27 اسفند 1399
زهرا رنجبر کرمانی
گروه فرقان یکی از گروههای مذهبی منفصل از روحانیت بود که به رهبری طلبهای به نام اکبر گودرزی در دهه 50 تأسیس شد. گودرزی طی چند سال اقدام به نشر جزوات تفسیر قرآن حاوی مطالب بسیار بیپایه، مغلوط و در قالب برداشتهای سمبولیک و انقلابی از آیات قرآن کرد. وی که از سال 1350 با هدف «راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلی» فعالیت خود را آغاز کرده بود، حاصل مطالعات خود را در سال 1355 به صورت مطالب تفسیری منتشر کرد. فرقانیها در سالهای 1356 و 1357 نیز مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را تحت عنوان «پیام قرآن» منتشر کردند که با واکنش و هشدار استاد مطهری در خصوص خلط مفاهیم قرآنی با مفاهیم ماتریالیستی و مادیگرا و زدودن معنویت از آن مواجه شد. تفسیرهای متعدد و گسترده فرقانیها طی آن سالها موجی از بیم و هراس در میان متدینین ایجاد کرد،[1] به ویژه آنکه گودرزی رهبر گروه از چند حوزه علمیه اخراج شده و حتی فاقد صلاحیت یک روحانی معمولی نیز بود. وی بدون گذراندن مراحل کارشناسی دینی، نظرات کارشناسانهای میداد که مورد تأیید هیچ یک از حوزههای معرفتی و علوم بشری نبود.[2] فرقان سعی میکرد به این حساسیت علمی مخالفانش پوشش دیکتاتوری و تنگنظری دهد. لازم به تذکر است که باز شدن فضای سیاسی کشور و ورود گروههای مختلف سیاسی و مذهبی به عرصه مبارزه، اجازه رشد جریان فرقان را نداد، در غیر اینصورت ممکن بود این جریان به نوع جدیدی از بابیگری منجر شود.[3]
بیراهه نیست اگر گفته شود که فرقان برکشیده نظریه تشیع علوی و صفوی دکتر شریعتی بود، چرا که نشریات این گروه سرشار از استنادات به این اثر شریعتی بوده، بر اساس آن اقدامات بعدی فرقان به انجام رسید. فرقانیها فعالیت خود را در امتداد تلاشهای دکتر شریعتی در تحلیل تشیع علوی و صفوی ارزیابی میکردند. به زعم آنها فرقان نماینده تشیع علوی و روحانیت نماینده تشیع صفوی بود.[4] گودرزی با مطالعه آثار شریعتی، آیتالله طالقانی و برخی دست نوشتههای رهبران اولیه سازمان مجاهدین خلق به زعم خود به قرائت نوینی از دین و معرفت دینی دست یافت. او برای اینکه به ایدئولوژی جدید خود مشروعیت دهد، حلقهها و کلاسهای درس خویش را صرفاً با قرآن و نهجالبلاغه سپری و برداشتهای خود را که فاقد هرگونه وجاهت علمی از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه بود به واسطه تأثیر عقلانیت و فضای متأثر از مدرنیته تبیین میکرد. گودرزی بدون برخورداری از دیدگاه فلسفی و حتی ایدئولوژیک روشنی قاطعانه از «جامعه توحیدی» و «حاکمیت الله» سخن میگفت اما به پارهای شعار انقلابی در چارچوب آموزههای دینی بسنده میکرد، از اینرو طرفدارانی سطحینگر و کمعمق تربیت کرد که با حداقل مفاهیم دینی، فلسفی و ایدئولوژیک آشنا نبودند. فرقانیها قرآن را به رأی خود و بدون توجه به کتب روایی و احادیث و با رجوع نسبی به نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه تفسیر میکردند و برداشت آنان از قرآن و نهجالبلاغه گزینشی و غیرجامع بود. استنادات کاملاً ناشیانه و غیرتخصصی به قرآن، فرقان را در همان دامی انداخت که پیشتر خوارجِ نهروان در آن گرفتار آمده بودند.[5]
بیشترین مخالفت گودرزی با حوزههای دینی و روحانیت بود که به زعم وی عمرشان به سر آمده بود. گودرزی معتقد بود که روحانیت باید جای خود را به حریف توانمندش یعنی روشنفکری دینی داده، به زعم وی دست از انحصار دین بردارد. فرقان هیچگونه مخالفتی با اصول اسلامی و فلسفه اسلامی از لحاظ معرفتی نداشت، اما خمیرمایه اصلی ایدئولوژی آن مخالفت با روحانیت و به بیان دیگر تبلیغ تز «اسلام منهای روحانیت» بود. فرقان به مانند دیگر جریانهای التقاطی در دهه 50 سعی داشت با ارائه ایدئولوژی رادیکال مبتنی بر آموزههای اسلامی، گوی سبقت را از جریان اصیل روحانیت برباید. فرقانیها آینده را در گرو تلاشهای کنونی خود میدیدند و معتقد بودند روحانیت در آینده قادر به جذب افراد تحصیل کرده و دانشگاهی نخواهد بود. در نتیجه جوانان و تحصیلکردهها به ناچار با روحانیت رویارو خواهند شد و نتیجه این درگیری چیزی جز پیروزی نیروهای مترقی نخواهد بود. آنها که روحانیت را مرتجع، کهنهپرست، انحصارطلب، واپسگرا و ... میخواندند، امیدوار بودند در مدت کوتاهی رهبری و پیشتازی سنتی روحانیت را از ایشان سلب خواهند کرد.[6]
کار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان سال 1356 به اتمام رسید. از آن پس فرقان افزون بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک به درک و تحلیل شرایط سیاسی جهان و ایران و طرح استراتژی مبارزه مسلحانه علیه حکومت پرداخت. همزمان نشریهای هم به نام فرقان منتشر کرد که نخستین شماره آن در اسفند 1356 به چاپ رسید. بعدها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نشریهای با عنوان «ذکر» تحت عنوان نشریه دانشآموزی از سوی فرقان انتشار یافت.[7] نشریه فرقان برای مطالعه در اختیار افراد جذب شده قرار میگرفت. اعضا به سمت اطاعت کورکورانه از رهبران ردهبالا که لازمه کار تشکیلاتی بود هدایت میشدند و اگر مطالعه و تحقیقی نیز انجام میشد در راستای پذیرش افکار ردههای بالا بوده، چیزی به نام نقد و ارزیابی وجود نداشت.[8]
با انتشار دو یا سه شماره از نشریه فرقان و وقوع یک جریان بسیار ساده تعقیب، گودرزی دچار توهم انقلابیگری شد و تصمیم گرفت به فعالیت خود در خارج از کشور ادامه دهد. این در حالی بود که حکومت شاه اقدامات تند و وحشیانه خود علیه مبارزین را پشتسر گذاشته و در سال 1356 کشور شاهد فضای باز سیاسی بود. با این حال برنامه گودرزی برای رفتن به اروپا عملی نشد و وی بدون هیچ واهمهای از ساواک و دستگاه پلیسی شاه از میانه راه به ایران بازگشت.[9]
گروه فرقان برای پیاده کردن استراتژی مبارزه مسلحانه در برابر پهلوی، تازه در بهمن 1357 به اسلحه مجهز شد! در این زمان انقلاب پیروز شده بود و فرقان که روحانیت را از بنیان و اساس باطل میدانست تلاش خود را معطوف به مبارزه با آن کرد. نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی» به زعم آنها بود. تلاش برای «آزاد ساختن اسلامِ علی از اسارت آخوندیسم»! نیز عامل دیگر این مبارزه قهرآمیز به شمار میرفت.[10]
گروه فرقان همچون دیگر گروههای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر فعالیت خود افزود. با توجه به سابقه اندک فرقان در قبل از انقلاب میتوان، ادعا کرد فعالیتهای سیاسی قبل و بعد از انقلاب گروه قابل مقایسه با هم نیستند.[11] لازم به تذکر است گروه فرقان بیش از آنکه یک گروه سیاسی و متشکل باشد، یک تجمع کوچک ایدئولوژیک بود که چون در تعارض ایدئولوژیک با روحانیت و اسلام ناب قرار داشت میکوشید مواضع سیاسی خویش را بر اساس همان تعارض ایدئولوژیک تبیین کند، از اینرو فرقان پیروزی انقلاب اسلامی را رهآورد تضاد منافع قدرتهای بزرگ از جمله اروپا و آمریکا میدانست و توهم حمایت اروپا از انقلاب اسلامی در سراسر تحلیلهای آن به چشم میخورد.[12]
بهطور کلی فرقان به دلیل قرائت نادرست از اسلام نمیتوانست دید مثبتی به نظام نوپای جمهوری اسلامی داشته باشد. در غائله کردستان که 3 روز پس از پیروزی انقلاب و با حمله حزب دموکرات کردستان به پادگان مهاباد آغاز شد، فرقان و دیگر گروههای ضدانقلاب ضمن تحلیلهای کاملاً وارونه و سخیف، جمهوری اسلامی را به دلیل آنچه «توطئه سرکوبی ناجوانمردانه خلق مسلمان مستضعف کرد»! نامیدند، عامل اصلی بحران و تأییدکننده «ماهیت ارتجاعی و ژاندارمگونه ملایان»! دانستند. فرقان همچنین به دلیل ایدئولوژی بدبینانه و ناقص خویش و در حالیکه هیچگونه دلیل علمی و منطقی در دست نداشت و از فهم حضور 2/98 درصدی مردم در پای صندوقهای رأی به نظام ناتوان بود، نظام جمهوری اسلامی را رژیم کودتا دانست![13]
فرقان در ادامه اتخاذ مواضع ضدانقلابی، تسخیر سفارت آمریکا را بلوای گروگانگیری نامید و معتقد بود که نظام برای نیل به اهدافی چون خلع سلاح مخالفان، استحکام پایههای حاکمیت، سرکوب وحشیانه معترضان، پروندهسازی و زمینهسازیهای عوامفریبانه و در رقابت بین جناحهای حاکم به گروگانگیری دست زده است. گودرزی اقدام دانشجویان خط امام را به نفع کشورهای غربی دانسته، بر این باور بود که دانشجویان میکوشند تا مسئله غرب را از آمریکا جدا و چنین وانمود کنند که کشورهای غربی عموماً نباید مورد نکوهش قرار گیرند چرا که در واقع خود توسط آمریکا استثمار شدهاند. همچنین فرقان جنگ تحمیلی را نتیجه اختلافات میان دو طرح کلی پاناسلامیسم و پانعربیسم در منطقه عنوان کرد! این در حالی بود که تا پیش از آن دائماً در تحلیلهای سیاسی خود بر غیراسلامی و غیر توحیدی بودن جمهوری اسلامی اصرار میورزید، اما برای آنکه ناقض موضعگیریهای قبلی خود نباشد مدعی شد که اسلام نظام از نوع تشیع آخوندی و صفوی است.[14] فرقان پدیده جنگ را نیز مانند دیگر پدیدهها در ضدیت با نظام تحلیل کرده، بدون توجه به آغازگر جنگ و توطئه قدرتهای جهانی در ضربه به نظام اسلامی همه گناهها را متوجه جمهوری اسلامی میدانست. موضع فرقان در قبال جنگ تحمیلی کاملاً به نفع دشمنان بود و هیچگاه از مقاومت و ایستادگی ملت ایران سخنی به میان نیاورد.[15]
فرقان در طول مدت کوتاه حیات خود پس از انقلاب اسلامی با هدف تخریب و صدمه به نظام در چند محور عمده فعالیت میکرد که عبارت بودند از:
1ـ پخش اعلامیه و چاپ کتاب با هدف خدشه وارد کردن بر اصالت جمهوری اسلامی و رهبران آن
2ـ ترور نخبگان نظام
3ـ حمله به بانکها با هدف تأمین مالی گروه برای توسعه فعالیت
4ـ تشکیل خانههای تیمی و جذب نیرو
5- نفوذ در نهادهای انقلابی نوپا[16]
فرقان که تبلیغات و فعالیتهای فرهنگی را برای نیل به اهداف خود کافی نمیدانست، به اعمال خشونت و ترور شخصیتهای مؤثر و برجسته نظام دست زد و برای توجیه اعمال جنایتکارانه خویش به مبانی ایدئولوژیک خود متوسل شد. به زعم فرقان جمهوری اسلامی یک رژیم ضدتوحیدی محافظهکار محسوب میشد که مانع از تحقق آرمانهای توحیدی و مبارزه با آن واجب بود.[17] فرقان از ترورهای خود چند هدف عمده را دنبال میکرد که عبارت بودند از: خشم و کینه از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام و روحانیت، جبران عدم وجود سابقه مبارزاتی در دوران پهلوی و نشان دادن خود به عنوان یک گروه انقلابی و پیشرو، ایجاد رعب و وحشت و القای فضای ناامنی در محیط جدید نظام اسلامی، صدمه زدن به پشتوانههای فکری نظام اسلامی، ترغیب و تحریک سایر گروههای سیاسی مخالف به اقدامات براندازانه و رادیکال علیه نظام نوپا و القای ناکارآمدی دولت جدید در برقراری امنیت عمومی در جامعه[18]
فرقان در راستای ایدئولوژی خود و بر اساس آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» تصمیم گرفت ابتدا سرلشکر قرنی را به دلیل نقش وی در سرکوب شورشهای کردستان و سپس استاد مرتضی مطهری را به دلیل ابداع فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم! و آمادهسازی تشکیلاتی آن حتی مدتها قبل از خرداد 42 به قتل رسانَد.[19] فرقان از سوم اردیبهشت سال 1358 تا زمان دستگیری رهبران آن در دی این سال نزدیک به 20 ترور انجام داد و دهها ترور دیگر نیز در دستور کار داشت. از میان افراد ترور شده، تعدادی مجروح و تعدادی به شهادت رسیدند؛ مرتضی مطهری و محمد مفتح از شاخصترین شهدای ترور فرقان بودند.[20]
امام خمینی در واکنش به این ترورها رهبران فرقان را فاجر و جنایتکار نامید و با اشاره به ماهیت انحرافی، تروریستی و دیدگاههای غیرمنطقی این جریان آنان را ابزار دست و مجری توطئههای آمریکا و انگلیس در انتقام از شکستهای سیاسی و فرهنگی خود از انقلاب اسلامی و روحانیت اصیل و نیز ارعاب و عقبنشینی مردم از دستیابی به اهداف انقلاب توصیف کرد.[21]
سرانجام گروه فرقان پس از انجام این ترورها با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در آن لو رفته و همگی آنها از جمله گودرزی به دام افتادند.[22] اکبر گودرزی رهبر فرقان که در 18 دی 1358 دستگیر شده بود، در سوم خرداد 59 به همراه چند تن دیگر از سران گروه به مجازات رسید. گروه فرقان در قبال اعدام وی واکنش بسیار تندی نشان داد و وی را پس از اصغر بدیعزادگان، محمد حنیفنژاد، سعید محسن، رضا رضایی و علی شریعتی ششمین شهید ایدئولوژیک نامید.[23] گرچه اعدام سران گروه در خرداد 1359 آن را از پا درآورد، بقایای فرقانیها تا اوایل سال 60 همچنان به انتشار برخی جزوات خود میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنها را با اندیشههای خود پیوند میدادند.[24]
پینوشتها:
[1]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 326 - 328.
[2]. کردی، علی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 9.
[3]. جعفریان، همان، ص 328.
[4]. همان، ص 329 و 330.
[5]. کردی، همان، ص 7 -9.
[6]. همان، ص 4 - 7.
[7]. جعفریان، همان، ص 327.
[8]. کردی، همان، ص 48.
[9]. همان، ص 47.
[10]. جعفریان، همان، ص 328.
[11]. کردی، همان، ص 51.
[12]. همان، ص 87 و 88.
[13]. همان، ص 91 و 92.
[14]. همان، ص 96 و 98.
[15]. همان، ص 100 و 101
[16]. همان، ص 51 - 53.
[17]. همان، ص 54.
[18]. کردی، همان، ص 56 و 57.
[19]. جعفریان، همان، ص 328.
[20]. کردی، همان، ص 56.
[21]. شیدائیان، حسین، «جریان های سیاسی از نگاه امام خمینی و مقام معظم رهبری»، حصون، زمستان 1386، ش 14، ص 59 - 92، ص 73 و 74.
[22]. جعفریان ، همان، ص 330.
[23]. کردی، همان، ص 84 و 108.
[24]. جعفریان، همان، ص 331.
تعداد بازدید: 1001