27 بهمن 1399
«قرار شد من لیست اسامی افراد شورای انقلاب را به ضمیمه پارهای مطالب مهم دیگر به پاریس خدمت حضرت امام ببرم، من همه مدارک را در یک کیف سامسونت جمع کرده بودم و اگر آن را از من میگرفتند و بازرسی میکردند و اسناد به دست آنها میافتاد، شاید هر ورق آن برابر با حکم افراد یا افرادی بود، کیف را به دست گرفتم و رفتم، خدا کمکم کرد؛ ناگهان فردی که گویا مرا از قبل میشناخت جلو آمد و پس از احوالپرسی بدون اینکه تشریفات مخصوص عبور از فرودگاه را انجام دهم، مرا جهت سوار شدن به هواپیما هدایت کرد.
از این پیشآمد و اینکه مأموران موفق نشده بودند کیف را بازرسی کنند خیلی خوشحال شدم و البته هنوز هم آن فرد را نشناختهام. ابتدا به انگلستان رفتم و به همراه پسرم محمد که در آنجا بود با هم راهی فرانسه شدیم. وقتی به پاریس رسیدیم آنجا در خانهای اجارهای که برای اقامت مهمانان امام خمینی در نظر گرفته شده بود مستقر شدیم. ماشینی هم در این محل سکونت وجود داشت که مهمانان را به نوفللوشاتو منتقل میکرد. از قضا راننده این ماشین را میشناختم او سنائی نام داشت، مدیر مدرسهای بود که من در تهران تأسیس کرده بودم. او به من گفت که از مدتی پیش به اینجا آمده و مشغول خدمت به دفتر امام شده است. وقتی به نوفللوشاتو رسیدیم آقایان «منتظری»، «مهندس سحابی» و «دکتر یزدی» هم در آنجا حضور داشتند که در این میان «دکتر یزدی» بیش از بقیه در رفت و آمد به نزد امام و بیرون بود. بعد از من آقای «جلالالدین فارسی» نیز آنجا آمد. بعد از اینکه آمدن مرا به امام اطلاع دادند قرار شد بعد از نماز مغرب و عشاء خدمت ایشان باشم؛ در وقت مقرر به خدمت ایشان رسیدم، بعد از کمی سلام و احوالپرسی وقتی شروع به ارائه گزارش شورای انقلاب درباره تحولات داخل ایران کردم. طبق نظر امام هیچ کس در اتاق ایشان نماند حتی حاج احمدآقا هم اتاق را ترک کرد.»
منبع: خاطرات آیتالله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، تدوین علی درازی، تهران، سوره مهر، 1395، ص 270 و 271.
تعداد بازدید: 857