10 آبان 1400
پیش از آنکه به خارج از کشور بروم تا اندازه زیادی با عربی فصیح آشنایی داشتم، پس از سفر نیز با توجه به استعداد قبلی که در این زمینه داشتم، در مدتی کوتاه و خیلی سریع توانستم کمبودهایم را جبران کنم و با زبان عربی عامیانه هم آشنا شدم. از جمله کارهایی که در حاشیه فعالیتهایم شروع کردم، ترجمه چند کتاب بود که احساس میکردم ضرورت دارد که این کتابها برای مبارزان داخل و خارج کشور چاپ شود.
عنوان اولین کتابی که در خارج منتشر کردم، «تجربیاتی از انقلاب فلسطین» بود که کتاب نام اصلی «موضوعات منالتجربه الفلسطینیه» بود. این کتاب نوشته منیر شفیق بود که در آن اصولی را که هر فرد باید در تشکیلات حزبی رعایت کند، بیان نموده بود. از جمله این اصول: احترام گذاشتن به جمع، رازدار بودن و یک سری اصول تشکیلاتی بود.
کتاب دیگر که اصل آن به نام «اخلاقیات المقاتل الثوری» بود را با عنوان «رفتار یک رزمنده انقلابی» ترجمه کردم. این کتاب در اختیار افرادی که برای آموزش به آنجا میآمدند، قرار داده میشد و افرادی هم آن را به داخل کشور منتقل کرده، در اختیار مبارزان قرار میدادند.
بعد از حرکتی که پیکاریها انجام دادند و کتابی که آقای فارسی در رد مارکسیستها نوشت، من هم تشویق شدم که کتابی را به نام «الشیوعیه المحلیه و الحرکات التحریه الوطنیه العربیه» تحت عنوان «کمونیسم محلی و جنبشهای آزادیبخش ملی اعراب»، ترجمه نمایم. این کتاب در ایران پیش از انقلاب به صورت قاچاق به چاپ رسید و در بین دانشجویان و بعضی از مبارزان توزیع شد و مؤثر واقع گردید و بعضی از افراد مبارز که فکر میکردند مارکسیستها علم مبارزه دارند و باید دنبالهرو آنها باشند، از ضربههایی که مارکسیستها به جنبشهای ملی اعراب در کشورهای مختلف مانند: عراق، سوریه، فلسطین و مصر زده بودند، مطلع میشدند. در این کتاب ثابت شده بود که بسیاری از این کمونیستها در اصل یهودی یا یهودیزاده بوده، یا ارتباطات نزدیکی با صهیونیستها داشته و از عوامل آنها بودهاند و آنها در اثر ارتباطاتی که با شوروی داشتند باعث میشدند که از درون ضربههای عمیقی به جنبشهای آزادیبخش اعراب وارد آید.
کتاب دیگری هم بود به نام «المساعدات العسکریه الامیریه لایران» به معنای «کمکهای نظامی امریکا به ایران» که در واقع افشاگری بود از مجموعه کمکهایی که در طول یک دهه، آمریکاییها به ایران کرده بودند. اصل آن رساله دکترای یکی از دانشجویان عرب بود که در دانشگاههای آمریکا تحصیل کرده بود و این هم قبل از انقلاب ترجمه شد و به چاپ رسید.
علاوه بر این، جزوههایی که در ارتباط با مواد منفجره بود و یا جزوههای عقیدتی، امنیتی، سیاسی، تاریخی که جنبه آموزشی داشت، به صورت مختصر ترجمه میشد و در اختیار دوستان قرار میگرفت. یکی از کارهایی که ما درخاورمیانه و به خصوص در سوریه و لبنان انجام میدادیم، این بود که اطلاعیههای امام و بیانیههایی را که داشتند و نیز بعضی سخنرانیها و کتب مفیدی را که در داخل وجود نداشت به وسیله زیارتکنندگانی که به سوریه میآمدند و برمیگشتند، به ایران منتقل میکردیم. از آنجایی که زائران تعدادشان زیاد بود و بهطور مرتب هم از راههای زمینی و هوایی به سوریه میآمدند، وسیله بسیار خوبی برای انتقال اخبار داخل به خارج از کشور بودند و حتی بعضی از نامههای ما از طریق زائرین به خارج میآمد و ما هم اعلامیهها و کتابهایی را بدون اطلاع آنها در میان وسایلشان جاسازی میکردیم و به ایران میفرستادیم.
از موسم حج نیز در ارتباط با افشاگری و فعالیتهای مبارزاتی استفاده میشد. در این ایام بسیاری از ایرانیان، حدود صد، صد و بیست هزار نفر، برای انجام فریضه حج به مکه و مدینه میآمدند و ما به راحتی میتوانستیم با آنها ارتباط برقرار کرده، اعلامیه و کتاب و نوارهای امام را به دستشان برسانیم و از اخبار داخل کشور نیز مطلع شویم. همچنین در آن ایام دوستانی را که در سوریه و لبنان و نجف مستقر بودند ملاقات میکردیم، زیرا در آن زمان آنها نیز به مکه و مدینه میآمدند.
در ایام حج، بخشی از اطلاعیهها و اعلامیههای امام که به زبان عربی ترجمه شده بود، در بین عربها پخش میشد. در سال 55 که من به مکه مشرف شدم، دو چمدان اعلامیه با خود برده بودم که در بین حجاج ایرانی و عرب پخش نمایم. خیلی وقتها دوستانم که از سوریه میآمدند، بهطور رسمی علیه شاه شعار مینوشتند. یکی از دوستان ما، حاج علی صداقت یکبار تمام در و دیوار مکه و مدینه را پر از شعار مرگ بر شاه، مرگ بر اسرائیل، الموت للشاه و الموت لاسرائیل کرده بود. گاهی هم شعارهایی در حمایت از امام و معرفی ایشان مینوشتند. گاهی هم با اسپری روی ماشینهای بزرگ شعار مینوشتند.
در ترجمه اعلامیههای امام به عربی، آقای سیدصادق موسوی که از نوادههای سیدعبدالله شیرازی است و هنوز هم در لبنان مستقر است و نیز شهید سیدمحمدصالح حسینی کمک بسیاری میکردند. سیدمحمدصالح حسینی، ارتباط نزدیکی با آقای جلالالدین فارسی داشت و از مبارزان عراقی بود که در لبنان مقیم شده بود. وی در یکی از درگیریها شهید شد.
منبع: خاطرات علی جنتی، تدوین سعید فخرزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 136 – 138.
تعداد بازدید: 637