13 اسفند 1399
طیبه سلیمی
سیدمحمود علایی طالقانی پانزدهم اسفند ۱۲۸۹ در روستای گلیرد طالقان، در خانوادهای با پیشینه علمی - فقهی، دیده به جهان گشود.[1] سلسله نسب پدرش، با ۳۶ نسل به امام محمد باقر(ع) میرسد. پدر وی آیتالله حاج ابوالحسن، فرزند سیدآقا از عالمان هوادار مشروطه و از دوستان نزدیک سیدحسن مدرس بود.[2] امام خمینی درباره شخصیت آن عالم بزرگوار فرمودند: «ایشان در رأس پرهیزگاران بود.»[3]
سیدمحمود تا ۷ سالگی، در روستای زادگاهش گلیرد و پس از آن تا ۱۰ سالگی در تهران و در مدرسه ملارضا به تحصیل پرداخت، سپس به مدرسه رضویه قم و فیضیه رفت و از درس آیتالله شیخ عبدالکریم حائری استفاده کرد. بعد از آن به نجف اشرف رفت و در درس آیتالله اصفهانی، و حاج شیخ محمدحسین غروی شرکت نمود و اجازه اجتهاد از آیتالله اصفهانی گرفت.[4] پس از بازگشت از نجف، در تهران بیشتر در درس آیتالله کمرهای شرکت میکرد.[5] آیتالله کمرهای در مقدمه کتاب نهجالبلاغه (چ ۱۳۲۴) درباره وی اینگونه نوشته است: «از معاضدت فکری جناب علامه آقای سیدمحمود طالقانی، که جز تقوا و خدمت در سریره ندارد، سپاسگزاریم.»[6]
سیدمحمود طالقانی هیچگاه بهطور رسمی در هیچیک از حوزههای علمیه تدریس نکرد. تدریس وی بیشتر همان سخنرانیها و تفسیرهایی بود که از قرآن داشت. این سخنرانیها از سال ۱۳۲۸ در مسجد هدایت متمرکز شد و این مسجد به محل درس او تبدیل شد. بزرگانی مانند آیتالله مرتضی مطهری، محمدعلی رجایی، مصطفی چمران خود را از شاگردان وی میدانند.[7]
وی از سال ۱۳۱۷ تا پایان عمر پیوسته به تدریس و تفسیر قرآن پرداخت.
کتاب تفسیر «پرتویی از قرآن» در ۶ جلد اثر اوست که نخستینبار در سلول انفرادی زندان قصر به تدوین و کتابت آن پرداخت. او درباره نگارش این تفسیر مینویسد: «اگر در مطالب این مقدمه و قسمتی از کتاب، اشتباه و لغزشی یافتید معذورم بدارید؛ زیرا در مدتی نگارش یافته که به مدارک دسترسی ندارم و مانند زندهای در قبر به سر میبرم.
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر.»[8]
از دیگر آثار او میتوان به «مقدمه و توضیح بر کتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله»، «اسلام و مالکیت»، «به سوی خدا میرویم»، «پرتوی از نهجالبلاغه»، «آینده بشریت از نظر مکتب ما»، «آزادی استبداد»، «آیه حجاب» و «مرجعیت و تقوا» اشاره کرد.
مبارزات و فعالیتهای سیاسی
مبارزات سیاسی آیتالله طالقانی از سال ۱۳۱۸ش در تهران آغاز شد و تا ۴۰ سال ادامه یافت. وی در سال ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ جلسههای تفسیر قرآن را برای جوانان، بهصورت مخفیانه برپا کرد. در یکی از همین روزها در چهارراه گلوبندک با مأموری که میخواست چادر زنی را از سرش بردارد گلاویز میشود، درنتیجه او را به اتهام اهانت به مقامهای بلندمرتبه کشور بازداشت و به ۳ سال زندان محکوم کردند، ولی بعد از حدود ۳ ماه آزاد شد. این زندان تأثیر زیادی بر او گذاشت زیرا از یکسو با سنگدلی و شکنجههای وحشیانه حکومت پهلوی روبهرو شد و از سوی دیگر با افراد و گروههای مبارز آشنا گردید.[9]
سیدمحمود پس از شهریور ۱۳۲۰ و پایان حکومت رضاخانی، با تشکیل کانون اسلام و برپایی جلسههای مخفیانه برای ارشاد جوانان، به مبارزه ادامه داد. در این بین دکتر مصدق و یارانش در مجلس شورای ملی، شعار ملی کردن صنعت نفت را سر دادند و این شعار از سوی رهبران مذهبی بهویژه آیتالله کاشانی تأیید شد. آیتالله طالقانی نیز به این نهضت پیوست و از سوی مردم مازندران برای نمایندگی مجلس شورای ملی نامزد شد.[10]
آیتالله طالقانی در سال ۱۳۳۹ در جبهه ملی دوم شرکت کرد ولی پس از مدتی، متوجه شد که این جبهه یک مبارزه اصولی با شاه و حکومت دستنشانده آمریکا و انگلیس دنبال نمیکند؛ بنابراین از این گروه جدا شد.[11]
اساس تشکیل جبهه ملی، گردهمایی سازمانهای فقط ملی بود و سیاستهای این جبهه همسو با خواستههای مردم نبود، از اینرو آیتالله طالقانی به همراه مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی در سال ۱۳۴۰ گروه دیگری با نام نهضت آزادی بنا نهادند که از نظر عقیدتی بر مبنای مکتب اسلام و از نظر سیاسی خواهان مبارزه ریشهای با حکومت پهلوی بود.[12]
در بهمن ۱۳۴۱ و در جریان رفراندوم شاه، آیتالله طالقانی به همراه سران جبهه ملی و نهضت آزادی دستگیر شد و بعد از چهار ماه از زندان قزلقلعه، آزاد شد. پس از آزادی در روزهای ماه محرم در مسجد هدایت به منبر رفت و به بیان جنایتهای حکومت پهلوی و وابستگی آن به بیگانگان و افشای برنامههای آمریکایی انقلاب سفید پرداخت. افزون بر آن دادن اعلامیه خطاب به افسران ارتش و ترجمه و انتشار خطبه معروف امام حسین(ع) از دیگر فعالیتهای وی در آن دوره بود.
پس از دستگیری امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲ اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد!» از سوی نهضت آزادی ایران پخش شد که حکومت پهلوی آیتالله طالقانی را مسئول نشر آن دانست. بعد از این جریان وی دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد، ولی پس از ۴ سال و ۵ ماه در آبان ۱۳۴۶ آزاد شد.[13] دلیل این آزادی مبارزات ایرانیان خارج از کشور و فشار مؤسسههای بینالمللی حقوق بشر بود. شاه به این وسیله میخواست وانمود کند که تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرده است.[14]
او در زندان افزونبر درس تفسیر قرآن، به مناسبتهای گوناگون به ویژه در روزهای محرم، به منبر میرفت و زندانیان را امیدوار و پویا نگاه میداشت. وی همچنین آنچه از تفسیر قرآن در ذهن داشت مینوشت که با انتقال آن به بیرون از زندان، جلد اول کتاب پرتوی از قرآن در آبان ۱۳۴۲ منتشر شد. وی پس از آزادی سخنرانیها و جلسههای تفسیر قرآن را در مسجد هدایت آغاز کرد و فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی خود را ادامه داد.[15]
وی به دلیل ادامه مبارزات، روز عید فطر ۱۳۵۰ دستگیر و پس از یک ماه زندان به سه سال تبعید در زابل محکوم شد که حکم صادره، بعد از شش ماه، در دادگاه تجدید نظر به یک سال و نیم تبعید در بافت کرمان کاهش یافت.
پس از بازگشت از تبعید خفقان حاکم بیشتر شده بود. ساواک حسینیه ارشاد و مسجد هدایت را که وی در آنجا نماز میخواند، تعطیل کرده بود. پس از آشکار شدن ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق و دانشجویان مبارز خارج از کشور، در سال ۱۳۵۴ دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پس از سه سال تحمل زندان با اوج گرفتن قیام اسلامی و آزادی همه زندانیان در آبان سال ۱۳۵۷ آزاد شد.[16] وی در مورد شب آزادی از زندان و دیدن شور و حال مردم میگوید: «در زندان که شنیدم مرا آزاد کردهاند، پیش خودم گفتم یکی دو ماه در یک بیمارستان استراحت میکنم تا بیماریهای جسمیام کمتر شود، ولی همین که مردم را با چنان جوشوخروشی دیدم همه خستگیها و دردها و رنجها از تنم رخت بر بست و خود را شاداب و بانشاط یافتم.»[17]
ارتباط وی با برخی گروههای مبارز به منزله تأیید آنها نبود. هدف اصلی وی، همکاری با آنها در راستای براندازی حکومت پهلوی بود. وی در کنار این ارتباط، هیچگاه در مسیر مبارزه، از انحراف چشمپوشی نکرد. هنگامی که در سال ۱۳۵۴ در زندان بود، فشارهای بسیاری از سوی گروهکهای غیراسلامی به وی وارد شد تا دیدگاههای مارکسیستها را تأیید کند، ولی او اعلام کرد: «یا ما باید از همه اعتقادات خودمان دست برداریم و مارکسیست شویم یا مارکسیستها مسلمان شوند که جمع این دو محال است.»[18] منافقین و گروههای دیگر پیش از انقلاب میکوشیدند که خود را هوادار او نشان دهند و از این حرکت بهره برداری سیاسی کنند. با این حال آیتالله طالقانی کاملاً از اهداف این گروهها آگاه بود و در زندان هیچگاه مواضع آنها را تأیید نمیکرد، بلکه مخالف آنها بود.
با روی کار آمدن دولت ازهاری و نزدیک شدن ماه محرم، مقامهای حکومت پهلوی در صدد دستگیری رهبران انقلاب از جمله آیتالله طالقانی برآمدند، که البته موفق نشدند. آیتالله طالقانی در 14 آذر ۱۳۵۷ با انتشار اعلامیهای از کشتار مردم به دست حکومت پهلوی در ماه محرم، ابراز ناراحتی کرد و از مردم خواست در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا شرکت کنند. او در ایجاد وحدت سراسری و اتحاد نیروهای سیاسی نقش عمدهای ایفا کرد و با ایراد سخنرانیها و صدور اعلامیههای مفصل، کوشید تا این دو راهپیمایی به تظاهرات ملی و همگانی تبدیل شود. این راهپیماییها به نقطه عطفی در تحولات انقلاب تبدیل شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای انقلاب به فرمان امام خمینی شکل گرفت که وظیفه آن قانونگذاری و تعیین سیاستهای کلان کشور بود. دولت موقت نیز به عنوان بازوی اجرایی این شورا عمل میکرد. در نخستین جلسه شورا، آیتالله طالقانی به ریاست آن برگزیده شد. وی با وجود بیماری در بیشتر این جلسات شورا شرکت میکرد.[19]
آیتالله طالقانی در سخنرانیهایش بر مسئله شوراها بسیار تأکید میکرد و خواستار تشکیل شوراها در تمام کشور بود. تمام تأکید آیتالله طالقانی بر این اصل، تنها به این دلیل بود که مردم تواناییهای خودشان را باور کنند و سرنوشتشان را خود به دست بگیرند.
آیتالله طالقانی پیشنهاد کرد که نزدیک به ۶۰ یا ۷۰ نفر از کارشناسان از سراسر کشور برگزیده شوند و به بررسی و تصویب قانون اساسی در مدت زمانی کوتاه همت گمارند. امام خمینی با این پیشنهاد موافقت کرد و انتخابات به صورت استانی برگزار شد. آیتالله طالقانی با بیشترین آرای مردم استان تهران، به عنوان نماینده نخست برگزیده شد. آخرینباری که وی در مجلس حاضر شد چهاردهم شهریور ۱۳۵۷ بود.[20]
تلاشهای مبارزاتی و خوی ضداستکباری او فقط محدود به مرزهای ایران نبود. میتوان او را پیشگام مبارزه با صهیونیزم و دفاع از مردم مظلوم فلسطین دانست. او در سال ۱۳۳۸ و ۱۳۴۰ برای شرکت در کنگره اسلامی به بیتالمقدس (که در آن هنگام بخشی از خاک اردن بود) سفر کرد و در سال ۱۳۴۰ نیز ریاست نمایندگی ایران بر عهده وی بود. در این سفرها، افزون بر آشنایی با نمایندگان کشورهای اسلامی با مسئله فلسطین و رنجهای مردم آواره و ستمکشیده آن سامان و نیز سختیهای اعراب در نبرد با صهیونیزم از نزدیک آشنا شد. او پس از بازگشت بر تلاشهای خود در افشای صهیونیزم و عوامل آنها در ایران و دفاع از حقوق مردم فلسطین، سرعت بخشید.[21] وی مسئله بیتالمقدس را تنها مسئله ملتهای مسلمان نمیدانست و میگفت مسئله همه ادیان الهی است و باور داشت که با اتحاد تمام مسلمانان علیه اسرائیل میتوان صهیونیستها را نابود کرد.[22]
با تثبیت اوضاع و برقراری نسبی آرامش در کشور و نیز با فرا رسیدن اولین ماه مبارک رمضان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی نخستین فرمان اقامه نماز جمعه را در سوم مرداد ۱۳۵۸ به نام آیتالله سیدمحمود طالقانی صادر کرد. یک روز پس از این دستور، اولین نماز جمعه تهران با حضور نزدیک به یک میلیون نفر در دانشگاه تهران، اقامه شد.
سرانجام
آیتالله طالقانی صبح 19 شهریور ۱۳۵۸ در ۶۸ سالگی به علت سکته قلبی درگذشت. آن روز به دلیل وجود انبوه جمعیت عزادار، نتوانستند وی را دفن کنند؛ روز بعد، بر اساس وصیتشان، او را در میدان شهدای بهشتزهرا(س) به خاک سپردند و در پی آن دولت، یک روز تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.[23] امام خمینی به مناسبت درگذشت او، پیام تسلیتی منتشر کرد. در بخشی از این پیام آمده است:
«آقای طالقانی یک عمر را در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او شخصیتی بود که از حبسی به حبسی و از رنجی به رنج دیگر در رفتوآمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود، سستی و سردی نداشت.... او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گویای او چون شمشیر مالکاشتر برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او پر برکت....»[24]
پینوشتها:
.[1] غنی، مهدی، راهی که نرفتهایم، تهران، مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، 1379، ص 269.
.[2] یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیتالله طالقانی بازوی توانای اسلام، ج 1، تهران، مرکز بررسی تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، ص 10.
.[3] علی، جانزاده، طالقانی، تهران، انتشارات همگام، 1358، ص 130.
.[4] بهرام افراسیابی، سعید دهقان، طالقانی و تاریخ، تهران، انتشارات سپهر، 1359، ص 31.
.[5] همان، ص 34.
.[6] روزنامه اطلاعات، 19/6/1374, ص 2.
.[7] راهی که نرفتهایم، ص 18 و 23.
.[8] علی محمدی، آیتالله طالقانی ابوذر امام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 107.
.[9] طالقانی و تاریخ، ص 45.
.[10] بازوی توانای اسلام، ص 14.
.[11] همان.
.[12] طالقانی و تاریخ، ص 185.
.[13] بازوی توانای اسلام، ص 272 و 285.
.[14] بازوی توانای اسلام، ص 21.
.[15] بازوی توانای اسلام، ص 22 - 23.
.[16] یادنامه ابوذر زمان، ص 24.
.[17] بازوی توانای اسلام، ص 27.
.[18] داوودیانفر، ص 80.
.[19] بازوی توانای اسلام، ص 28.
.[20] داوودیانفر، ص 82.
.[21] طالقانی و تاریخ، ص 169.
.[22] طالقانی و تاریخ، ص 525.
.[23] محمدی، علی، آیتالله طالقانی (ابوذر امام) تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 127 - 128.
.[24] یادنامه ابوذر زمان، تهران، بنیاد فرهنگی آیتالله طالقانی: نشر کوی دانشگاه، 1360، ص 27.
تعداد بازدید: 970