انقلاب اسلامی :: اعتصاب غذا در کلیسای سنت‌ ماری

اعتصاب غذا در کلیسای سنت‌ ماری

20 بهمن 1399

ما با بچه‌های اتحادیه‌ دانشجویان در پاریس یک اعتصاب غذای ده روزه به منظور دفاع از زندانیان سیاسی را برنامه‌ریزی کردیم که در کلیسای سنت‌ ماری تشکیل شد. [از آذر 1356] آنجا هم به این سادگی اجازه‌ این نوع تجمع‌ها را نمی‌دادند. در آلمان که اصلاً اجازه ندادند ولی آن‌زمان جو فرانسه مناسب‌تر بود و بچه‌های اتحادیه را به فرانسه دعوت کردیم و گفتیم که هر کسی که آمادگی دارد نام‌نویسی کند. رهبری این قضیه را عمدتاً بچه‌های اتحادیه‌ داخل و آقای منتظری و بچه‌های لبنان به عهده داشتند. حدود 130 نفر از بچه‌ها اسم نوشتند و طی ده روز حضور فعال داشتند. بچه‌های اتحادیه‌ آلمان، دانشجویان فرانسه نیز بودند. البته تعداد کمی از آنها حضور داشتند؛ از جمله‌ کسانی که به یاد دارم و حضور فعال داشتند قدرت‌الله خوزین، حبیب رحیمی، خداپناهی، حسین کاشفیان، علی شرکت و تعدادی از خواهران اتحادیه و دیگران که اسم آنها را به یاد ندارم. اواخر کار هم از بنی‌صدر و از قطب‌زاده کمک گرفته بودند.

بچه‌ها با یک روحانی کلیسا صحبت کردند و پیگیری کردند که در کدام کلیسا می‌توان این کار را انجام داد. از بچه‌های مبارز پاریس اطلاعاتی کسب کردند و تقریباً اکثر بچه‌ها گفتند: کلیسایی هست به نام «کلیسای سنت‌ ماری». این کلیسا معروف و قدیمی است که اداره‌کننده‌ آن یک کشیش مسیحی روشنفکر است. بچه‌ها در مورد کارشان با ایشان صحبت کردند. ایشان هم گفت: این‌طور به شما اجازه نمی‌دهند. نمی‌توانم اجازه‌ این کار را به شما بدهم، اما یک کار می‌توانیم بکنیم. گفت: شما روز یکشنبه که ما اینجا مراسم عمومی داریم، هر چند نفر که هستید بیایید و در جلسه بنشینند. بعد از وعظ و خطابه همه‌ مردم بلند می‌شوند و می‌روند شما هم در یکی از این غرفه‌ها بنشینید. ما می‌پرسیم: چرا شما نمی‌روید؟ بگویید: ما به رژیم شاه اعتراض و به خاطر زندانیان تحصن داریم. شما چون در کلیسا هستید و مدیریت کلیسا با من است، هیچ پلیسی بدون اجازه‌ من حق دخالت ندارد. چنانچه پلیس مزاحمتی برای شما بوجود آورد طبق قانون با آنها برخورد می‌کنم. با راهنمایی ایشان ما همین ترفند را اجرا کردیم. آن روز مسیحی‌هایی که می‌آمدند و می‌دیدند کلیسا شلوغ‌تر از همیشه است، کمی برایشان تعجب‌آور بود فکر می‌کردند این تازه مسیحی شده‌ها چه کسانی هستند که آمده‌اند و چراغ کلیسا را بیشتر روشن کرده‌اند؟ بعد از اینکه مراسم تمام شد ما رفتیم در یکی از غرفه‌ها نشستیم. بعد کم‌کم پلیس متوجه شد و خواست دخالت کند که کشیش نگذاشت و گفت: اینها در حمایت من هستند وقتی به کلیسا پناهنده شده‌اند من حق ندارم بیرونشان کنم. شما هم حق ندارید. گفتند: ممکن است اینجا اتفاقی بیفتد. گفت: من تعهد می‌دهم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. من با سران اینها صحبت کرده‌ام، اینها برای کشور خودشان حرف دارند. کاری به کشور ما ندارند و صحبت‌شان این است ای مردم ما برای این زندانی‌ها گرسنگی می‌کشیم. این را روی پلاکاردشان نوشته‌اند. این دفاع خیلی خوبی بود. پلیس هم چندین‌بار برنامه‌ریزی کرده بود که برنامه ما را به هم بزند؛ ساعت 3 - 2 بامداد به کلیسا آمد. کلیسا پرده‌های نقاشی‌شده‌ خیلی قدیمی و آنتیک داشت که به دست خوردن حساس بود. یکی از نقاشی‌ها دست‌خورد و آژیر کشید و پلیس دخالت کرد که اینها می‌خواهند نقاشی‌ها را بدزدند که کشیش گفت: نه سنسور نقاشی حساس است و صدا می‌دهد و بالاخره از ما دفاع کرد. مدتی که آنجا بودیم افراد مختلفی می‌آمدند و می‌دیدند که وضعیت به چه صورت است و آنجا چه خبر است. به آنها اطلاعیه می‌دادیم و با آنها صحبت می‌کردیم که در ایران یک چنین وضعیتی است. پرفسوری آمد که استاد دانشگاه بود. گفت: من الان به شهر می‌روم و برای شما تبلیغ می‌کنم. پرچم کشورتان را به ما بدهید. گفتیم: بسیار خوب است، تبلیغ کن. ما آنجا پرچم بزرگ نداشتیم. سه تا پارچه سفید، قرمز و سبز به او دادیم. او پارچه‌ها را مثل عبا به خودش بست و پرچم درست کرد و به مرکز شهر رفت و داد و بیداد راه انداخته بود که عده‌ای در آنجا از گرسنگی می‌میرند و خودشان را می‌کشند. بروید در کلیسا سنت‌ ماری ببینید چه خبر است. بعد از تبلیغات او عده‌ زیادی به کلیسا آمدند و کار مثبتی کرد.

