08 اردیبهشت 1400
مریم طحان
مسجد جلیلی تهران از کانونهای اصلی نیروهای مذهبی و مبارز در دوره پهلوی دوم بود که از زمان تأسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی به طور مستمر فعالیتهای متعددی در کارنامه خود دارد. این مسجد با نام آیتالله محمدرضا مهدوی کنی گره خورده که به واسطه اقداماتش در پیدایش نسل جوان انقلابی نقش مؤثری داشته است.
مسجد جلیلی اگرچه به عنوان اولین مسجد سیاسی شهر تهران شناخته شده است اما قدمت طولانی نداشته و حدود نیم قرن از عمر آن میگذرد. خیابان ایرانشهر جنوبی، حوالی میدان فردوسی در آن برهه جزو مناطق بالاشهر تهران و منطقهای تجاری به حساب میآمد و شرکتهای تجاری و بازرگانی و مغازههای متعددی در آن وجود داشت. در این منطقه باغ بزرگی متعلق به «حاج مهدی جلیلی فرشچی» بود که هر سال در ماههای محرم و صفر، مجلس روضهخوانی در آن برپا و حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، از خطبای مشهور تهران در آن سخنرانی میکرد. در سال 1335 به پیشنهاد کسانی که در مجالس عزاداری این باغ شرکت میکردند و بویژه شخص خطیب، در این باغ مسجدی با هزینه مالک ساخته شد و به نام بانیاش به «جلیلی» شهرت یافت؛ که البته به مسجد «فرشچی» نیز معروف شد.[1]
این منطقه از سکونتگاههای اقلیتهای مذهبی چون مسیحی، زرتشتی و یهودی بود، ضمن آنکه تعداد زیادی از بهائیان نیز در آن منطقه ساکن بودند.[2]
ساخت مسجد با اختصاص هفتصد متر از باغ در سال 1339 به پایان رسید اما قبل از آغاز به کار مسجد، مالک و واقف مسجد مرحوم شد و تولیت آن به دو پسرش، شمسالدین و ضیاءالدین، سپرده شد. بعد از تکمیل بنای مسجد، فعالیت آن از سال 1340 به طور رسمی آغاز و تولیت مسجد به یکی از علمای تهران به نام «حاج شیخ زینالعابدین سُرخهای» سپرده شد، وی نیز پس از گذشت مدتی دامادش، محمدرضا مهدویکنی، را به امامت جماعت مسجد برگزید.[3]
گام بعدی، پس از ساخت مسجد، تأمین هزینههای آن بود که بخشی از هزینه را حاج ضیاءالدین جلیلی پرداخت میکرد و بخشی دیگر از اجاره املاک متعلق به مسجد تأمین میشد. البته در این بین نباید کمکهای مالی کسبه و برخی از شرکتها را نادیده گرفت.[4]
پس از افتتاح رسمی مسجد جلیلی فقط کاسبهای محل به آن رفت و آمد داشتند و مسجد غالباً خلوت بود، ولی با امامت آیتالله مهدوی کنی، بهتدریج یکی از مساجد پویای تهران شد. آیتالله مهدوی کنی در این خصوص میگوید: « یادم هست اولین سالی که در آنجا شرکت کردم ماه رمضان سال ۱۳۴۱ بنده در آنجا اقامه نماز میکردم. ابتدا، تعداد اندکی جذب مسجد شده بودند؛ مانند محمد زرگر که از اعضای دائم مسجد بود. ایشان در اینباره گفته است: اوایل خیلی خلوت بود. مثلاً شبهای اول فقط پنج نفر بودیم.»[5]
البته بعد از حضور آیتالله مهدوی کنی، بر تعداد حضار در مسجد افزوده شد و به غیر از مغازهداران محل، از دیگر نقاط تهران نیز افرادی به مسجد رفت و آمد میکردند که به مرور همین افراد، جزء فعالان مسجد شدند.
اولین اقدام آیتاللَّه مهدوی کنی پس از پذیرش امامت جماعت مسجد جلیلی، این بود که تا حد امکان مظاهر ضد دینی مثل مغازههای مشروب فروشی را از اطراف مسجد پاک کند. به تدریج ساکنان منطقه، که بیشتر اقلیتهای دینی بودند، نه تنها واکنش منفی به اقدامات مسجد نشان ندادند، بلکه از فعالیتهای آموزشی آن نیز استقبال کردند.[6] بعد از این کار ایشان فعالیتهای سیاسی خود را به موازات کارهای فرهنگی و اجتماعی آغاز کرد.
حکومت پهلوی در راستای مبارزه با دین و علمای اسلام، چون قادر به بستن مساجد نبود، تلاش میکرد با محدود کردن فعالیت مساجد به مجالس فاتحهخوانی و روضهخوانی، مساجد را از درون بیمحتوا سازد؛ ولی ایشان از هنگام تصدی امامت این مسجد تلاش کرد آنجا را از حالت سکون و رکودی که سایر مساجد به آن مبتلا بودند، خارج سازد و این عامل مهمی در جذب مردم به مسجد بود. سیاسی شدن مسجد جلیلی، مرهون تفکر و عملکرد سیاسی آیتالله مهدوی کنی بود. به گفته یکی از فعالان قدیمی مسجد، مسجد جلیلی نخستین پایگاهی بود که از آنجا مبارزه با حکومت پهلوی آغاز شد.[7]
شروع فعالیتهای سیاسی مسجد جلیلی مقارن با نهضت امام خمینی در سال 1342 بود. شرایط سیاسی حاکم بر کشور در سال 1342 زمینه کافی برای ایجاد حرکت سیاسی در مسجد را مهیا کرد و حمایت قاطعانه از امام خمینی در صدر کارهای مسجد جلیلی قرار گرفت و به دنبال آن طیفی از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن شکل گرفت. البته کارهای سیاسی زیر پوشش کارهای فرهنگی و اجتماعی صورت میگرفت.
مسجد جلیلی از اولین پایگاههایی بود که مبارزه با شاه را آغاز کرد. زمانی که حکومت پهلوی امام خمینی را تبعید کرده بود، تا یاد و نامش به فراموشی سپرده شود در این مسجد رساله امام خمینی تدریس میشد و همین ذکر نام امام خمینی که در تبعید به سر میبرد عامل جذب بسیاری از افراد به این مسجد شد. بردن نام امام در شرایط اختناق شدید سیاسی حاکم بر کشور که پس از واقعه 15 خرداد و تبعید ایشان، ایجاد شد، مستلزم جسارت بیش از حد بود و آوردن این نام کافی بود که ساواک را نسبت به گوینده و مکانی که برای امام تبلیغ میکند، حساس نماید.[8]
یکی از اعضای مسجد جلیلی میگفت: «به همه مساجد سر میزدم ... هیچ کجا جرأت اینکه اسم حضرت امام را ببرند و برای او صلوات بفرستند نبود، غیر از این مسجد.»[9]
آیتالله مهدوی کنی در برخی سخنرانیهای خود، به صراحت، از مبارزات سیاسی امام خمینی حمایت میکرد و به دلیل اینکه ساواک آوردن نام امام را ممنوع کرده بود، ایشان با الفاظی دیگر مانند «آقا و حضرت استاد» مقصود خود را میرساند.[10] همین مسئله سبب شده بود تا تعدادی از اعضای نهضت آزادی، از جمله مهدی بازرگان، جذب مسجد جلیلی شده، در جلسههای آن شرکت میکردند. [11]
علاوه بر تدریس، فروش رساله امام نیز بخش دیگری از فعالیتهای مسجد بود که به منظور آشنایی هر چه بیشتر نمازگزاران با آن صورت میگرفت. در واقع این مسجد به طور غیرمستقیم پیوندی میان مردم و امام که در تبعید به سر میبرد، ایجاد کرده بود. تعدادی از فعالان این مسجد که به بچههای مسجدی موسوم بودند به قصد فروش رساله امام در کفشداری میایستادند و آن را در اختیار نمازگزاران میگذاشتند.[12]
اگرچه سخنران اصلی مسجد، آیتالله مهدوی کنی بود که پس از برپایی نماز، درباره مسائل گوناگون، از جمله انتقاد صریح از نظام حاکم و طرح مسئله حکومت اسلامی و مباحثی چون مسئله اقتصاد اسلامی، صحبت کرده و بویژه دانشجویان را به پای منبرش جذب میکرد؛[13] اما یکی از ویژگیهای مسجد جلیلی، دعوت از خطبای سیاسی و انقلابی بود که مهمترین عملکرد مسجد بهشمار میآمد و مخاطبان خاصی را به مسجد میکشاند.
نحوه انتخاب خطبای مطرح برای مراسم ماههای خاصی چون رمضان و محرم برای مسجد از حساسیت بیشتری برخوردار بود؛ چرا که ساواک اجازه آمدن هر واعظی را نمیداد. این رویکرد، گاه میان متولی مسجد، حاج ضیاءالدین جلیلی و آیتالله مهدویکنی تنش ایجاد میکرد؛ زیرا متولی تحت فشار مراکز امنیتی و حکومتی متعهد بود که فقط خطبایی را دعوت کند که اجازه خطابه داشتند و مشکلی برای مسجد ایجاد نمیکردند.[14] معمولاَ نیز قبل از ایام مذکور از کلانتری، متولی مسجد را احضار و ملزم میکردند فقط از وعاظ مجاز استفاده کند.
حاج ضیاءالدین جلیلی مکرر یادآور میشد که میترسم با بیپروایی مهدوی، در انتخاب وعاظ، درب مسجد را ببندند. در مقابل، آیتاللَّه مهدوی کنی میگفت مسجد ساختن افتخار نیست؛ در مسجد باید حرف حق گفته شود. اگر درب مسجد بسته شود، طوری نیست؛ ولی ما وظیفهای داریم که باید آن را انجام دهیم.[15]
برای مثال در دورهای صحبت از این بود که از حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی برای سخنرانی دعوت شود. آیتالله مهدوی کنی به دوستانش در مسجد گفت: «ما آقای هاشمی را دعوت کردیم ولی چون از او خواسته بودند که تعهدی را امضاء کند و امضاء نکرد لذا با منبر او درمسجد جلیلی موافقت نشد.»[16]
با وجود چنین محدودیتهایی، مسجد همچنان به برنامههای خود ادامه میداد و از وجود وعاظ انقلابی بهره میبرد. از خطبای مشهور مسجد جلیلی طی سالهای 1340 تا 1357 میتوان به آقایان محمدتقی فلسفی، مرتضی مطهری، محمدجواد باهنر، محمدتقی شریعتی، سید عبدالکریم هاشمینژاد، آیتالله سیدمحمود طالقانی، شیخ عباسعلی اسلامی، رضا زنجانی، احمد صادق، مهندس محمدعلی گلافشانی، محمدرضا دانائیان، احمد ناظرزاده کرمانی، سیدمحمد شبستری، محمد امامی کاشانی، شیخ ابوالقاسم خزعلی، سیدهادی خامنهای، شیخ علیاکبر ناطق نوری، محمدعلی موحدی کرمانی، محمدعلی دولتی معروف به محقق خراسانی، محسن قرائتی، شیخ علی حجتی کرمانی و شیخ فضلالله محلاتی نام برد.[17]
علاوه بر بحث سخنرانان مسجد، موضوعات سخنرانیها هم از اهمیت ویژهای برخوردار بود. این مباحث بیشتر جنبه دینی - انتقادی داشت. از یک سو، شرح اندیشهها و قوانین اسلام بود و از سوی دیگر جهتگیری انتقادی نسبت به حکومت پهلوی و نیز مطرح کردن نقشی که اسلام میتواند بر بهبود اوضاع جامعه داشته باشد.
شیوه ارائه و نوع مطالب سخنرانان، مسجد جلیلی را به پایگاهی برای بازاندیشی و تحول فکری افراد درآورده بود. هر کدام از سخنرانان مسائلی بالای منبر مطرح میکردند. آیتالله مهدوی کنی با بزرگداشت یاد و نام امام خمینی، اقدامات دستگاه حاکمه را به باد انتقاد میگرفت و مردم را به مقابله و رویارویی با اقدامات غلط حکومت تحریک و تشویق میکرد و البته ضمن طرح مباحث اقتصادی که ضرورت جذب جوانانی بود که به سوی مارکسیست کشیده بودند به مسائل فرا ملی چون مردم فلسطین نیز اشاره میکرد.[18] ایشان درخصوص برگزاری جلسات اقتصادی چنین میگوید: «از یک طرف، میدیدیم مارکسیستها جوانان را منحرف میکنند و اوضاع مملکت جوانان را به فساد و بیبند و باری میکشاند و ازطرفدیگر، جوانان علاقهمند به مبارزه بیشتر به چپها و کمونیستها گرایش داشتند؛ به همین دلیل بحثهای اقتصادی را مطرح کردم.»[19]
آیتاللّه مطهری، با طرح مباحثی چون علل گریز از ایمان و نقد مادیگری، عامل جذب شمار زیادی از مردم بود که در گزارشی از ساواک به ششصد تن اشاره شده است.[20]
دکتر باهنر در سخنان خود، در مسیر تفکیک خرافهپرستی از اصل دین تلاش میکرد و بیان میداشت که خرافهها همواره از سوی حکومتها برای فریب مردم اعمال میشوند، لذا پایبندی به خرافات را به شدت تقبیح میکرد. هدف وی رهایی مردم از جهل و گمراهی بود؛ نیز او معتقد بود که مردم نباید فقط در زمینه علوم دینی تحصیل کنند بلکه باید در تمام علوم کارآمد بود.[21]
سخنان عبدالکریم هاشمینژاد حول سه محور بود. اول ویژگی حکومت اسلامی در برابر حکومت کمونیستی و سرمایهداری و اینکه در اسلام نه کمونیستی مطلق مطرح است و نه سرمایهداری مطلق، تعادل این دو حکومت مطرح است. دوم آگاه کردن مردم از خطر کمونیستها؛ و سوم بحث درباره معاد، روز رستاخیز و انحرافهای اخلاقی جوانان.[22]
آقای قرائتی نیز، ضمن تفسیر آیات قرآن، با کنایه به حکومت پهلوی اشاره میکرد؛ مثلاً با اشاره به آیات مربوط به فرعون میگفت ظلمی که از سوی طاغوتیان به مردم تحمیل شود، داوم ندارد.[23]
سخنان آقای امامی کاشانی هم در پوشش تاریخ خلفای اموی و عباسی، به انتقادات علیه حکومت منتهی میشد؛ به همین خاطر ساواک دستور داده بود تا سخنرانیهای ایشان ضبط شده و خلاصه آن برای مقامات بالا ارسال شود.[24]
برنامههای مسجد جلیلی به گونهای بود که مردم را علیه حکومت تحریک به قیام میکرد. به طور نمونه در سال 1354 جشنی به مناسبت ولادت امام علی(ع) در مسجد برپا شد که طی آن جملاتی چون «اسلام یعنی تحرک»، «مسلمان، سکوت یعنی چه؟» و آیه «فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما» بر دیوارها و سردر اصلی مسجد نصب و شعارهایی با این مضامین از طرف حاضرین در مسجد گفته میشد که ساواک آنها را «شعارهای حاد دینی» مینامید که مردم را به قیام و حرکت علیه حکومت تحریک میکند.[25] از آنجا که جلسات انتقادی و سخنرانان انقلابی، مسجد جلیلی را به کانونی برای حضور مبارزین تبدیل کرده بود، ساواک آنجا را محل حضور عناصر افراطی میدانست؛ بنابراین درخواست تعطیل آن را داشت.
علاوه بر خطبا و موضوعات سخنرانیها، طیف شرکتکنندگان در جلسات مسجد جلیلی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار بود. با توجه به موقعیت مسجد، اکثر حضار غیر محلی و از جوانان به ویژه دانشجویان بودند که سهم عمدهای در پیشبرد برنامههای سیاسی و فرهنگی داشتند، و به تبع آن یکی از عوامل موفقیت مسجد به شمار میرفتند.
