01 اردیبهشت 1400
زهرا رنجبر کرمانی
تجزیه یا حداقل ایجاد آشوبهای جداییطلبانه از چهرههای اصلی توطئههای استعماری است. کاربرد این حربه توسط قدرتهای استعماری در ایران پیشینه کهنی دارد و با ایجاد بلوا در هرات توسط استعمار انگلیس و جدایی آن در زمان ناصرالدین شاه (1273ق.) آغاز میشود. از نمونههای متأخر آن میتوان به غائله نافرجام «دموکراتها» در آذربایجان و کردستان اشاره کرد که پس از جنگ جهانی دوم توسط دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان شوروی طراحی و با تصویب استالین اجرا شد. با اوجگیری انقلاب اسلامی انواع طرحهای تجزیهطلبانه توسط استراتژیستهای «سیا» و «کا. گ. ب» مورد بررسی قرار گرفته، به عنوان جایگزینهای گوناگون برای شرایط مختلف، برنامهریزی و تدارک مقدماتی شد و در محور به هم پیوستهای در اکثر استانهای مرزی و حاشیهای کشور به اجرا درآمد: ترکمنصحرا، کردستان، خوزستان، منطقه ایل قشقایی (در فارس، بوشهر و بخشی از هرمزگان) و بلوچستان. در تمام این مناطق استکبار جهانی از گذشتههای دور زمینه آشوبهای جداییطلبانه را فراهم دیده، در مقاطع مختلف تاریخی نیز آزمونهایی به اجرا درآورده بود.[1]
مهمترین و بارزترین نمونه این زنجیره توطئههای جداییطلبانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، غائله کردستان است. علاوه بر ستم شدید فرهنگی و اقتصادی حکومت پهلوی بر مردم کردستان که زمینه را برای طرح شعارهای افراطی فراهم میساخت، تمایلات قومگرایانه در میان کردها، سابقه فعالیت حزب دموکرات کردستان در ابتدای دهه 20 و موقعیت جغرافیایی این منطقه مجموعه عوامل مساعدی بودند که کردستان را به هدف اصلی عملیات تجزیهطلبانه سرویسهای جاسوسی چپ و راست تبدیل کرد. پس از حزب دموکرات، گروهک کومله و سازمان چریکهای فدایی خلق در صحنه سیاسی کردستان ظهور کرده، به سرعت دهها گروهک چپ دیگر در گوشه و کنار این منطقه سربرآوردند.[2]
عمدهترین و مهمترین گروهک فعال در کردستان حزب دموکرات کردستان ایران به سرکردگی عبدالرحمن قاسملو بود. قاسملو از اعضای حزب منحله توده بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 به خدمت ساواک درآمد، سپس به خارج از کشور رفت. در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی قاسملو به ایران آمد، به سرعت به تجدید سازمان حزب دموکرات کردستان ایران، اینبار به عنوان یک جریان وابسته به غرب و موساد دست زد و خود دبیرکل آن شد. وی در عین حال کوشید عناصر تودهای و شورویگرای کرد را نیز جذب کند. حزب دموکرات با شعار «دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان» فعالیت خود را آغاز کرد. حزب در نخستین ماههای فعالیت خود در تابستان 1358 میلیونها دلار از غرب دریافت کرد، همزمان با گروهک «پیکار» نخستین جریانی بود که وارد مبارزه مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی شد و به سرعت به اخذ مبالغ کلان پول و مقادیر زیادی اسلاحه از رژیم صدام موفق گردید.[3]
«کومله» دیگر گروهک بومی فعال در کردستان بود. این گروهک پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط سرویس جاسوسی انگلیس تأسیس شد. همزمان یک محفل دانشجویی ایرانی مقیم انگلیس با گرایشات مارکسیستی با تشکیل گروهکی به نام «سهند» وارد همکاری با کومله شد و کومله کادرهای تئوریک خود را از «سهند» تأمین کرد. در ادامه این همکاری بود که از اتحاد «کومله»، «سهند» و بقایای «پیکار» سازمان جدیدی به نام «حزب کمونیست ایران» ایجاد شد.[4]