تا آنجایی که من یادم است برای برگزاری تحصن هیچ هماهنگی با امام نشده بود. البته به طور کلی به ایشان اطلاع داده بودند چنین کارهایی می‌خواهند انجام دهند. امام فرموده بودند که هر تلاشی بکنید که افشاگری شود خوب است.

سفارت ایران برای پایان تحصن تلاش می‌کرد اما هر کاری می‌خواستند انجام دهند باید از طریق پلیس صورت می‌گرفت و برخورد قانونی هم بر مبنای ضوابط باید انجام می‌شد که آنها هم قانونشان این بود که وقتی در پناه کلیساست ما کاری نمی‌توانیم بکنیم. آخر تحصن گروه‌های چپ دیدند یک بازدهی خیلی خوبی داشت و در سطح روزنامه‌ها این بازتاب داشت و می‌خواستند شریک شوند اما ما راهشان ندادیم. روزهای آخر بود که خانم طاهر دباغ، شهید منتظری، دکتر حبیبی، مهدی نواب و محمد غرضی هم به ما پیوستند.

بچه‌های پاریس ما خیلی خوب فعالیت می‌کردند، چون به زبان هم مسلط بودند و صحبت‌ها و مطالبی را که داشتند در قالب زبان فرانسه مطرح کردند. مصاحبه‌های مختلف داشتیم؛ آلمانی‌ها، انگلیسی‌ها و گروه‌های مختلف مصاحبه کردند که برای چه آمده‌اید؟ انگیزه‌تان چیست؟ دنبال چه هدفی هستید؟ برای حرف‌هایی که می‌زنید اسناد و مدارک هم دارید؟ این مصاحبه‌ها بازخورد و اثرگذاری خوبی داشت. تعداد نفرات ما حدود 130 نفر بود که از 130 نفر عملاً 110 نفر شرکت کردند و تا روز سوم 110 نفر بودند. تعدادی از خواهرها و برادرها به دلیل مشکلاتی که داشتند نتوانستند به ما بپیوندند و دکتر به آنها اجازه نداده بود و نهایتاً تا آخرین روز 96 – 95 نفر شدیم. این کار بازتاب خیلی خوبی در ایران و لبنان داشت.

 

منبع: خاطرات سردار یوسف فروتن (عضو اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران)، تدوین معصومه سماوی، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1398، ص 88 - 92.



 
تعداد بازدید: 1051


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: