08 آذر 1399
احمد ساجدی
اگر خاطرهنویسی در کشور ما به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود و صرفاً مختص رجال مشهور سیاسی نباشد، آنگاه متوجه خواهیم شد که چه خدمتی به ملت خود و به تاریخ کشور خود کردهایم و چه زمینه فرهنگی ارزشمندی برای توسعه و پیشرفت اجتماعی تدارک دیدهایم.
در سالهای بعد از انقلاب تعدادی از کتابهای چاپشده، عنوان خاطره دارند و بسیار هم مورد استقبال واقع شدهاند. از درون خاطرات مکتوب است که میتوان بسیاری از واقعیتهای تاریخی را کشف کرد. اصل مهم، صداقت در خاطرهنویسی است. همه مزایا و آثار نیک خاطرهنویسی منوط به آن است که در آن راستی و درستی و واقعیت رعایت شده و مطالعهکننده خاطرات، اعتماد و اطمینان داشته باشد که آنچه نگاشته شده است خلاف واقع نیست.
یکی از زیباترین اشکال خاطرهنویسی، خاطراتی است که به صورت روزشمار یا گاهشمار عرضه میشود. کتاب «فرح، اما هاشمینسب»، یکی از همین آثار است که زندگینامه، مشاهدات و خاطرات یکی از فعالان دوران انقلاب اسلامی به نام «فرح هاشمینسب» را بیان میکند. نامبرده نگارش این اثر را از سن 10 یا 11 سالگی شروع کرده، ولی از دل دستنوشتههای وی که خاطرات یک نوجوان را به قلم خود و با دید متناسب با سنش بیان میکند میتوان واقعیتهای فراوانی از تاریخچه حوادثی که در شهر محل اقامت وی به وقوع پیوسته کشف و ثبت کرد.
فرح هاشمینسب، در شهرستان سقز دیده به جهان گشود و از سن کم، شاهد جریاناتی بود که در دوران شکلگیری انقلاب اسلامی و پس از آن بر این شهر گذشته است. روح کنجکاو و بیآرام هاشمینسب او را واداشت برای ارضای اینکنجکاوی به قلب جریانات اجتماعی آن زمان نفوذ کند و از نزدیک شاهد خیلی از رخدادهای شهر خود در روزگار انقلاب باشد. او وقتی در بحران نوجوانی دنبال هویت میگشت؛ مرام حزبی و تفکر احزابی را که آن روزها در سقز فعال بودند، بررسی کرد تا بتواند بهترین راه را به تشخیص خودش انتخاب کند.
راوی خاطره، شرح مشاهدات خود را همانگونه که رخ دادهاند بیان کرده و تحلیل و تفسیری از خود بر آن نیفزوده است. این پدیده بر وجه بیطرفی و صداقت روایت وی میافزاید. البته بعضی حوادث پس از انقلاب که به ویژه در مناطق کردنشین کشور مانند سقز توسط گروههای ضد انقلاب به وقوع پیوستهاند آنقدر تلخ هستند که هر شاهدی با مراجعه اندک به وجدان خود، به موضعگیری و جهتگیری واداشته میشود. مثلاً آدمکشی علنی با هدف ناامنسازی محیط زندگی مردم را هیچ وجدانی برنمیتابد و اگر یک شاهد عینی این پدیده را به چشم خود دید و از آن به زشتی یاد کرد، نقض غرض نکرده است.
فرح هاشمینسب در این کتاب وقتی دختری مثل خودش را میبیند که در شهر بحرانزده سقز اسلحه به دست گرفته، ابتدا تصمیم به کمک به او میگیرد ولی عقلش به سرعت بر احساسش غلبه میکند. وی مینویسد: «به من گفتند اگر میخواهی کمک کنی بیا برای ما ساندویچ درست کن. من یک نان ساندویچی برداشتم و بازش کردم و تویش رو پر از کوکو کردم و گذاشتمش کنار بقیه ساندویچها. نان دوم را که برداشتم یادم افتاد اینها افراد همان گروههایی هستند که توی کلاس درس میگفتند خدا نیست و من دارم برای کسانی غذا درست میکنم که میخواهند افراد سپاه و ارتش را بکشند. یاد کلاسهای قرآن و احکام کمیته افتادم که چقدر کلاسهای خوبی بودند. برای همین نان ساندویچ دومی را که گذاشتم روی زمین، بلند شدم و رفتم...». (ص106)
هاشمینسب به هنگام مشاهده رخدادها درصدد ریشهیابی و علل وقوع حوادث برنمیآید و نتایج رخدادها را نیز جمعبندی نمیکند. کتاب او شرحی است از آنچه که وی به چشم خود دیده است. به همین دلیل اگر روزی حادثهای را ندید یا به دلایلی از خانه بیرون نرفت، چیزی درباره وقایع آن روز به رشته تحریر در نیاورده ولو آنکه آن روز حادثهای در شهر رخ داده باشد. از بیان شنیدههای این و آن گریزان نیست ولی آنها را کالبد شکافی نمیکند.
راوی وقتی در سال ۱۳۹۳ متن دست نوشتههای اول انقلاب خود را برای تدوین و تنظیم به فرستاده دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان اصفهان میدهد، تلاش نمیکند آن را از شیوه نگارش یک بچه کم سن و سال خارج سازد و به شکل بهتر و جامعتری ارائه دهد. مشاهدات، همانگونه که یک دختر بچه نوجوان دیده و روایت کرده، تحویل شده است. در نتیجه تعجبآور نیست که در شرایطی که صدای تیراندازی افراد حزب دموکرات را از چند نقطه شهر میشنود، ناگهان به یاد مدرسه و امتحان ثلث سوم خودش بیفتد و دلواپسی خود را نقل کند یا وقتی قاسملو سرکرده حزب دموکرات را از نزدیک میبیند و سخنانش را میشنود، او را شبیه داماد طاهره خانم همسایه بغلی منزلشان میبیند و راجع به این شباهت مینویسد. (ص 102)
وی این تشبیهات غیرضروری را نیز از متن کتاب حذف نکرده و این البته به شیرینی اثر او میافزاید.
کتاب «فرح، اما هاشمینسب» فاقد فهرست مطالب است و البته این امر، کار پژوهشگرانی را که میخواهند مطلب خاصی از کتاب را مطالعه کنند، مشکل میسازد. فقط تاریخ روزهایی که روایتی در آن نقل شده به عنوان تیترهای متن کتاب دیده میشود. کتاب، گاهشماری است از مشاهدات یک فرد راجع به حوادث یک شهر.
وقایع اینکتاب 316 صفحهای، که در قالب روزنوشت نگاشته شده، از فروردین 1356 تا اردیبهشت 1394 را شامل میشود. این کتاب به قلم مرضیه کهرانی ویرایش و تنظیم شده و در سال 1399 توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و با بهای 45000 تومان وارد بازار نشر گردیده است.
تعداد بازدید: 716