند.[21]
در روزهای آشوب هیئتهای مختلف دولتی و غیردولتی برای حل و فصل اوضاع، مذاکره، مصالحه و ایجاد آتشبس با مشقت فراوان عبور و مرور، وارد گنبد شدند. پیشنهاد کانون شرایط 8 گانهای برای ایجاد آتشبس، مبنی بر بازگرداندن تمامی اسناد، مدارک و سلاحهای ستاد مرکزی شوراها در سراسر منطقه، تشکیل شورای نمایندگان خلق ترکمن، تحویل اسلحه مسببین حوادث درگیری و... بود که هیئت نپذیرفت و لاجرم حملات دوسویه افزایش یافت. [22]
با توجه به شواهد دخالت سازمان در ایجاد اغتشاشات، دولت رسماً عامل اصلی وقایع گنبد و کردستان را گروههای کمونیستی با همراهی ساواک و دربار معرفی کرد.[23] سازمان نیز کمک شخصیتها و نهادهای مختلف به کمیتههای انقلاب اسلامی گنبد را بر مبنای اطلاعات نادرست و عدم آگاهی آنان از شرایط مردم ترکمن تلقی کرد.[24]
لازم به تذکر است که سازمان چریکهای فدایی خلق دخالت خود را در تمامی درگیریها و ایجاد ناامنیها به انحاء مختلف تکذیب و با انتشار بیانیه، اتهامات وارده را «برای تحریف اهداف خلق ترکمن» و شایعات مداخله را «اخبار دروغین و تحریکآمیز خبرگزاریهای خارجی برای ایجاد جنگ داخلی و تحکیم مجدد سلطه امپریالیسم» برشمرد و با صراحت و قاطعیت اعلام کرد «سازمان دستور حمله بههیچ یک از پادگانها و مراکز نظامی دیگر را صادر نکرده و نمیکند»[25] آنان اعضای کانون و ستاد شوراها را از هواداران خود معرفی کرده و نقش سازمانی خود را در حد امور پزشکی و درمانی در بحران تقلیل دادند.[26]
سازمان در 10 فروردین برای پایان دادن به تبلیغات علیه خودش، در حرکتی نمادین 4 نفر از اعضایش را برای حمایت از دیگر هیئتهای بررسی کننده علل وقایع حوادث به گنبد اعزام کرد.[27] با وجود این به تحریک مردم برای تحریم رفراندوم همهپرسی پرداخت، تا جاییکه عدهای به بالگرد هیئت اعزامی ستاد انتخابات وزارت کشور اجازهنشستن در گنبد را ندادند.[28]
12 فروردین، هیئت اعزامی دولت موقت و وزارت کشور پس از ناکامی در ایجاد آتشبس، به عوامل درگیری هشدار داد، اگر تا 13 فروردین تیراندازی، تجاوز، مزاحمت و آشوب قطع نشود، دولت در اقدامی قاطعانه با استقرار نیروهای انتظامی در منطقه به درگیریها پایان خواهد داد. با وجودی که کانون توجهی به اولتیماتوم نکرد، ولی با ورود نیروهای مردمی به شهر، ناچار به پذیرفتن آتشبس گردید و با گرفتن دو امتیاز از 8 امتیاز (مجوز فعالیت کانون و ستاد مرکزی شوراها) شرایط برتر را از دست داد. بر اساس توافقنامه بین هیئت اعزامی دولت و «ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن»، گروگانها از جمله رئیس شهربانی گنبد به نمایندگان دولت موقت تحویل داده شد و سران سازمان، منطقه را ترک کردند.[29]
24 فروردین امام خمینی در جمع مردم گنبد، ابراز تأثر کردند و فاجعه گنبد را «توطئه عوامل آمریکا و دشمنان بیگانه» اعلام کردند.[30] ایشان فرمودند: «... ما اینها را متهم میکنیم به اینکه ضدانقلابند و هم دستنشانده اغیار و اجانب... این رفراندوم مگر چیست که همه موافقند و این عده خرابکار مخالفند؟... اینها مخالف اسلام و آزادیند...»[31]
جنگ دوم
ناآرامیها در منطقه ترکمن صحرا در طول چندین ماه کمابیش ادامه داشت، اما موج دوم درگیری پس از ترمیم موقعیت اعضای سازمان در بهمن به بهانه سالگرد 19 بهمن سیاهکل از سر گرفته شد. آنان با کسب اجازه از فرمانداری گنبد برای برگزاری راهپیمایی، به تبلیغات، پخش اعلامیه و تراکت پرداختند. این امر به مخالفت برخی اهالی انجامید.در این حال درگیری و تنش غیرقابل اجتناب بود. 19 بهمن، همزمان با راهپیمایی، مخالفان به قصد جلوگیری مراسم، به زدوخورد پرداخته و نیروهای انتظامی بین دو گروه قرار گرفتند. 20 و 21 بهمن 1358 سنگربندی دوسویه آغاز و سلاحهای مخفی بین اعضای سازمان و هوادارانشان توزیع شد. بار دیگر خیابانهای گنبد به صحنه نبرد تبدیل شد و با شهادت فرمانده سپاه پاسداران گنبد، به اوج رسید.[32] در 22 و 23 بهمن با ورود ارتش و نیروهای مردمی، راههای ورودی تأمین سلاح سازمان مسدود و ستاد مرکزی شوراها تصرف شد و 24 بهمن مسئولین سازمان مجبور به ترک گنبد شدند. عدمحمایت مردم، سران ارشد سازمان را وادار به بازگشت به تهران و هواداران را به روستاها و شهرهای اطراف پراکنده کرد. سازمان که در ابتدا با تیترهای برجسته در نشریه کار، حضور خود در گنبد را از اتهامات «عوامل ارتجاع» معرفی کرده بود، بعدتر ادعا کرد «جنگ با هوشیاری و اتخاذ تاکتیک اصولی سازمان» به موقع مهار شد.[33]
نتیجه
بحران در گنبد با سرعت عمل دولت و راهکارهای سیاسی و نظامی خاتمه یافت و سازمان چریکهای فدایی خلق نیز در بسیج مردم ترکمن در پیشبرد اهداف خود، به دلیل ناهمگون بودن با ویژگیهای مردم منطقه ناتوان ماند.
