انقلاب اسلامی :: نظر امام درباره اعلامیه بختیار

نظر امام درباره اعلامیه بختیار

06 اردیبهشت 1400

«انتصاب [عضویت در شورای انقلاب] حضرت امام موجب شد تا در تهران بمانم و در مدرسه‌ی رفاه محل تشکیل کمیته‌ی استقبال استقرار یافتیم تا آن روزهای بسیار حساس قبل از آمدن حضرت امام و روز دوازدهم بهمن که در این رابطه یکم خاطره‌ای در ذهنم مانده که شاید برای شما هم جالب باشد. آن خاطره‌ی شبی است که اعلام شد فردای آن روز فرودگاه را بستند و بختیار می‌خواست این اعلامیه را در رادیو بخوانند. لذا چون چند نفر از اعضای شورای انقلاب با بختیار سوابق دوستی داشتند و شاید یک مقدار هم رودربایستی، اعلامیه را فرستادند در شورای انقلاب ببینند آیا شورای انقلاب با این اعلامیه موافق است یا نه؟

البته شاید آن روز اسم شورای انقلاب را هنوز بر این جمع منطبق نمی‌دانستند، اما می‌دانستند که شورای انقلاب وجود دارد، منتها این که چه کسانی مجموعه‌ی شورا را تشکیل می‌دهند بر ایشان مشخص نبود. لکن به هر حال معلوم بود که یک عده‌ای با امام ارتباط دارند و بارزترین آنها شهید بهشتی و شهید مطهری و برخی از برادران دیگرمان مثل آقای هاشمی و شهید باهنر از جمله کسانی بودند که مشخصاً در زمینه‌ی مسایل تظاهرات و غیرذلک با امام ارتباط داشتند.

آن شب یکی از همان آقایانی که با گروه بختیار ارتباط داشتند، اعلامیه‌ی بختیار را که در آن گفته بود می‌خواهم برای پاره‌ای مذاکرات با آیت‌الله خمینی به پاریس بروم، آورد آن‌جا و گفت این اعلامیه را بختیار داده و گفته است امام هم با این اعلامیه موافقت کرده‌اند و این امر برای ما غیرقابل باور بود که امام ملاقات با بختیار را به این سادگی بپذیرند. چون ما از قبل می‌دانستیم که شرط دخول برای زیارت امام، استعفا از مقامات و حتی بالاتر از آن تبری جستن از نظام پادشاهی و این قبیل چیزها است و در بین ما این شرط به عنوان اذن دخول برای رسیدن به خدمت امام گفته می‌شد. و لذا برای ما قابل تصور نبود که بختیار با یک متن بی‌رمق و ضعیفی اجازه رسیدن به حضور امام را دریافت کرده باشد، لکن آن کسی که اعلامیه را آورده بود و خودش هم عضو شورای انقلاب بود، می‌گفت تحقیقاً این کار انجام گرفته است.

در ابتدای جلسه که اعلامیه را آوردند، شهید بهشتی در جلسه نبود و قبل از این که ایشان بیایند، شهید مطهری یکی از عبارات اعلامیه را اصلاح کرد و بعد که شهید بهشتی آمد یک اصلاح دیگری هم ایشان به عمل آوردند که در نتیجه‌ی این دو اصلاح تقریباً محتوا عوض شد و آن دو شهید گفتند اگر عبارت این طور باشد شاید مورد قبول حضرت امام قرار بگیرد، لکن به نظر اکثریت بعید به نظر می‌رسید که امام چنین چیزی را قبول کنند.

در اثنای صحبت یکی از حضار هم عقیده‌ی خودمان گفت: این مشکلی ندارد، خوب است خودمان تلفنی از پاریس سؤال کنیم؟ شهید مطهری گفت: من خودم سؤال می‌کنم و رفت در اطاق مجاور که تلفن بود، پس از اندکی که برگشت گفت: بله امام قبول کردند و آقای مطهری گفته بودند ما این‌جا دو مطلب را اصلاح کردیم که به بختیار بقبولانیم لکن از آنجا گفته بودند شما برای تغییر اعلامیه اصرار نکنید، امام همان متن را قبول کردند، فقط شما کاری بکنید که اعلامیه به اخبار ساعت هشت بعدازظهر برسد. ایشان که برگشت گفت: امام قبول کردند و می‌گویند اصرار هم نکنید. ما گفتیم پس اقلاً این دو اصلاح انجام شده باشد که همان ساعت علمای قم و... همه‌ی علمایی که از شهرستان‌ها به احتمال ورود امام آمده بودند تهران، در دبیرستان علوی اسلامی جمع بودند، ما هم رفتیم در جلسه‌ی آنها، به خاطر ندارم حالا که شهید بهشتی یا شهید مطهری در آن مجلس مطلب را به عنوان خبر جدید در آن مجلس گفتند، که بختیار یک چنین اعلامیه‌ای داده است که ظاهراً امام هم قبول کردند. آن برادرانی که در آن مجلس بودند... گفتند: نه، امام این را قبول نکرده است و این همان نظر ماها بود، یعنی ما هم فکر می‌کردیم این برای امام غیرقابل قبول است، منتها آن تلفنی که به پاریس شده بود و از پاریس جواب داده بودند امام قبول کرده است سبب شد تا دوستان ما که در آن جلسه بودند گفتند ما خودمان با پاریس تماس گرفتیم، امام قبول کردند... در آن جلسه بر سر این قضیه بگومگو شد که آیا امام این متن جدید اصلاح شده را قبول می‌کنند یا نه؟

همه‌ی ما معتقد بودیم اگر امام قبول کنند، کار عجیبی انجام گرفته و این را همه می‌دانستند منتها چون آن جمع موجود در آن جلسه سابقه‌ی آن تلفن را نداشتند و خودشان با پاریس صحبت نکرده بودند، مایل بودند خودشان مستقیم صحبت کنند که به نظرم آقای منتظری تلفن کردند و به پاریس گفتند که این که من می‌گویم را بنویسید خدمت امام بگویید و جوابش را به من بدهید. ما رفتیم به مدرسه رفاه، منتظر جواب امام بودیم تا نیمه‌شب که آن اعلامیه‌ی کوتاه حضرت امام رسید و حضرت امام گفتند: نخیر من به کسی قول ندادم و تا استعفا ندهد، قبول نمی‌کنم. که فردای آن شب در روزنامه‌ها نوشتند و این همان تکه‌ی جالب خاطره‌ی آن شب بود که تاکنون کسی نگفته است.»

 

منبع: خاطرات و حکایت‌ها، ویژه زندگینامه مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله العالی)، تهران، قدر ولایت، 1378، ص 81 - 84.



 
تعداد بازدید: 699


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: