20 اسفند 1399
مسعود آدینهوند
ازجمله مسائل مهم در ماههای پایانی حیات حکومت پهلوی، در ادامه دکترین کارتر، افزایش نگرانیهای دولت آمریکا نسبت به آینده تحولات ایران بود و شاه را برای برخورد با مردم و سرکوب مبارزات، تشویق میکردند. نمودار شدن علائم شکست و عدم موفقیت حکومت در اجرای سیاستهای آمریکا و اینکه از راه سرکوب و برخورد خشونتآمیز با مخالفان نیز نتوانسته بر اوضاع مسلط شود، تظاهراتکنندگان مصمم شدند تا مقاومت را ادامه دهند. با فرار شاه از کشور، سردرگمی آمریکا بیشتر شده و اقدامات دیگری در راستای اطلاع از جریان مبارزات انقلاب اسلامی و پیدا کردن راهحلی برای حفظ منافع خود در ایران انجام داد. اعزام هیئتهای بازرسی یکی از مهمترین راهکارهای آنان بود. ابتدا گروه ویژهای برای رسیدگی به مسئله ایران به ریاست دیوید نیوسام معاون وزارت خارجه تشکیل گردید و هیئتهای مختلف برای ارزیابی و گزارش اوضاع ایران گسیل شدند.[1] با گسترش تظاهرات در ایران، پس از جنگ ویتنام، بسیاری از بازرسان رسمی و غیررسمی و روزنامهنگاران آمریکایی، به ایران آمدند.
همینطور با افزایش میزان سختگیری حکومت پهلوی کشتار، شکنجه و حبس مبارزان، فعالیتهای اعتراضی ایرانیان خارج از کشور نیز شدت گرفت. یکی از اقدامات مخالفان ایرانی مقیم خارج، اعزام ناظران و شخصیتهای مهم برای تهیه گزارش از وضعیت زندانها، نوع مبارزه و برخورد حکومت با مخالفان از هر صنف و گروهی، چگونگی محاکمه در دادگاههای نظامی و قضایی و گردآوری نامههای اعتراضی علیه پهلوی بود که مخارج سفر آنها را نیز مجامع ایرانی پرداخت میکردند و با برگشتن هیئتهای بازرسی نتیجه گزارش این مأمورین را منتشر میکردند.[2] در نتیجه این دو عامل، رمزی کلارک، دادستان کل سابق و وزیر دادگستری آمریکا و ریچارد فالک، استاد دانشگاه پرینستون در ایالت نیوجرسى و رئیس بخش مطالعات خارجى آن، همچنین دان لوئى نماینده سازمانهاى مذهبى آمریکا در دی 1357 / ژانویه 1979 براى بررسى و شناخت وضعیت ایران از نزدیک، به تهران سفر کردند.
با توجه به اینکه این سفر غیررسمی بود و رمزی کلارک (رئیس این هیئت)، در آن ایام هیچ پست سازمانی و منصب اداری نداشت، آمدن آنها به ایران انعکاس چندانی پیدا نکرد. او و هیئت همراه برای راهنمایی و کسب اطلاعات لازم، با سفارت آمریکا دیدار کردند. گزارشگر سفارت آمریکا، لامبراکیس در گزارش 23 ژانویه 1979 / 3 بهمن 1357 در مورد رمزی کلارک و هیئت همراه او اشاره کرده است: «در تاریخ 18 ژانویه / 28 دی [دو روز پس از فرار شاه از ایران]، رمزی کلارک به اتفاق سه نفر دیگر به دیدار سفیر [ویلیام سولیوان] آمدند. این سه نفر عبارت بودند از ریچارد فالک، رن لوس و پروفسور ایرانی ـ آمریکایی حسن زوارهای، از کارکنان انستیتو تکنولوژی ویرجینیای غربی به عنوان مترجم آنها. جلسه کلاً شامل سئوالاتی از طرف کلارک بود که سفیر به آنها پاسخ می داد. سئوالات کلارک عبارت بودند از: نفوذ حزب توده چه اندازه است؟ میزان و حد فعالیت کمونیستها چه اندازه است؟ تخمین سفارت در مورد تعداد طرفداران [آیتالله] خمینی چقدر است؟ چه امکاناتی است برای انتقال دولت بختیار به یک دولت طرفدار خمینی؟ و آیا این محتاج به رفراندوم است یا راههای دیگر؟ آیا بختیار کمتر از شاه با مخالفت روبهرو خواهد شد؟ آیا شاه درصدد بازگشت است؟[3] گرچه کلارک از سولیوان خواسته تا صادقانه پاسخ دهد و سخنان او را جایی منتشر نمیکند، اما سولیوان بنا به ملاحظات سیاسی و امنیتی به پرسشهای او پاسخهای مبهم و کلی داد، زیرا «از هرگونه اظهارنظر بدبینانه نسبت به اوضاع ایران که برای موقعیت شاه زیانبخش به نظر میرسید، منع شده بود».[4] گرچه پس از ورود به ایران، وخامت اوضاع بر همگان عیان میشد.
کلارک در ادامه پرسید که آیا شاه [در 26 دی 57] میخواست به آمریکا برود؟ طرز تلقی سفارت در مورد رفتن شاه از ایران چگونه است؟ سفیر جواب کلی داد. او گفت که نمیتواند به جزئیات اعمال دیپلماتیک وارد شود.[5] بدینترتیب کلارک و همراهان که درصدد کسب اطلاع از وضعیت داخلی و انقلاب اسلامی بودند، با طرح پرسشهای متعدد، سعی در انجام وظیفه خود داشتند و بیشترِ اطلاعات را نه از سفارتخانه آمریکا که درصدد بود وضعیت بحرانی ایران را از تازهواردان آمریکایی مخفی نگه دارد، بلکه پس از ملاقات با رهبران دینی و سردمداران مبارزه در ایران و مشاهده وضعیت تظاهرات مردمی و عشق و علاقه عمومی به رهبر دینی نهضت اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) به دست آوردند.
رمزی کلارک در ملاقات با سولیوان گروهش را چنین معرفی کرد: «تماماً افرادی جداگانه هستند که به صورت شخصی به ایران آمدهاند. او هیچ شخص، محل یا سازمانی به عنوان میزبانش معرفی نکرد، ولی روشن ساخت که گروه، افراد زیادی را ملاقات کرده، از جمله رهبران مذهبی مانند آیتالله شریعتمداری و طالقانی، رهبران سیاسی مانند بازرگان و سنجابی وزیر بختیار و افراد سرشناس دیگری مانند متیندفتری».[6] کلارک و همراهانش از «طرفداران جنبش ضد جنگ با ویتنام در آمریکا بودند». آنها با رسیدن به ایران، به تجزیه و تحلیل اوضاع انقلابی و آمارگیری از وضع جامعه و حکومت پرداختند. کلارک پس از اطلاع از وضعیت پایتخت، به طور محرمانه و به دور از چشم مأموران شهربانی و ساواک، به قزوین رفت که حوادث مهمی در ماههای گذشته در آنجا رخ داده بود و جریان نهضت اسلامی در اوج قرار داشت.
این هیئت از طرف جمعیت آزادی و حقوق بشر به وسیله برادرِ آقای احمد صدر حاج سیدجوادی، وکیل دادگستری و نماینده جمعیت حقوقدانان ایران به سرپرستی آقای غیاثی، نمایندگان صلیبسرخ جهانی با تنی چند از خبرنگاران رادیو و تلویزیون و مطبوعات خارجی برای بازدید از خرابیهای ناشی از تحولات اخیر که به خانه و مغازههای مردم وارد شده بود، به قزوین اعزام شدند.[7] مرحوم آیتالله باریکبین از رهبران اصلی مبارزات که با هیئت به گفتوگو و مذاکره پرداخت، در این زمینه اظهار کرده: «در 14/10/1357 برای تظاهرات از مسجدالنبی [مسجد شاه سابق] به خیابان امام [سپه سابق] آمده بودیم که آقای شیخحسین آقاعلیخانی اطلاع دادند یک هیئت آمریکایی با سرپرستی رمزی کلارک به تهران آمدهاند و آقای صدر حاج سیدجوادی آنها را به قزوین آوردهاند تا به طور مستقیم از اتفاقات چند روز پیش قزوین مطلع شوند. جلسه را در منزل [حاج حسین] پورزرشکی (دامادم) گذاشتیم که جای امنی بود. در آن جلسه آقای اشکوری، من و مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی و چند تن از دوستان بازاری بودیم. من به آنها تذکر دادم که بعد از مراجعت به آمریکا از ملتشان بخواهند که کارتر را تحت فشار قرار دهند که از یک دیکتاتور خونآشام حمایت نکنند».[8]
در این روز آیتالله فاکر در مسجدالنبی سخنرانی میکرد. با توجه به احتمال کودتای نظامیان و حمایت مقامات آمریکایی از این مسئله، بهویژه بعد از آمدن ژنرال هایزر که نسبت به ادامه پشتیبانی تدارکاتی آمریکا از افسران و حکومت به شاه، اطمینان داده بود،[9] هدف اصلی هیئت کلارک، وزیر دادگستری دولت کندی بررسی وضعیت ارتش، اطلاع از وضعیت ایران و آشنایی با انقلاب اسلامی بود و با توجه به وادادگی و ترک خدمت بسیاری از افسران و سربازان در این زمان، آنها متوجه علاقه و تعلق خاطر ارتشیان به امام شدند. قرار بود سفر این گروه از چشم مأموران مخفی بماند و مسجدالنبی جای مناسبی برای ملاقات نبود و لذا به منزل یکی از بستگان حاج آقا باریکبین به نام پورزرشکی برده شدند. حجتالاسلام آقاعلیخانی درباره این جلسه محرمانه اظهار نموده: «حاضران در آن ملاقات و گفتوگو حضرت آیتالله باریکبین، مرحوم سیدعبدالله هجرتی، حاج محمدحسن درافشان، حاج علیاصغر عصارزاده بودند و با کمی بعد حضرات حججاسلام مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی، سیدنورالدین اشکوری و سیدعلیاصغر علوی هم که دعوت شده بودند، تشریففرما شدند. مذاکراتی صورت گرفت، آمریکاییها عمدتاً از علت درگیریها، تظاهرات و خشونتها سؤال میکردند و تکیه روی این نکته داشتند که ارتش تا پایان در سرکوب مردم ایستادگی خواهد کرد؛ چون مواردی از تمرد و فرار سربازان را به امر امام [خمینی] از سربازخانهها شنیده بودند. حاضران در جلسه به خصوص آیتالله باریکبین عامل این همه جنایت و کشتار را شخص شاه معرفی کرد و اینکه مردم این رژیم را نمیخواهند و عامل جنایات شاه هم دولت آمریکاست که از شاه با این همه جنایت حمایت میکند».[10]
این موضوع گواه دیگری بر شدت مبارزات در شهر قزوین و تداوم نهضت اسلامی در یکی از کانونهای مهم مبارزات مردم در دفاع از نهضت اسلامی است. در این جلسه درباره وضعیت قزوین و کیفیت مبارزه در آنجا صحبت شد. آقایان اشکوری و باریکبین وضعیت داخلی و مبارزات شهر را در حضور هیئت ارائه کردند. آیتالله باریکبین از هیئت خواست پیامی به مردم آمریکا برسانند به این مضمون که از دولت خود بخواهند از شاه حمایت نکنند و شاه رفتنی است و مردم خواهان استقلال و آزادیاند. رمزی کلارک این تقاضا را قبول کرد و اشاره نمود که مردم آمریکا به طور کلی سه دستهاند؛ سرمایهداران، تراستها و توده مردم که اساساً شناخت چندانی از وضعیت حکومت و مردم ایران ندارند. در همین ایام مردم شهر در خیابان پیغمبریه تظاهرات کرده و رمزی کلارک برای عکسبرداری به آنجا رفت و تصاویری تهیه نمود.[11] هیئت مذکور وقتی از وضعیت مبارزه در شهر قزوین و تضعیف ارتش و همراهی سربازان و برخی افسران با مردم انقلابی این شهر مطلع شدند، به تهران آمده و در کل پس از هشت روز اقامت در ایران، راهی پاریس شدند. رمزی کلارک و دیگران که با رهبران مخالف حکومت ارتباط گرفته بودند و نسبت به شاه نظر مساعدی نداشتند،[12] در 6 بهمن 57 در پاریس با امام خمینی دیدار کرد و به رفتار خلاف قانون پهلوی در شکنجه مخالفان و پیروزی قریبالوقوع انقلاب اسلامی اشاره کرد.
اینان پس از ملاقات با امام خمینی در نوفللوشاتو، درباره انقلاب ایران و نقش تشیع در مبارزات مردمی که سیاست و مذهب را در کنار هم قرار داده است، مذاکره کردند و امام نیز در پاسخ به آنها، «تشیع را مظهر مقاومت و دفاع، مکتب عدالت و آزادی و استقلال معرفی فرمودند».[13] این سه تن در مصاحبه با رهبر انقلاب، به ماهیت نهضت در احیای ارزشهای اسلامی و آینده روابط بین ایران و آمریکا و مسائلی از این دست اشاره کردهاند و وقتی به آمریکا برگشتند نتیجه این مذاکرات و بازدید از ایران را در نیویورک تایمز منتشر نمودند. او به مقامات آمریکایی اعلام کرد چون 90 درصد ایرانیان خواهان و طرفدار آیتالله خمینی هستند و این تعداد مخالف سرسخت شاه بهشمار میروند، آمریکا باید با این رهبر مذهبی، که اولین مخالفت جدی شاه پهلوی بوده است، مذاکره کند.[14] او وجود مستشاران آمریکایی در ایران را ریسکی بزرگ تلقی کرده که مبادا به ویتنامی دیگر تبدیل شود و لذا حمایت آمریکا از دولت بختیار را به باد انتقاد گرفت.[15] بدینترتیب محتوای سخنان امام و علمای دیگری که در قزوین و تهران دیده بود، به گوش مقامات آمریکا رساند. این مسائل و انتشار آن در آمریکا، باعث سردی بیشتر رابطه کاخ سفید با سفارت آمریکا در تهران شد.
پی نوشتها:
[1]. لنچافسکی، جورج، رؤسای جمهور آمریکا و ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1373، ص 297.
[2]. یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، ج 3، تهران، کویر، 1398، ص 308 ـ 307.
[3]. اسناد لانه جاسوسی، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، سند شماره 53، 23 ژانویه 1979، ص 92.
[4]. سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، 1361، ص 162.
[5]. اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 92.
[6]. همان، ص 93.
[7]. اطلاعات، شماره 15756، چهارشنبه 20 دی 1357، ص 8.
[8]. گفتوگو با آیتالله باریکبین، سوره، شماره 2، بهمن 1389، ص 16.
[9]. یزدی، ابراهیم، بررسی سفر هایزر به ایران، تهران، نهضت آزادی ایران، 1362، ص 20 ـ 19.
[10]. آقاعلیخانی، حسین، خاطرات، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص 104 ـ 103.
[11]. مصاحبه نگارنده با حاج حسین پورزرشکی، از مبارزین و متدینین قزوین، مورخه پنجشنبه 16 مرداد 1399، مرکز عفاف و ححاب قزوین.
[12]. سولیوان، همان، ص 147.
[13]. صحیفه امام، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1368، ص 532.
[14]. Afkhami, Gholam Reza, The Life and Times of the Shah University of California Press Berkeley Los Angeles, 2009, p 516.
[15]. یزدی، همان، ص 309.
تعداد بازدید: 1197