پس از جنگ دوم در بهمن 1358 سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت) با تحویل سلاح به سپاه پاسداران رویکرد مسلحانه را کنار گذاشت، ولی سران گروه اقلیت به خارج از کشور گریخته و با تأکید بر مبارزه مسلحانه به فعالیتی اندک، علیه جمهوری اسلامی پرداخت و گهگاه به مناسبتهای مختلف، اعلامیه صادر کرد.[34]
پینوشتها:
[1]. چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، کتاب هشتم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص3- 7 و نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیستوپنج ساله ایران، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 398، 388، 391.
[2]. صدرشیرازی، محمدعلی، سازمان چریکهای فدایی خلق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 42 ـ 105 .
[3]. همان، ص 92 ، 80، 81 ،109، 108.
[4]. صدرشیرازی، محمدعلی، سازمان چریکهای فدایی خلق، ص 64 ـ 110.
[5]. نادری، محمود، چریکهای فدایی خلق، ج1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 331 - 343 و 825 و 826 و تاریخ بیستوپنج ساله ایران، ص 399.
[6]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، 1392، ص 603.
[7]. نادری، محمود، چریکهای فدایی خلق، ج1، ص 826 ـ 828.
[8]. تاریخ بیستوپنج ساله ایران، ص 400.
[9]. صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدایی خلق، ص 213 - 215 ، 220.
[10]. زندگی و مبارزه خلق ترکمن، کانون فرهنگی ساسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، بیجا، 1358، ص 42.
[11]. نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ص 25.
[12]. زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 151.
[13]. صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدایی خلق، ص 227 ـ 226.
[14]. نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ص 26 و 27.
[15]. نخعی، هادی، یکتا، حسین، روزشمار جنگ ایران و عراق ج1، پیدایش نظامجدید، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1375، ص 316 ـ 319 و زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 56.
[16]. زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص46.
[17]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج1، ص320 - 329 ؛ امیرنظمی افشار، منوچهر، حاجیلو، اسفندیار، تاریخ معاصر آذربایجان نفی پادشاهی مشق جمهوری، انتشارات سوره سبز، 1395، ص 77.
[18]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج1، ص 343 – 412.
[19]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج1، ص 471.
[20]. مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران، علل و زمینهها، تهران، مؤسسه مطالعات ملی، 1380، ص 322.
[21]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج 1، ص 471.
[22]. نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج 2، ص 31.
[23]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج 1، ص 472.
[24]. زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 62.
[25]. روزشمار جنگ ایران و عراق ج1، ص 474 ؛ زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 71 و 72.
[26]. نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج 2، ص 31.
[27]. زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 65.
[28]. ملایی توانی، زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی، تهران: نشرنی، 1388، ص 379.
[29]. نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج 2، ص 31 ؛ روزشمار جنگ ایران و عراق ج 1، ص 549.
[30]. صحیفه امام، ج 7، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 8.
[31]. هاشمی بروجنی، سیدمحمد، احزاب و گروههای سیاسی از دیدگاه امام خمینی، آثار موضوعی دفتر سیودوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1390، ص 241.
[32]. صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدایی خلق، ص 235 و 236.
[33]. احزاب و گروههای سیاسی از دیدگاه امام خمینی، ص 31 ـ 34 ؛ صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدایی خلق، ص 236.
[34]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی ویژه جوانان و نوجوانان، ج 2، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی سوره مهر، 1384، ص
265 ؛ نادری، محمود، سازمان چریکهای فدایی خلق ج 2، ص 35 ـ 38.
تعداد بازدید: 3744