از این میان بعضی از اعضای انجمن حجتیه،[26] برخی وابستگان به سازمان مجاهدین خلق اولیه (محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علیاصغر بدیعزادگان، ناصر صادق، از اعضای سازمان و عضو کمیته مرکزی این سازمان)، ملیگرایان و اعضای نهضت آزادی (مهندس بازرگان، یداللَّه سحابی) نیز از شرکتکنندگان در برنامههای مسجد بودند.[27]
از افراد سرشناس که در مسجد جلیلی حضور داشته و در مبارزات انقلابی نقش فعالی داشتند میتوان به آقایان سید علی اندرزگو، محمد بخارایی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیکنژاد اشاره کرد.[28]
تشکیل جلسات سخنرانی معمولترین کار مسجد بود. در کنار آن، اقدامات دیگری انجام میشد. پخش اعلامیه در تهران و شهرستانها از دیگر فعالیتهای مسجد بود. حتی تعدادی از اعلامیههای امام که از رادیو بیبیسی یا رادیو عراق پخش میشد، در خود مسجد ضبط و سپس مکتوب میگشت و در شهر تهران و نیز کل کشور توزیع میشد. مدتی نیز جزوه جنگهای «ارنستو چهگوارا» را در مسجد تایپ میکردند و در اختیار افراد میگذاشتند، ولی با مخالفت آیتالله مهدویکنی، تهیه آن در مسجد متوقف شد.[29]
مسجد، علاوه بر امور سیاسی، به فعالیتهای دیگر هم میپرداخت که پوششی بر کارهای سیاسی بود و نیز سبب ترویج فرهنگ اسلامی میشد. برگزاری مراسم دعاهای توسل، کمیل و ندبه، برگزاری مراسم افطاری ماه مبارک رمضان، برپایی نماز اعیاد فطر و قربان، برگزاری مراسم سوگواری شهادت و نیز مراسم جشن میلاد ائمه اطهار(ع)، تشکیل جلسات قرائت، ترجمه و تفسیر قرآن، ترجمه و شرح خطبههای حضرت علی(ع) که توسط مسجد انجام میشد و در مقابل ارائه مقالات مفید از طرف شرکتکنندگان و بحث و تبادل نظر بین حضار که این فعالیتها را پرشورتر میکرد.[30]
به جز موارد گفته شده از فعالیتهای مهم مسجد مسائل فرهنگی بود. هدف از این فعالیتها هم جذب جوانان و نوجوانان و پرورش فکری آنان و نیز ایجاد پوشش مناسب برای مبارزه با حکومت پهلوی بود. تأسیس کتابخانه و ترغیب و ترویج کتابخوانی نیز در همین راستا بود. حتی برای تشویق بیشتر جوانان، هر سال جشن کتاب برگزار و به خلاصه کتابهای برگزیده جایزههایی اهدا میشد.[31]
آموزش رایگان دروس دبیرستانی از دیگر اقدامات مسجد جلیلی بود. افزون بر مسائل دینی و آموزش قرآن، دروس فیزیک، شیمی، ریاضی، زبان انگلیسی و معارف اسلامی، تحت عنوان کلاسهای تقویتی و تجدیدی در مسجد تدریس میشد؛ البته با افزایش دانشآموزان، کلاسهای درس به مسجدالجواد در میدان هفتمتیر کنونی، که امکانات بیشتری داشت، منتقل شد.[32]
از آنجا که جذب جوانان در برنامه اصلی مسجد جلیلی بود، آیتالله مهدوی کنی اقدام به تأسیس مرکزی تحت عنوان « کانون هدایت جوانان» کرد تا جوانان را از فسادهای موجود در جامعه جدا کرده به سوی فعالیتهای سازنده جلب کند.[33]
برای نخستین بار، با طرح ابتکاری مسجد جلیلی، صندوقهای قرضالحسنه برای کمک به افراد بیبضاعت تأسیس شد که پس از انقلاب، کمیتههای امداد این طرح را در سطح گستردهتری اجرا کردند.[34]
همچنین کمک به محرومان و مستضعفان جامعه با تشکیل صندوق تعاون خیریه اجتماعی به نام تعاونی نجات (سودبخش) در برنامه مسجد قرار داده شد. این شرکت سود حاصله از امور اقتصادی خود را صرف افراد نیازمند و خانوادههای زندانیان سیاسی میکرد.[35] خانوادههای تحت حمایت مسجد، افزون بر دریافت خرج تحصیلی فرزندان خود، از امکاناتی که مسجد برای تهیه جهیزیه فراهم کرده بود، بهرهمند میشدند.[36]
در امر کمکرسانی به بیماران، اساسنامهای با عنوان «بیماران مستمند و مستمندان آبرومند» تهیه گردید و گروهی نیز بهنام «گروه امدادگران بیماران مستمند» در سال ۱۳۴۹ تشکیل شد. این گروه، بیماران مستمند را به پزشکانی که معالجه رایگان بیماران را پذیرفته بودند، معرفی میکرد. وظیفه دیگر این گروه، عیادت از بیماران در بیمارستانها و توزیع کتابهای مذهبی، مواد خوراکی و پوشاک بین آنان بود.[37] فعالیت دیگر مسجد جلیلی جمعآوری کمک برای زلزلهزدگان بود؛ مسجد جلیلی قبوضی با نام اعانه چاپ کرده بود و به فروش میرساند تا با پول آن زیر نظر اعضای مسجد برای زلزلهزدگان خانه ساخته شود؛ این قبوض در اماکن دیگر مثل مسجد هدایت نیز فروخته میشد.[38]
مسئله دیگر در مسجد جلیلی، بحث فلسطین و اسرائیل بود. علاوه بر جمعآوری فطریه برای کمکرسانی به شیعیان جنگزده لبنان[39] کمک مادی به مبارزین فلسطینی و آگاهی بخشی مردم نسبت به خطر صهیونیسم نیز قابل ذکر است.[40]
مسجد جلیلی از نظر حکومت پهلوی پایگاه عناصر متعصب مذهبی بود که روحانیون طرفدار امام خمینی در آن گرد هم آمده بودند. نیز فعالیتهای متعدد و متنوع مسجد، ساواک را بر آن میداشت که برای کسب اطلاع از هدفها و برنامههای آن، از طرق مختلفی، چون حضور دائمی مأموران ساواک در مسجد و بهرهجویی از فعالان مسجد، برای خبرچینی اقدام کند.[41] طی سالهای فعالیت مسجد از سال 1340 تا 1357 گزارشهای متعددی از این اقدامات در اسناد ساواک موجود است. به طور نمونه در واقعه قتل حسنعلی منصور، باتوجه به رفت و آمد محمد بخارایی، به این مسجد، ساواک به فعالیتهای آن حساستر شد و برای مراقبت دائمی از مسجد، مأمور ویژهای گماشت.[42] نیز در ۱۳۴۹، ساواک مانع تشکیل جلسههای صبحهای جمعه اعضای مسجد شد؛ به اینترتیب، جلسهها به صورت چرخشی در هفته اول هر ماه در منزل یکی از اعضا برگزار میشد.[43]
ساواک معتقد بود که مسجد جلیلی توانسته جای مساجد بسته شده چون مسجد هدایت و حسینیه ارشاد را بگیرد[44] و در اسفند 1353 طی گزارشی در خصوص این مسجد نوشت: «مسجد جلیلی تهران پایگاه عناصر متعصب مذهبی وابسته به گروهها و دستهجات برانداز و مضره شده است. بعد از تعطیل مسجد هدایت تهران و حسینیه ارشاد کانون تجمع افراد منحرف به مسجد مذکور منتقل شده است و سخنرانان مسجد که به دعوت نامبرده (مهدوی) برای سخنرانی در مسجد حضور پیدا می کنند از همان راه و روش سیدمحمود علائی طالقانی در مسجد هدایت پیروی می کنند.»[45] ساواک در ادامه این گزارش توصیه میکند که ضمن احضار آیتالله مهدوی کنی، یک ماه به او فرصت داده شود تا مسجد را از وجود اینگونه عناصر خالی کند و در ضمن از روحانیون افراطی برای سخنرانی در مسجد دعوت نکند. ساواک همچنین توصیه میکند که به «مهدوی تفهیم گردد تا به حال به پارهای فعالیتهای او در گذشته به دیده اغماض نگاه شده و او از این موضوع سوءاستفاده کرده است».[46] از اینرو، در سال 1354 وی مدتی ممنوعالمنبر و به سه سال تبعید در بوکان محکوم شد.[47]
بعد از رفتن آیتالله مهدوی کنی به بوکان برای مدتی شبها نماز جماعت برپا نمیشد تا آن که شخصی به نام غروی و بعدها آقای «مهدی باقری» برادر آقای مهدوی کنی در آنجا اقامه نماز میکردند.[48] مدتی بعد که ساواک به برخی فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی پی برد، او را از بوکان به تهران آورده و یکسره به کمیته مشترک بردند و زیر شکنجه قرار دادند.[49]
مسجد جلیلی تا پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان با امامت آیتالله مهدویکنی فعال بود. بویژه در سال 1357 با برگزاری مداوم جلسات سخنرانی، مردم را به قیام علیه حکومت پهلوی تشویق میکرد.[50]
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله مهدوی کنی بهسبب مسئولیتهایش که در امور اجرایی کشور، از امامت جماعت مسجد دست کشید ولی برنامههای آن، بویژه خدمات اجتماعی و رسیدگی به نیازمندان، استمرار یافت. [51]پس از ایشان آقایان رستگاری و اسلامی و در نهایت آقای سیدمحمد سجادی امام جماعت مسجد جلیلی شدند. البته مسجد بعد از انقلاب رونق سابق خود را پیدا نکرد ولی همچنان در ارائه خدمات و دستگیری از مستمندان، مانند سابق، فعالیت دارد.
منبع تصاویر: مرکز بررسی اسناد تاریخی
پینوشتها:
[1]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص بیست؛ غلامرضا خواجه سروی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1385، ص 122؛ پروین قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۳، ص۲۱ـ۲۳.
[2]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست.
[3]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 25 -22؛ مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و یک.
[4]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و یک؛ تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 23.
[5]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 130.
[6]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 27.
[7]. همان، ص 36.
[8]. همان، ص 36 – 35.
[9]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و دو.
[10]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 110.
[11]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 37.
[12]. همان، ص 38.
[13]. محمدرضا مهدویکنی، «با کولهبار سرخ پیامت به پیش میروم ای شهید»، ج۱، شاهد، ش۱۱ ، مهر۱۳۶۰، ص۲۳.
[14]. اکبر هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی: دوران مبارزه، ج۲، زیر نظر محسن هاشمی، تهران ۱۳۷۶، ص۹۲۲ـ۹۲۳.
[15]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 40.
[16]. دوران مبارزه، ج 2، ص 923.
[17].مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک، ص بیست و دو و بیست و سه.
[18]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1385، ص هفده تا بیست.
[19]. همان، ص بیست .
[20]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 321؛ تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 44.
[21]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید راه دانش و فرهنگ شهید دکتر محمد جواد باهنر، تهران، مرکز بررسیهای اسناد تاریخی 1379، ص 54 – 59.
[22]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1377، ص 372 و 384 – 386 ؛ سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 4، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 1390، ص 113.
[23]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 50.
[24]. آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص 267.
[25]. مهناز میزبانی، منیژه صدری و حشمتالله سلیمی، نقش مساجد و دانشگاه ها در پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1383، ص 50 ، سند شماره 25، ص 123.
[26]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 198.
[27]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 57 – 60؛ خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 146-145 و 136.
[28]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 121.
[29]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 63 – 66.
[30]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و شش.
[31]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 74؛ آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص چهارده.
[32]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 75 – 76.
[33]. آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص سیزده.
[34]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 131.
[35]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و هفت و بیست و نه.
[36]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 82.
[37]. همان، صص 78 – 79؛ آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص شانزده.
[38]. شهید باهنر به روایت اسناد ساواک، ص 215 – 216.
[39]. شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1378، ص۵۳۵، شهید باهنر به روایت اسناد ساواک، ص 644.
[40]. مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و چهار؛ آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص هجده.
[41]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 94.
[42]. همان، ص 69.
[43]. همان، ص 97.
[44]. هدایتالله بهبودی، شرح اسم زندگی نامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 1390، ص 514.
[45]. نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، ص 117.
[46]. همان، ص 118.
[47]. آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و چهار مقدمه.
[48]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 49.
[49]. آیتالله مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص بیست و پنج.
[50]. معصومه مرادپور آرانی، روزهای حماسه و نور (روزشمار انقلاب اسلامی 57 – 1356)، ج 1، تهران، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی 1391، ص315، 402، 405، 417، 429، 436، 454، 517.
[51]. تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ص 102.
تعداد بازدید: 1388