غائله کردستان اما زمانی آغاز شد که در روز 23 بهمن 1357 یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، افراد حزب دموکرات کردستان به تحریک قاسملو به کلانتریها، قرارگاه اصلی شهربانی و مرکز ژاندارمری مهاباد هجوم و اسلحههای موجود را به غارت بردند و برای غارت سلاحهای موجود در پادگان مهاباد آنجا را محاصره کردند. این اقدام حزب دموکرات بیش از آنکه چانهزنی بر سر خودمختاری در چارچوب تمامیت ارضی باشد، عملاً قدرتنمایی در برابر حاکمیت جدید بود، خصوصاً آنکه شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد در همان روز در این شهر شورای انقلاب تشکیل داد. محاصره پادگان یک هفته به طول انجامید و بالاخره در 30 بهمن همزمان با حضور هیئت نمایندگی دولت موقت در مهاباد، پادگان سقوط کرد و سلاحهای سبک و سنگین موجود در آن توسط هواداران حزب دموکرات و کومله به یغما رفت. در همین روز طرح 8 مادهای مصوبه نمایندگان جلساتی موسوم به شوراهای انقلابی اعزامی از شهرهای کردستان در گردهمایی 30 بهمن در شهر مهاباد منتشر شد. به موجب این طرح همه پادگانها در کردستان باید تحتنظر این شورای به اصطلاح انقلابی اداره میشدند. همچنین در آن تأکید شده بود که «همه نمایندگان حاضر که نماینده شهرستانهای کردنشین هستند، اعلام میدارند که حضرت آیتالله سیدعزالدین حسینی صلاحیت دارند تا در رأس هر هیئتی قرار بگیرند که از طرف خلق کرد با دولت مرکزی مذاکره نمایند و دستگاه رهبری انقلاب و دولت موقت را از مذاکره و تماس با عناصر ارتجاعی کرد برحذر میدارند.»[5]
در اوایل اسفند جمعیتی نزدیک به 4000 نفر با سر دادن شعارهایی چون «شورای انقلابی ـ نظامی فقط با انتخاب آزاد سربازان، درجهداران و افسران تشکیل گردد» در سنندج راهپیمایی کردند. گرچه نماینده تمامی جریانهای سیاسی چپ در این اجتماع حضور داشتند، عناصر اصلی تشکیلدهنده آن اعضای کومله بودند. متعاقب راهپیمایی مردم سنندج، کومله در پیامی خطاب به نیروهای نظامی پادگانهای کردستان از آنان خواست تا «راه انقلابیون پادگان مهاباد» را انتخاب کنند. در بیانیه کومله ادعا شده بود که داخل پادگانها سنگربندی شده و در اطراف آنها و شهرهای کردستان توپ و مسلسل کار گذاشته شده است.[6]
در 9 اسفند در مریوان تظاهراتی رخ داد که به دلیل سر دادن شعار «جمهوری دموکراتیک کردستان وطن ماست» به خشونت گراییده، به جراحت عدهای منجر شد. در بانه نیز که زیر نظر شیخ جلال حسینی برادر شیخ عزالدین بود، تظاهرانی صورت گرفت. تظاهرکنندگان در اعلامیهای ده مادهای اعلام کردند که شیخ عزالدین حسینی تنها نماینده خلق کرد است. همچنین از بانه خبر میرسید که عراق در مرز مشترک خود با بانه نیرو پیاده کرده است. اوضاع در مناطق کردنشین متشنج و ناآرام بود و عوامل حزب دموکرات در اجتماعاتی که به مناسبت شروع فعالیت حزب در شهرهای مختلف تشکیل میدادند مسلح شرکت میکردند. به برخی پادگانها شبانه حمله میشد. به درستی معلوم نبود که این حملات از جانب چه گروههایی صورت میگرفت، زیرا صرفنظر از سازمانهای بومی و هواداران چریکهای فدایی خلق، عوامل حکومت پیشین نیز تحرکاتی علیه حکومت مرکزیِ جدید آغاز کرده بودند.[7]
کومله در اطلاعیهای که در 24 اسفند انتشار یافت از «زحمتکشان» خواست در واکنش به «کتککاری و زخمی نمودن معلمین قریه بوریدر (بین مریوان و سنندج) و حمله به ستاد چریکهای فدایی خلق در پیرانشهر» مسلح شوند. بدینترتیب کومله آشکارا برای شروع جنگی تمام عیار علیه حاکمیت جدید لحظهشماری میکرد.[8]
در 26 اسفند افراد کومله و چریکهای فدایی با حمله به پادگان ژاندارمری سنندج آنجا را تصرف و سلاحهای موجود را غارت کردند. آنها با اسلحههای غارت شده به پادگان سنندج یورش بردند، اما با مقاومت نفرات حاضر در پادگان مواجه شدند. در ساعات پایانی روز، افراد کومله و چریکهای فدایی، رادیو و تلویزیون سنندج را اشغال و از طریق تلویزیون مردم را تهییج کردند که به مهاجمین در پادگان بپیوندند. بدینترتیب درگیری شدت یافت. کومله که از پیش مترصد فرصت بود، تلاش کرد آشوب را به دیگر شهرها بگستراند. در همان روز شورای موقت انقلاب سنندج در مقابل حکومت مرکزی اعلام موجودیت کرد و در اولین پیام خود از همه «رزمندگان خلق» خواست جادههای شهر را ببندند، در خیابانها و محلهها سنگربندی و با سلاح خود به کمیته نظامی مراجعه کنند. شهر وضعیتی جنگی به خود گرفت. با انتشار شرایط اضطراری در شهر، هواداران مسلح چریکهایی فدایی و کومله از شهرهای اطراف راهی سنندج شدند.[9] امام خمینی برای خنثیسازی توطئهها وارد عمل شدند و در 28 اسفند با صدور اعلامیهای خطاب به مردم کردستان ضمن اشاره به وضع متشنج این منطقه اظهار داشتند: «مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هر گونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم، همه اهل ملت واحد و قرآن واحد هستیم.»[10]
در اولین روز فروردین 1358 هیئتی مرکب از آیات طالقانی و بهشتی و آقایان صدر حاج سیدجوادی، ابوالحسن بنیصدر و اکبر هاشمی رفسنجانی برای بررسی اوضاع از سوی امام خمینی وارد سنندج شده، گفتوگو با نمایندگان گروههای سیاسی ـ نظامی درگیر را آغاز کردند. آیتالله طالقانی به منظور مقابله با فتنهطلبی و جنگافروزی شورای موقت سنندج به تشکیل کمیتهای برای اداره شهر و برگزاری انتخابات فرمان داد. با تدبیر وی مقدمات انتخاب اعضای شورای شهر سنندج فراهم و انتخابات در 24 فروردین با شرکت 66 داوطلب برگزار شد.[11] نتایج آرا به نفع آشوبگران نبود و تنها 3 نفر از آنها توانستند در انتخابات پیروز شوند. مردم شهر اما ورود همان 3 نفر را هم نتیجه تقلب در انتخابات دانسته، به خیابانها ریختند و با سر دادن دادن شعار خواستار تخلیه دفاتر گروههای چپ شدند. مردم به هواداران چریکهای فدایی و کومله اخطار دادند که باید دفاتر خود را تعطیل کرده، به حضور نظامی خود در شهر پایان دهند. در واکنش به اجتماع مردم، تعدادی از هواداران گروههای سیاسی نیز اجتماعی برگزار کردند. شهر که در آستانه آشوبی تازه بود با پیام آیتالله طالقانی آرام گرفت.[12]
در 31 فروردین حزب دموکرات در اقدامی تحریکآمیز با برگزاری میتینگی مسلحانه در استادیوم ورزشی شهر نقده و فراخواندن هواداران خود از مناطق کردنشین دفتر خود را در نقده افتتاح کرد. ترکزبانهای شهر که سه چهارم ساکنین آن را تشکیل میدادند، این میتینگ را قدرتنمایی حزب دموکرات ارزیابی کرده، به مقابله با آن برخاستند. شهر به دو بخش تقسیم و درگیری آغاز شد. حزب دموکرات که خود را برای چنین لحظاتی آماده کرده بود، راههای منتهی به شهر را مسدود ساخت. تلاشها برای ختم درگیری بینتیجه ماند و دولت اعلام کرد که برای پیشگیری از ادامه درگیریها ارتش را راهی منطقه خواهد کرد تا بین طرفینِ درگیر حائل شود. با ورود ارتش به نقده از شدت درگیریها کاسته شده، آرامش به شهر بازگشت.[13]
آشفتگی در مناطق کردنشین موج میزد و کومله و متحدانش بر آن دامن میزدند. این سازمان تقریباً بهطور روزانه اعلامیههای تحریککننده منتشر میکرد که عمدتاً حاوی هشدار نسبت به اعمال ظلم و ستم روز افزون بر «خلقهای ستمدیده کرد و سایر خلقهای ایران» بهویژه دهقانان، دعوت آنها برای دفاع مسلحانه از حق خود و تأکید بر پشتیبانی دولت از «مالکان غارتگر و مرتجع» بود.[14]
در 23 تیر 1358 مریوان شاهد حمله شدید گروههای مسلح چپ به مقر سپاه پاسداران بود. این درگیری به کشته و زخمی شدن تعدادی از طرفین انجامید. به هرحال با اعزام نیروهای کمکی از کرمانشاه آرامش به شهر بازگشت و مصطفی چمران از سوی دولت مأموریت یافت به مریوان رفته، موضوع را فیصله دهد. در گفتوگوهای چمران با مقامات محلی توافق شد که مسلحین حزبی و نیروهای خارجی از شهر خارج شوند. طبعاً این توافق با مخالفت چریکهای فدایی مواجه شد. کومله نیز در بیانیهای به تاریخ 28 تیر با ارائه تحلیلی از حوادث مریوان نتیجه گرفت که حل مسئله کردستان جدا از حل طبقاتی آن نیست و خلق کرد باید تا به دست آوردن حق تعیین سرنوشت خود به مبارزه ادامه دهند. همچنین از همه سازمانها و جمعیتهای دموکراتیک خواست که «آمادگی انقلابی خود را برابر چنگالهای تیز جلادان و عاملان امپریالیسم صد چندان کنند!» گفتنی است کومله که سازمانی مائوئیستی بود، در غیاب طبقه کارگر برای برافروختن مبارزه طبقاتی در کردستان، لاجرم دهقانان را پیشگام مبارزه دانسته، بیانیههایش آکنده از تحریک و تحریص آنها به مبارزه بود. از اینرو به عامترین و نازلترین اختلافات ملکی رنگ طبقاتی و انقلابی میزد و آن را نشانی از اعتلای جنبش دهقانی میدانست![15]
استقرار سپاه پاسداران در مناطق کردنشین که میتوانست نیات پنهان گروههای سیاسی را خنثی کند، با مخالفت شدید آنان مواجه شد. تشکیلات سنندج حزب دموکرات در اعلامیهای به تاریخ 2 مرداد پاسداران اعزامی را به مأموران هیتلر تشبیه کرد که «مصراً میخواهند به هر شکل و صورتی که شده وجود زائد خود را به مردم شرافتمند مریوان تحمیل نمایند!» چریکهای فدایی نیز آنها را عناصر مزدور و مرتجع نامیدند.[16]
هنوز آرامش به مریوان بازنگشته بود که پاوه درگیر جنگی تمام عیار شد. یک هفته پیش از شروع درگیری، حزب دموکرات در نامهای به امام هشدار داد که کردستان در آستانه فاجعه بزرگی قرار دارد. درگیری میان مردم و عوامل حزب دموکرات و عشایر مسلح به بهانه مشاجرهای میان یکی از اهالی پاوه با یکی از عشایر آغاز شد. شهر توسط عوامل حزب و عشایر مسلح محاصره و مورد هجوم واقع شد. دیگر بار چمران از سوی دولت موقت مأموریت یافت تا موضوع را فیصله دهد. همزمان، اوضاع سنندج نیز متشنج بود.[17] سرانجام امام در 27 مرداد به قوای مسلح فرمان داد تا در اسرع وقت به سوی کردستان حرکت کرده با شدت تمام اشرار را سرکوب نمایند:
«... به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم..... و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم.»[18] با این فرمان ارتش، سپاه و نیروهای مردمی رهسپار پاوه شده، مهاجمین را به عقب راندند.[19] قاسملو به همراه نیروهای باقی مانده به عراق گریخت و حصر پاوه شکسته شد.[20]
پس از این حادثه حزب دموکرات کردستان که از سوی شورای انقلاب غیرقانونی اعلام شده بود، نامهای سرگشاده به برخی رهبران کشورها و سازمانهای بینالمللی فرستاده، مدعی شد انهدام یکپارچه خلق کرد در کردستان ایران به هدف نهایی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. سایر گروههای چپِ درگیر نیز با انتشار اطلاعیههای جداگانه که متضمن اعلام جنگ رسمی به حاکمیت بود، دولت را مسبب حوادث پاوه دانستند. کومله در پیامی به مردم سردشت نیت خود را برای آغاز جنگ آشکار کرده، همه سازمانهای «ملی و مترقی» را علیه دولت به اتحاد فراخواند. این سازمان پیشبینی کرد که جنگی فرسایشی پیشرو دارد که تا زمان مداخله وسیع و همهجانبه جنبش سراسری ایران به رهبری طبقه کارگر طول خواهد کشید و از کسانی که در شهر و دهات اسلحه در اختیار داشتند خواست که به آنان ملحق شوند. فردای انتشار اعلامیه مصادف با آخرین روز مرداد، سقز به تشنج کشیده شد و گروهی مهاجم حملاتی علیه ارتش و پادگان سقز صورت دادند که در نتیجه آن تعدادی نظامی و پاسدار شهید و مجروح شدند. با استقرار ارتش و سپاه در پادگان شهر مهاجمین ناگزیر به عقبنشینی شدند.[21]
کومله پی در پی اعلامیه صادر، سیاست کلی خود را برای «ایجاد یک جبهه مقاومت متشکل از سازمانها و جمعیتهای کردستان، چریکهای فدایی خلق شاخه کردستان، حزب دموکرات و کلیه نیروهای میهنپرست و مبارز خلق کرد» اعلام و با طرح شعار «زندهباد جنبش مقاومت بر علیه اشغال کردستان» بر استراتژی خود که «کردستانی مستقل» بود تأکید میکرد.[22]
به رغم استقرار ارتش و سپاه در سقز هنوز شهرهای مهاباد، بانه و سردشت در اختیار سازمانهای مسلح بود. سرانجام به همت ارتش و سپاه، بانه و مهاباد از تصرف گروههای مسلح خارج شدند و به رغم تلاش گروههای سیاسی درگیر برای رودررو قرار دادن مردم و ارتش، زندگی در مهاباد پس از چند روز به حالت عادی بازگشت. مقاومت ارتش و سپاه در برابر تجزیهطلبان و آزادسازی مناطق تحت تصرف آنان در مدتی کوتاه، برخلاف پیشبینی گروههای سیاسی ـ نظامی بود از اینرو آنها به اقدامات و حملات غافلگیرانه به اهداف خُرد نظامی دست زدند که با شهید و زخمی شدن شماری از پاسداران همراه بود.[23]
دولت موقت اما همواره فعالیتهای اقتصادی ـ عمرانی و مذاکره با گروههای سیاسی را بر هر گونه کار نظامی ترجیح میداد. با وجود این، تصمیمات و اقدامات دولت برای جبران عقبماندگی مناطق کردنشین و تخصیص اعتبارات ویژه برای آبادانی این مناطق از جانب گروههای سیاسی نادیده گرفته میشد. سرانجام دولت که بر حل مشکلات کردستان به شیوه مسالمتآمیز پای میفشرد، هیئتی عازم کردستان کرد و گروههای سیاسی به سبب استقبال مردم از این هیئت مجبور به امضای توافقنامهای در 12 آبان 1358 شدند که به موجب آن هیئتی به ریاست عزالدین حسینی و نمایندگانی از سوی حزب دموکرات کردستان، کومله و سازمان چریکهای فدایی خلق شاخه کردستان در تمام مراحل مذاکرات شرکت نمایند.[24] هیئت اعزامی دولت در مذاکرات خود با گروههای سیاسی درگیر در کردستان با تمام افتوخیزها به توافقهایی دست یافت که مورد تأیید امام نیز قرار گرفت.[25] امام در 26 آبان اطلاعیهای خطاب به مردم کرد صادر کرده، ضمن اشاره به ظلم و ستمی که در حکومت پهلوی به همه اقوام شده بود یادآور شد:
«... شما برادران میدانید که نوسازی و عمران در محیطی که آشفته است و مردم در امان نیستند مشکل یا غیرممکن است. شما برادران عزیز کوشش کنید و آرامش را حفظ کنید و بدانید که با آرامش کارها اصلاح میشود؛ و به صلاح شما و به صلاح اسلام و مسلمین است.»[26]
اما مسئله «خودمختاری» که از سوی هیئت نمایندگی خلق کرد در 4 آذر اعلام شد موضوع مورد اختلاف این هیئت با هیئت ویژه حل مسئله کردستان بود.[27] هیئت ویژه استدلال میکرد که این عنوان مستعد سوءتعبیر بوده، به برخی بدگمانیها مبنی بر تجزیه کشور دامن میزند. بنابراین پیشنهاد داد که «خودگردانی» جایگزین «خودمختاری» شود. هیئت نمایندگی خلق کرد اما این عنوان را با اهداف خود سازگار نمیدید. از اینرو سازمان چریکهای فدایی و کومله که آتشبس را برخلاف اهداف خود میدیدند به اشکال مختلف تلاش کردند تا بار دیگر آتش جنگ را برافروزند. حزب دموکرات از این فرصت استفاده کرد تا میل خود به مذاکرات صلح و کارشکنی کومله را به مردم نشان دهد و بر آن شد که مذاکرات صلح را مستقلاً پی گیرد. طبعاً با مخالفت و کارشکنی کومله و سازمان چریکهای فدایی مواجه شد، بنابراین بار دیگر آتش جنگ برافروخته شد، این بار در کامیاران و سپس در سنندج.[28]
پس از نزدیک به یک ماه جنگ و درگیری، ارتش به طور کامل در سنندج مستقر شده، گروههای سیاسی به سوی روستاها عقبنشینی کردند. اوضاع اما همچنان ناآرام بود.[29] سرانجام با نمایان شدن علائم شکست قطعی گروههای سیاسی، سازمان چریکهای فدایی خلق و حزب دموکرات خواهان آتشبس شدند. در این زمان چریکهای فدایی و حزب به سبب بیمیلی و مخالفت مردم کردستان با ادامه جنگ، تحرکات نظامی رژیم بعث عراق در مرز و شکستهای پیدرپی نظامی درگیر بحران و اختلافات درون سازمانی بودند[30] که در نتیجه آن شاخه اکثریت سازمان چریکهای فدایی خلق از کردستان خارج شد.[31]
به هر حال در سال 1362 کلیه گروههای مسلح در کردستان پس از تحمل ضربات گسترده ناگزیر از ترک خاک ایران شدند. شکستهای سنگین نظامی، انشعابهای پیدرپی و خروج از کردستان و استقرار در عراق نقطه پایان حیات سیاسی این گروهها بود.[32]
در پایان لازم است یادآوری شود که واکاوی اسناد لانه جاسوسی آمریکا در سال 1358 فاش کرد که اسرائیل و آمریکا امیدوار بودند همکاری کردهای جداییطلب و سایر گروههای قومی بتواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند. بنابراین پیدایش گروههای تجزیهطلب کومله و دموکرات را میتوان در چارچوب اهداف آمریکا و اسرائیل برای مقابله با انقلاب اسلامی و ایجاد بحران در مناطق کردنشین ایران ارزیابی کرد.[33]
پینوشتها:
[1]. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کودتای نوژه، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 57 و 58.
[2]. همان، ص 61 و 62.
[3]. همان، ص 62 و 64.
[4]. همان، ص 64.
[5]. نادری، محمود، چریکهای فدایی خلق، جلد دوم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ص 74 و 75.
[6]. همان، ص 74 و 76.
[7]. همان، ص 77.
[8]. همان، ص 78.
[9]. همان، ص 80 و 81.
[10]. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 6، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 384.
[11]. نادری، همان، ص 83 و 84.
[12]. همان، ص 86.
[13]. همان، ص 87.
[14]. همان، ص 88.
[15]. همان، ص 89 تا 92.
[16]. همان، ص 93.
[17]. همان، ص 95.
[18]. خمینی، روح الله، صحیفه امام، جلد 9، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 285.
[19]. همان، ص 96.
[20]. قاسمی حیدری، مصطفی و دیگران، «استقلالخواهی کردها و راهبرد اسرائیل و آمریکا در تضعیف تمامیت ارضی ایران»، مطالعات بینالمللی، تابستان 1399، شم 65، ص 87 - 114، ص 99.
[21]. نادری، همان، ص 97 و 98.
[22]. همان، ص 100.
[23]. همان، ص 103 - 105.
[24]. همان، ص 113 و 115.
[25]. همان، ص 122.
[26]. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 11، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 56.
[27]. نادری، همان، ص 132.
[28]. همان، ص 134 - 137.
[29]. همان، ص 139.
[30]. همان، ص 141 و 142.
[31]. همان، ص 157.
[32]. همان، ص 166.
[33]. قاسمی حیدری، همان، 108.
تعداد بازدید: 2756