انقلاب اسلامی :: وضعیت تبعید در چابهار

وضعیت تبعید در چابهار

24 فروردین 1400

آیت‌الله مکارم شیرازی درباره اولین تبعیدگاه خود (چابهار) [بهمن 1356] می‌گوید:

«با این‌که در نقاط دیگر برف می‌بارید و بهمن ماه بود،‌ در چابهار از کولر استفاده می‌کردند، اما بومی‌ها که اکثرشان بلوچ هستند می‌گفتند هوا سرد شده؛ گرما موقعی است که از سر انگشتان انسان قطره قطره عرق می‌چکد و مغز سر را به جوش می‌آورد؛ هوا شرجی می‌شود و لباس‌ها خیس و از برگ درختان در هوای بدون ابر، مانند باران، آب فرو می‌ریزد!

در گوشه و کنار و حتی در داخل این شهر کوچک مرزی، زاغه‌ها و آلونک‌هایی به چشم می‌خورد که نه برق داشت و نه آب و نمی‌دانم با این حال در تابستان چه می‌کردند. اما همان روزها در جراید عصر تهران، که بر اثر بُعد راه، گاهی پس از یک هفته به دست ما می‌رسید، خواندم بنا هست در کنار بندر چابهار یک پایگاه عظیم دریایی بسازند و با آن، مجموعه پایگاه‌های سه‌گانه هوایی و زمینی و دریایی تکمیل گردد. هزینه آن چهار میلیارد بود. هر چه بود مشهور در میان مردم محل چنین بود که پایگاه در کنترات آمریکایی‌هاست و حتی شرط کرده‌اند مجبور به استخدام یک کارگر ایرانی نباشند! [...] گفتم آب لوله‌کشی شهر چندان شور است که حتی برای شست‌وشو نیز دردسر دارد، و آب آشامیدنی را باید با تانکرها یا بشکه‌های کوچک از نقاط دور و نزدیک بیاورند. یک روز ناگهان دیدم آب لوله‌کشی شیرین شده. اول گفتم شاید اشتباه می‌کنم. چند بار مضمضه کردم، دیدم راستی شیرین است. صدا زدم از فرصت استفاده کنید و فوراً ظرف‌هایی که برای ذخیره آب داریم بیاورید تا از آب شیرین پر کنیم و چنین کردند، اما شاید سه ساعت نگذشته بود که آب مجدداً به شدت شور شد! خیلی تعجب کردم. مرد محترمی که در همسایگی ما بود گفت: عجب ندارد؛ حتماً یکی از شخصیت‌ها، از مرکز آمده است [مسئولان شهر] معمولاً برای [اینکه] وانمود کنند پروژه آب شیرین [تکمیل شده]، ذخیره آب شیرینی را که در اختیار دارند فوراً به درون لوله‌ها می‌فرستند، اما وقتی که بازدید تمام شد، پیچ آن را محکم می‌بندند. [...]

به مقدار توان به مسجد و برنامه‌های مذهبی تا حدی سروسامان داده شد. ‌کتابخانه‌ای به کمک و همت یکی از آقایان تأسیس شد. در بعضی از جلسات دینی که داشتم، هشتاد درصد برادران اهل تسنن شرکت داشتند، و نیز با علمای مذهبی آنها در محیطی پر از تفاهم صحبت می‌کردیم و بسیاری از مسائل مملکتی نیز در این میان روشن می‌شد که در این مختصر شرح آنها ممکن نسیت. یکی از اهالی می‌گفت: ما باید خدا را شکر گوییم و به آنها که شما را این‌جا فرستادند دعا کنیم والا ما کجا و این برنامه‌ها کجا!»

 

منبع: از تبعید تا پیروزی، گردآوری و تدوین میرزا باقر علیان‌نژاد، سوره مهر، 1391، ص 76 و 77.



 
تعداد بازدید: 702


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: