23 اردیبهشت 1400
به انتخاب مرجان مهدیپور
احمد عزیزی دی 1337 در سرپل ذهاب کرمانشاه بهدنیا آمد. دوره کودکی را در زادگاهش گذراند و با شروع جنگ ایران و عراق در شهرستان نور ساکن شد. پس از مدتی به تهران آمد و در روزنامه جمهوری اسلامی مشغول به کار شد. از دوره جوانی شروع به سرودن شعر کرد. از آنجا که اشعارش به دور از تکلف و تصنع بود در میان جوانان محبوبیت یافت. او در اشعارش که با عرفان اسلامی آمیخته است؛ بیشتر به تمجید از اهل بیت(ع) میپردازد. از آثار او میتوان به کفشهای مکاشفه، شرجی آواز، خوابنامه و باغ تناسخ، ترجمه زخم، باران پروانه، رودخانه رؤیا، ناودان الماس، ترانههای ایلیایی، غزالستان، قوس غزل، طغیان ترانه، یک لیوان شطح داغ و ملکوت تکلم اشاره کرد.
عزیزی از 15 اسفند 1386 به علت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج و اختلالات قلبی و کلیوی در بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه بستری شد و در حالت اغما به سر برد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در 28 مهر 1390 طی سفری به کرمانشاه به ملاقات احمد عزیزی در بیمارستان رفتند. عزیزی سرانجام پس از ۹ سال اغما در بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه، روز دوشنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ در ۵۸ سالگی درگذشت. رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی «درگذشت شاعر انقلابی و چیرهدست مرحوم احمد عزیزی» را به جامعهی ادبی کشور و اهالی شعر و هنر خصوصاً مردم عزیز استان کرمانشاه تسلیت گفتند. شعری که در ادامه میآید به نقل از شاعر، در حال و هوای وقوع و تحول سپیدهدم انقلاب سروده شده است.
«باز تکان خورد عشق در تن خورشید
سایه یک انتظار، روح مرا دید
باز لب جاده غروب غمانگیز
پیچک وهمی به جان آینه پیچید
باز شب آمد کنار نرده ایوان
شبنم احساس روی شیشه تراوید
شب شد و در مخمل سیاه نگاهت
دانه الماس صد ستاره درخشید
هست در آن شاخههای نازک نیزار
وه چه غروبی میان چشم تو پاشید
وه چه حضوری به زورق دل من ریخت
موج تو ای انتظار ساحل امید
حیف که یک ابر بیتفاوت ولگرد
آمد و باغ ستارههای مرا چید
آه دل نازکم به نمنم باران
در پر پروانههای باغ چه لرزید
راستی ای دوست آن پرنده آبی
در تن آن موج بیقرار چه میدید
یا سر آن کوه آن چکاوک تنها
آه از آن شب که روی آینه آب
ماه تمام شب از نگاه تو تابید»[1]
[1]. منبع: شعر و انقلاب: گفتگو با سی تن از شعرای انقلاب اسلامی، به کوشش محمدحسن زورق، تهران، سروش، 1392، ص 162 – 163.
تعداد بازدید: 2275