09 مرداد 1400
احمد ساجدی
در میان عناصر بوجود آورنده انقلاب اسلامی ایران، هیچ عاملی مؤثرتر و تعیینکنندهتر از «اراده مردمی» به ذهن نمیرسد؛ مردمی که با هدایت رهبری انقلاب به حرکت درآمدند و اراده کردند تا حکومتی بر مبنای دستورات اسلام را جایگزین رژیم موروثی پادشاهی کنند. به همین دلیل است که اغلب مورخان معاصر نهضت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را نقطه آغازین انقلاب اسلامی میشمارند. حضور مردم در متن مبارزه علیه حکومت پهلوی یکی از ویژگیهای بارز انقلاب اسلامی به شمار میرود. از اینرو است که پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باید حاصل حضور میلیونی مردم و تحت هدایت و رهبری امام خمینی(ره) دانست. بدین جهت این انقلاب با هیچیک از انقلابهای تاریخ دویست سال اخیر جهان قابل مقایسه نیست.
یکی از سؤالات مطرح برای نسل جوان این است که انقلاب اسلامی چرا اتفاق افتاد؟ دلیل قیام مردم علیه رژیم شاه چه بود؟ نقطه شروع تصمیم مردم برای قیام و انقلاب علیه رژیم شاه کجا بود؟ این انقلاب چگونه به وقوع پیوست؟ آیا سقوط سلسله پهلوی و تغییر نظام شاهنشاهی مطالبه همه احزاب سیاسی و گروههای مختلف اجتماعی بوده و رهبر انقلاب صرفاً سخنگوی این مطالبه عمومی بود، یا اینکه او خود طراح و مبتکر طرح سقوط حکومت پهلوی و تغییر نظام سلطنتی شمرده میشد و مردم و احزاب مختلف را به سوی این هدف راهنمایی میکرد؟ و...
در جهت پاسخگویی به این سوالات، و در ریشهیابی و کالبد شکافی این رخداد بزرگ، تاکنون پژوهشگران و مورخان، آثار فراوانی در داخل و خارج از کشور منتشر کردهاند و متناسب با دیدگاههای خود به بررسی نقش و تأثیر افراد و احزاب و طبقات و مکاتب مختلف در سقوط حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی پرداختهاند.
در همین راستا اخیراً کتابی با عنوان «پیش زمینه و علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران، علل نارضایتی مردم از نظر جامعه شناسان سیاسی» چاپ و منتشر شده است. حسین غیوری نویسنده کتاب معتقد است گروههایی چون جبهه ملی، نهضت آزادی، کانون نویسندگان، جریانهای مارکسیستی، و... هر یک ادعاهایی در مورد انقلاب دارند. هر کدام از آنها اقداماتی نیز علیه حکومت پهلوی انجام دادهاند ولی هیچیک از این اقدامات منجر به بسیج عمومی مردم نگردیده است. زیرا بخشی از آنها مبارزات خود را محدود به رعایت قانون اساسی کشور از سوی شاه، و تمکین وی به اصول مشروطیت و اعلامیه جهانی حقوق بشر کرده و از آزادی مطبوعات و اجتماعات دم میزدند، برخی معتقد به لزوم باقیماندن سلطنت و عدم دخالت شاه و دربار در اداره کشور بودند و میگفتند شاه باید سلطنت کند نه حکومت، برخی معتقد به ثمربخش بودن مبارزات پارلمانی بودند، برخی معتقد به مبارزه آتشین و مسلحانه علیه حکومت بودند و تنها این روش را در ساقط کردن حکومت شاه مؤثر میدانستند، برخی وابسته به بیگانه بودند و از آنان دستور میگرفتند، و...
هر یک از این گروهها راه و روش خود را داشتند اما عملکردشان دستاوردی نداشت و منجر به انقلاب مردم نشد. طبعاً عملکردها و دیدگاههای آنها با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن روز برای مردم قابل درک نبود. بسیاری از این گروهها در برنامهریزیهای خود، طرح و نقشهای برای آینده ایران نداشتند. اما امام خمینی پایگاه مردمی داشت، در برابر رژیم شاه از اقتدار کمنظیری برخوردار بود، گذشتهای پاک و روشن داشت، متکی به بیگانه نبود، برای آینده کشور طرح و برنامه داشت و مقصد انقلاب را حفظ دین و دفاع از کرامت انسانی میدانست. از اینرو پیام او در دل و جان میلیونها مردم ایران مینشست و مردم به ندای او برای انقلاب لبیک گفتند.
نویسنده کتاب «پیشزمینه و علل انقلاب 1357 ایران» معتقد است عواملی چون استبداد، دیکتاتوری، فساد، دینستیزی، فقدان پایگاه مردمی، بیگانهپرستی، بیکفایتی، که رژیم پهلوی داشت، از جمله انگیزههای مردم و رهبری انقلاب برای سقوط حکومت پهلوی بوده است.
این کتاب اگرچه در هشت فصل تهیه و تنظیم شده اما عمدتاً دارای چهار بخش محتوایی است:
بخش اول - اثبات ناتوانی احزاب و گروههای سیاسی در بسیج مردم علیه رژیم شاه و برتری امام خمینی در به حرکت آوردن مردم و پیشبرد اهداف انقلاب.
بخش دوم – تشریح علل شکلگیری انقلاب اسلامی
بخش سوم - ارزیابی پیروزی انقلاب و سقوط شاه از دیدگاه منابع خارجی
بخش چهارم - دستاوردهای انقلاب اسلامی و مقایسه آن با شرایط مشابه سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
در نگارش کتاب «پیشزمینه و علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران» چند نکته قابل ذکر است:
1- این کتاب توسط نویسنده به ۸ فصل تقسیم شده است ولی مطالب مندرج در بعضی از این فصول به درستی تفکیک نشدهاند. برای مثال در فصل چهارم «دینستیزی» به عنوان یکی از دلایل سقوط شاه ذکر شده است، در حالی که در فصل هفتم نیز گزینهای با عنوان «بیاعتقادی مذهبی» مورد بحث قرار گرفته است. طبعاً نویسنده میتوانست این دو عنوان را در یک فصل جای دهد. در فصل پنجم نیز درباره علل پیروزی انقلاب گزینهای با عنوان «شتاب روند فساد و استبداد» مورد بررسی قرار گرفته است. در حالی که در فصل هفتم نیز در ذیل گزینه «روحیه دیکتاتوری» راجع به استبداد و دیکتاتوری رژیم شاه بحث شده که این دو عنوان نیز قابلیت یک مطلب واحد را داشته است.
2- در فصل دوم با عنوان «علل سقوط پهلوی از زبان پهلویها» به گزینههایی از قول رجال عصر پهلوی در داخل گیومه ( «» ) اشاره شده ولی هیچیک از این نقلقولهای داخل گیومه منبع و مأخذ ندارند تا مورد استفاده و استناد پژوهشگران قرار گیرند.
۳- در فصل هشتم با عنوان «مروری مقایسهای بر کارکرد حکومت پهلوی با چهار دهه انقلاب اسلامی ایران» جدیدترین آمارها مربوط به سال ۱۳۹۰ است. حتی در بخش مقایسه اقتصادی جدیدترین آمارها مربوط به سالهای نیمه اول دهه ۱۳۸۰ است. این در حالی است که کتاب در ۱۳۹۸ چاپ شده است. از اینرو آمارهای بسیار جدیدتر در مورد پیشرفتهای اقتصادی کشور طی سالهای دهه ۱۳۹۰ تا 1400 وجود داشته که در این کتاب نشانی از آنها نیست.
کتاب «پیشزمینه و علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران» در سال ۱۳۹۸ در ۲۱۶ صفحه تهیه و تنظیم شده و توسط سازمان انتشاراتی «آنارام» چاپ و با بهای 35 هزار تومان وارد بازار نشر شده است.
تعداد بازدید: 1312