انقلاب اسلامی :: فرودگاه مهرآباد در 26 دی 57

فرودگاه مهرآباد در 26 دی 57

22 فروردین 1401

روز 26 دی ماه از راه رسید. دستور دادند یگان حفاظت، شاه را تا فرودگاه اسکورت کند. روز سردی بود و زره‌پوش‌ها در تقاطع خیابان‌ها حضور داشتند. فرودگاه مهرآباد حالتی غیرعادی داشت. پاویون تشریفات که پیش از این شبیه به لابی هتل‌های پنج‌ستاره، شیک و مرتب و آراسته بود و با تابلوهایی بزرگ، نقاشی شاه و فرح، هر میهمان خارجی تازه‌واردی را دچار رعب و توقف می‌کرد، حالت مغشوش و بی‌نظمی داشت. مأموران مخصوص به تعداد زیاد همه جا مستقر بودند و سر تیم‌ها مدام با بیسیم‌های کوچک‌شان صحبت می‌کردند و نگاه‌ها پر از اضطراب بود. خبرنگاری اجازه پیدا کرد فقط یک سئوال بپرسد؛ جلو رفت و پرسید: «شما برای چه مدتی کشور رو ترک می‌کنید؟» شاه هم با حالتی غمگین و دردمند گفت: «به علت کسالتی که دارم به سفری به مدت نامعلوم می‌روم و به محض بهتر شدن حالم برمی‌گردم.»

شاهی که آن روز دیدم را هرگز فراموش نمی‌کنم؛ مردی که همیشه سر حال و شاداب دیده بودم ناپدید شده بود و مردی لاغر و بیمار با چهره‌ای رنگ پریده و ضعیف از پاویون سلطنتی خارج شد و به طرف هواپیما رفت. به وضوح لاغرتر و پیرتر شده بود. چند نفر از نظامی‌ها در طول مسیر، خودشان را روی پای شاه انداختند و کاری کردند که او هم به گریه بیفتد و ادامه مسیر را با حالتی رقت‌انگیز و پریشان طی کند. علاوه بر نیروهای ویژه، چند نفر از بچه‌های ما مرتکب اشتباه بزرگی شدند. با یک تصمیم نسنجیده و ناگهانی اسلحه‌شان را تحویل دادند و سوار هواپیما شدند. سفری که بی‌بازگشت بود و هر کسی به آن کاروان ملحق شد، دیگر خاک میهن را ندید.

 

منبع: گلدوست، حسین، سرباز شهر ممنوعه، مستند روایی از خاطرات ستوان دوم (افسر گارد جاویدان) مرحوم نجفقلی اسکندری، تهران، روایت فتح، 1400، ص 70 - 71.



 
تعداد بازدید: 500


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: