06 اسفند 1399
الهام صالح
مدرسه علوی در ششم اسفند 57 میزبان 270 تن از کویتیهای علاقهمند به ایران بود و امام خمینی در جمع آنها خیانتهای شاه را نسبت به مردم ایران برشمردند.
امام خمینی در تاریخ 6 اسفند 1357 درباره ممنوعیت سخنرانیهایشان در عراق سخن گفتند: «بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمدرضا شاه بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد، گفتگوهایی شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک مسئله شرعی است، یک وظیفه الهی است و من نمیتوانم مسئله الهی و وظیفه شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این کارهایی که در اینجا انجام میدهم، شما هم هر کاری دارید بکنید».[1]
امام خمینی درباره واکنشهای دولت عراق به سخنرانیهای خود فرمودند: «آنها از ما تقاضا میکردند که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب شما میکنند مخالف آن تعهدات است، ما نمیتوانیم تحمل کنیم. من جواب دادم من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید! من یک تکلیف شرعی دارم، عمل میکنم و به تعهد شما اعتنایی نمیکنم. هم در منابر خطابه میخوانم، و هم اعلامیه صادر میکنم، و هم نوار پر میکنم و میفرستم. این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید».[2]
امام سپس به خروج از عراق و تمایل به حضور در کویت اشاره کردند: «عازم حرکت شدم و آمدم به - البته تحت مراقبت دولت عراق - سرحد کویت. و در سرحد کویت هم همان فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت کویت هم بود. و آنها حتی اجازه اینکه ما عبور کنیم از این طرف شهر به آن طرف شهر هم ندادند. و من گلهای از هیچکس ندارم؛ چون آنها ملتزم بودند به واسطه قراردادهایشان عمل کنند. و من نه از دولت عراق نه از دولت کویت گلایهای ندارم».[3]
ایشان در جمع 270 تن از علاقهمندان کویتی در مدرسه علوی، در مورد سفر به پاریس و اقامت در نوفللوشاتو فرمودند: «بنایمان بر این بود که از کویت بعد از دو - سه روزی که با آقایان ملاقات میکنیم برویم به سوریه، و آنجا یک اقامت طولانی بکنیم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ما نمیدانستیم که این تقدیر به کجا منتهی میشود. از آنجا برگشتیم به بصره؛ و از آنجا هم به بغداد ما را بردند. و من ملاحظه کردم که ما اگر هر جا برویم از این دوَل اسلامی همین مطلب است. به همین جهت تصمیم گرفتیم - بدون هیچ فکر سابق - که ما میرویم به فرانسه».[4]
امام خمینی، در سخنانشان به خنثی کردن تبلیغات حکومت پهلوی اشاره کردند: «محمدرضا از قراری که به من گفتهاند سالی صد میلیون دلار برای تبلیغات گذاشته بود! و این تبلیغات دامنهدار در همه جا، در همه جای دنیا، بوده است بر ضد ملت و روحانیت. و اینها و بعد نفاق ... خود او و دار و دستههای او. و ما در این چند وقتی که در پاریس بودیم این مسائل را تقریباً حل کردیم؛ و این مصاحبات و نوشتهها و اینها مسائل را بر مملکتهای خارج، ملتهای خارج، روشن کرد».[5]
امام خمینی، انقلاب اسلامی را یک انقلاب الهی نامیدند: «مسئله یک مسئله الهی است نه یک مسئله بشری. بشر نمیتواند، با هر چه باشد، هر قدرت بیانی داشته باشد، نمیتواند اینطور نفوذ بکند که از این بچهای که تازه زبان باز کرده است تا آن پیرمردی که در مریضخانه خوابیده همه یک مطلب بگویند؛ همه فریاد بزنند در خیابانها، شب و روز فریاد بزنند، که ما استقلال و آزادی میخواهیم، رژیم سلطنتی نمیخواهیم و جمهوری اسلامی میخواهیم».[6]
امام، خواستار بازگرداندن شاه و تحویل او به ایران شدند: «ما اعلام میکنیم که ملت ایران و همه ملتها که در خارج هستند، که این جانی را به ما تحویل بدهند. [هر کس] هر جا پیدا کرد این جانی را به ما تحویل بدهد. و این را اعلام خواهیم کرد. و همین هم اعلام است. و دوستان ما که در خارج ایران هستند، به آنها هم همین سفارش را میکنیم که او را هر جا پیدا کردند بگیرند و به ما اطلاع بدهند».[7]
ایشان راجع به نپذیرفتن شاه توسط دولتهای دیگر و امتناع از حضور او در کشورهایشان فرمودند: «وضع این آدم به آنجا رسید که الان هیچیک از ممالک دنیا قبولش نمیکنند! الان همان جایی که هست، همان رفیق شفیق خودش، که ملک حسن باشد، همین دیشب یا پریشب در روزنامه دیدم که او گفته ما او را به عنوان شاهی قبول نداریم! و دولتهای دیگر هم گفتند ما او را نمیپذیریم».[8]
فروش نفت و ساختن پایگاه برای آمریکا، یکی از اقدامات محمدرضا پهلوی در ایران بود که امام خمینی، آن را خیانت نامیده و فرمودند: «این نفت که باید به نفع ملت صرف بشود، این نفت را با اسم اینکه ما اسلحه میدهیم بردند و اسلحهای که دادند اسلحهای بود که برای خود آمریکا و پایگاه درست کردن برای آنها در مملکت ما بود، نه اینکه اسلحه مال ماست. ما نمیتوانیم [استفاده] کنیم این اسلحهها را. این مال خود آمریکاست در اینجا. به عنوان اینکه پول نفت را ما داریم به این اسلحه میدهیم، اینجا پایگاه درست کردند که در مقابل شوروی اگر یکوقت جنگی شد پایگاه داشته باشد. اینطور خیانتها اینها کردند».[9]
امام خمینی، سخنانشان را اینطور ادامه دادند: «الان پریشانی زیادی در این مملکت به واسطه خیانتهایی که اینها کردند هست. ارتش ما را غیر ملی و متکی بر غیر تربیت کردند. اقتصاد ما را به کلی شکست دادند. و ما الان در همه چیز محتاج[یم] به اینکه از خارج بیاوریم. در صورتی که مملکت ما اگر یک استانش درست کشت میشد، برای همه ما کفایت میکرد. ما صادرکننده بودیم، و امروز همه چیزها را احتیاج به خارج داریم.»[10]
امام خمینی از مردم خواستند که به خداوند توکل کنند و ابراز امیدواری کردند که ملتهای اسلام بیدار شوند: «امیدوارم که همه ملتهای اسلام که به واسطه تبلیغاتی که، فعالیتهایی که از اجانب شد و اینها را از هم متفرق کردند و مقابل هم قرار دادند، بیدار بشوند و همه با هم بشوند. یک دولت بزرگ اسلامی، یک دولت زیر پرچم «لااله الاالله» تشکیل بدهند و این دولت بر همه دنیا غلبه بکند».[11]
پینوشتها:
[1]. خمینی(س)، روحالله، صحیفه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ سوم، زمستان 1379، ج 6، ص 226.
[2]. همانجا.
[3]. همان، ص 227.
[4]. همانجا.
[5]. همان، ص 227 و 228.
[6]. همان، ص 228.
[7]. همان، ص 232.
[8]. همان همانجا.
[9]. همانجا.
[10]. همان، ص 233.
[11]. همان، ص 234.
تعداد بازدید: 761