28 مهر 1399
الهام صالح
حکومت پهلوی در آخرین روزهای مهر 1357 با اعتراضهای امام خمینی به دخالتهای آمریکا در امور ایران مواجه بود. روز به روز بر شدت این اعتراضها افزوده میشود، مردم نیز به همین نسبت بیشتر در کنار امام و انقلاب قرار میگرفتند.
امام خمینی در تاریخ 29 مهر 1357 نسبت به جملاتی که کارتر درباره اعطای آزادی توسط شاه گفته بود، واکنش نشان دادند: «چند جمله دارد حرفهای کارتر: یکی اینکه «یک دموکراسی تند قاطع در ایران به دست شاه عمل شده!» این یک جمله. یک جمله اینکه «دموکراسی یک جامعه مترقی شاه در ایران بنیانگذاری کرده است!» و یک جمله دیگر اینکه، جمله سومش اینکه «من بنا ندارم دخالت در امور داخلی ایران بکنم». حالا باید خود ایرانیها در این سه جملهای که ایشان فرمودهاند، خودشان بررسی کنند که آیا آن جملهای که آقای کارتر فرمودهاند، برای ایرانیها این را فرمودهاند؟ یا برای دنیای غرب گفتهاند؟ یا برای آمریکاییها گفتهاند؟ و یا برای کرهای از کرات دیگری که هنوز بشرش نیامده در زمین!؟...»[1]
امام خمینی درباره هر یک از وجوه سخنان کارتر، مسائل مختلفی را مطرح کردند که دخالتهای کارتر در امور داخلی ایران، یک وجه آن به شمار میرود: «شما در کجا دخالت نکردهاید؟ شما مستشارانتان در نظام ما چه میکنند؟... آخر یک مملکتی که مردم همه آشنا هستند به وضع مملکتشان، میدانند که چه به سرشان دارند میآورند و آمده است. «من دخالت نمیکنم»! آخر برای چه ایشان میگوید که «من دخالت نمیکنم»؟ خوب، ایرانیان که میدانند دخالت میکنی، مطبوعات دنیا هم که میدانند که آقای کارتر و هر کس رئیسجمهور بشود در آمریکا، دخالت در امور مملکت ما میکند؛ نمیگذارند که مملکت ما سر پای خودش بایستد.» [2]
امام سخنان کارتر را نوعی اعتراف به عدم آزادی در ایران دانستند و فرمودند: «پس ایشان مجرم است، ایشان خیانتکار است، به منطق کارتر خیانتکار است؛ همین که میخواهد او را پاکیزه کند و منزهش کند! خوب، ایشان میگوید که الان دموکراسی تند و قاطعی ایشان عمل کرده است و از این جهت با ایشان مخالف هستند. خوب، این دموکراسی تند و قاطع را اعطا کردهاند؛ چنانکه خود شاه هم میگوید که ما اعطای آزادی میخواهیم بکنیم. یکی نیست بگوید: آقا تو چه کارهای که اعطای آزادی میخواهی بکنی؟ آزادیای که قانون اساسی به مردم داده است؛ شما اعطا میخواهی بکنی؟ تو چه کاره هستی که میخواهی اعطا بکنی؟» [3]
ایشان، نمونههایی از سلب آزادی مردم توسط شاه در ایران را برشمردند: «یک شهر اینها بیایند بگویند فلان شهر؛ خوب مرکز تهران است، بیایند بگویند که این تهران که مرکز است و اساس است و در اینجا اگر بنا باشد یک آزادی باشد، باید در تهران باشد که مرکز مثلا سیاستمداران و امثال ذلک است، خوب بیایند بگویند که کدام یک از این وکلای تهران، آزاد مردم رفتهاند پشت صندوق و رای دادهاند به اینها؟ اینکه یک مطلبی نیست که بشود سرش را پوشانید...» [4]
امام خمینی در سخنرانی خود که در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور صورت گرفت، درباره خفقان در رسانههای گروهی فرمودند: «خوب، یکی از این [وسایل] چیزهای تبلیغی رادیو ـ تلویزیون است. کدام یک از این دو مرکز تاکنون توانسته است یک کلمهای، اگر شاه یک تخلفی کرده باشد، اگر یک کشتاری کرده باشد، بگویند شاه این کار را کرده است؟ الان کدام مطبوعات جرأت میکنند بگویند: امر شاه است؟ الان هم که دارند میگویند: دولت و نمیدانم، شهربانی و نمیدانم حکومت نظامی است، اینها شعر [است]، خود این آدم است. الان هم که شکست خورده است، باز از آن زیر، خود این آدم است که دارد این کارها را انجام میدهد و الا شهربانیِ یک جایی چه کار دارد که مردم اینطور باشند.» [5]
امام همچنین به موضوع سانسور مطبوعات در ایران پرداختند: «خوب، همین روزنامههای فعلی ایران که آن وقت هر چه مینوشتند؛ فقط فرمایش «اعلیحضرت آریامهر» بود و هر چه میگفتند؛ ثناخوانی و ثناگویی او بود و از آرای ملت هیچ در آن نبود، الان دارند میگویند که ما آزاد نبودیم! همین روزنامههای خودشان است. همینهایی که از خودشان هست الان دارند میگویند که ما در این چیزهایی که آن وقت مینوشتیم آزاد نبودیم. حالا هم نمیگذارند آزاد باشند. این هم یکی از چیزهاست...» [6]
ایشان، ضمن اشاره به این موضوع که در ایران نه استقلال وجود دارد، نه آزادی، درباره سانسور مطبوعات و خواسته مردم که آزادی است، فرمودند: «الان ما نه استقلال داریم، نه آزادی داریم، نه به هیچوجه مردم آزادند، نه مطبوعات آزاد هستند. الان هم آزاد نیستند؛ الان هم حکومت نظامی نمیگذارد حرفها را بزنند. این مطبوعاتی که الان خودشان هم میگویند: ما آزاد هسیتم، خوب بنویسند که شاه این کارها را دارد میکند. چرا نمینویسند؟... چطور شما ادعا میکنید آزادی است؟ ادعا میکنید ترقی است؟... این مردم، این هیاهویی که مردم توی خیابانها راه انداختهاند و فریاد دارند میزنند، برای این است که ایشان آزادی دادهاند و مردم نمیخواهند!» [7]
امام همچنین قراردادهای منعقد شده بین ایران و سایر کشورها را غیر قانونی دانستند: «همه قراردادهایی که وزرای ایران با ممالک دیگر، چه با مملکت آمریکا، چه با سایر ممالک برقرار کردهاند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسی ماست؛ برای اینکه قانون ما اساس حکومت را بر این قرار داده است که مجلس تصویب کند، مجلس رای بدهد؛ پس اساس مجلس است؛ مجلس هم به حسب قانون اساسی با ملت است؛ اگر یک مجلسی را ملت تعیینش نکرد، مجلس نیست؛ اگر مجلس نشد، دیگر وزیری را که آنها تعیین کنند، نخستوزیری را که آنها تعیین کنند، نخستوزیر نیست. اگر وزرا، وزرای قانونی نشدند، دولت قانونی نیست...» [8]
امام خمینی در سخنرانی دیگری در همین تاریخ، ضمن اشاره به این موضوع که محمدرضا پهلوی و پدرش به مملکت خیانت کردهاند، از آمریکا به عنوان «مجرم اصلی» نام بردند: «میگوییم که آن کسی که به مملکت ما خیانت اصلی را کرده، آمریکاست. الان ما سر و کارمان با آمریکاست؛ اینهای دیگر شاخ و برگش هستند. شاه یکی از شاخههای آمریکا است. این نوکر است؛ نوکر است؛ المامورُ معذور...» [9]
امام خمینی، درباره این موضوع هم سخن گفتند که آمریکا درباره انتخاب نمایندگان به شاه دیکته میکند: «شما خیال میکنید که این وکلایی که شاه خودش انتصاب میکند، و به ملت هم که مربوط نیست، خودش است؟ نخیر، اینها را سفارتخانه اسمهایشان را هم نوشتهاند قبلا، میآورند میدهند اینجا، اینها باید وکیل بشوند. این حالا نبوده، در زمان رضاخان هم بود از سفارتخانهها. منتها در یکوقت این سفارت انگلیس این کارها را میکرد؛ سابقش هم لابد سفارت روس میکرده است؛ حالا سفارت آمریکا میکند. شاید هم با هم باشند؛ انگلیس و شوروی و آمریکا تفاهم کرده باشند. برای خوردن مال مردم هم تفاهم میکنند: این گازش را میبرد، این نفتش را. این وکلای ما دیکته آمریکاست...» [10]
امام آمریکا را مسبب عقبماندگی ایران دانستند: «الان، همین حالا که ما نشستهایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «دروازه تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. آمریکا برود؛ مستشارهای آمریکا بروند. اگر مستشارهای آمریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم...» [11]
ایشان درباره همصدایی مردم ایران درباره نخواستن شاه فرمودند: «الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهای مرکز یکپارچه ایستادهاند، میگویند: ما نمیخواهیم این را. رفراندم از این بهتر؟ یک مملکت دارد میگوید: من نمیخواهم این را. خوب، آمریکا چه میگوید؟ مملکت خودمان است، نمیخواهیم این را؛ یکی دیگر. [این] برود، به شما ربطی ندارد. ما خودمان تعیین میکنیم. مقدرات هر مملکت دست خود افراد است؛ خود مملکت است. ما این را نمیخواهیم، برود. ما خودمان یکی را تعیین میکنیم...» [12]
امام همچنین به همسو بودن خواسته ارتش با مردم ایران اشاره کردند: «شما این را بدانید که اگر این سرنیزه آمریکا برداشته بشود، ارتش هم نمیخواهند او را؛ اما سرنیزه آمریکا، آمریکا پشت سر ایستاده. همه مصیبت ما زیر سر آمریکاست. این اگر سرنیزه را بردارد، ارتش هم این را نمیخواهد. هیچ کس این را نمیخواهد.» [13]
امام خمینی در پایان سخنان خود، کمک به مردم ایران را وظیفه دانستند و فرمودند: «ما موظفیم اینجا که کمک کنیم؛ یعنی من میتوانم صحبت کنم، همینجور با یک زبان کوتاهی صحبت بکنم؛ شما هم میتوانید برای برادرهای دیگرتان صحبت کنید، بگویید، چه کنید، منتشر کنید، هر چه میتوانید... ما باید قلم و قدم و صحبت و اینها بکنیم که انشاءالله همه دست به دست هم بدهیم و این سد را بشکنیم؛ این سدی که جلویش سد محمدرضا شاه است، عقبش سد کارتر. اینها شکسته شود؛ وقتی شکسته بشود، آن وقت سعادت است.»[14]
پینوشتها:
[1]. خمینی(س)، روحالله، صحیفه امام خمینی(س)، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ 3، 1379، ص 71.
[2]. همان، ص 78 و 79.
[3]. همان، ص 74.
[4]. همان، ص 73.
[5]. همان، ص 75.
[6]. همان، ص 74.
[7]. همان.
[8]. همان، ص .80
[9]. همان، ص 87.
[10]. همان، ص 89.
[11]. همان.
[12]. همان، ص 93 و 94.
[13]. همان، ص 94.
[14]. همان، ص 95.
تعداد بازدید: 814