27 تیر 1401
در اعتراض به محدودیتهایی که نسبت به امام از سوی رژیم بعثی عراق صورت گرفته بود، [سال 56] انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا اقداماتی چند انجام دادند در زمره این فعالیتها دو اعتصاب غذا در واتیکان و کلیسای سنتمری در پاریس سازماندهی شد. در واتیکان با اینکه میدانستیم اجازه فعالیتهای سیاسی نمیدهند، اما جوری برنامهریزی شد که بچهها به صورت پراکنده وارد آنجا شوند و وقتی درها بسته میشود و میخواهند جمعیت را خارج کنند، اینها دور هم جمع بشوند، پلاکاردها را بالا ببرند و اعلام تحصن بکنند. طبیعی بود که برای خارج ساختن افراد، پلیس وارد صحنه میشد، لذا قرار بود به محض آنکه تجمع کردند پلاکاردها و بیانیهها آماده باشد که اهداف و خواستههای سیاسی را اعلام بکنند. البته پیشبینی کرده بودیم که اگر به هر دلیلی برنامه در واتیکان اجرا نشد، در جای دیگری آن را پیاده کنیم.
همانگونه که احتمال میدادیم پس از تجمع افراد، پلیس واتیکان ـ که در آن زمان گاردهای ویژه فرانسوی بودند ـ شروع کردند به ضرب و شتم، اما بچههای انجمن اسلامی با فریاد و اعتراض، بیانیهها و خواستههای خودشان را به اطلاع مردم رساندند. این تحصن در مطبوعات انعکاس زیادی داشت و در واقع آن هدفی که انتظار داشتیم در همان چند ساعت اول محقق شد. مقطعی که برای این کار در نظر گرفته شد، به لحاظ مسائل داخلی سیاسی ایتالیا مناسب بود، زیرا یک حساسیتی علیه واتیکان وجود داشت. به خصوص احزاب چپ ایتالیا به این قضیه خیلی بال و پر دادند که یک عده مسلمان برای حمایت از رهبر فکری و فرهنگیشان پناه بردند به مرکز کاتولیکها ـ ما هم این نکته پناه بردن را تأکید میکردیم ـ و از رهبر مسیحیان جهان توقع دارند که از آنها حمایت بکند، آنوقت نه تنها حمایت لازم صورت نمیگیرد، بلکه پلیس فرانسه مستقر در واتیکان آنها را مورد ضرب و شتم بیرحمانه نیز قرار داده است. این حمایتها اثر مطلوبی داشت. تقاضای متحصنین هم شامل خواستههای موقت و هم بلند مدت بود. تقاضای موقت رفع ممنوعیت از امام در عراق بود. البته میدانستیم که این تقاضا عملی نیست، ا ما پافشاری روی آن موجب میشد بعد از دو ـ سه روز چند سازمان بینالمللی از ما حمایت کنند. معمولاً رسم بر این است که سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر واسطه میشوند که دست از اعتصاب غذا بردارند، ما سعی میکنیم خواستههای شما را در محافل خودمان مطرح کنیم و از امکانات خود برای رساندن صدای اعتراض شما استفاده بکنیم.
تحصن حدود سه روز طول کشید، اعتصاب غذا البته شامل آشامیدن آب نمیشد. اولین گروهی که مراجعه کردند، سازمان پروتستانهای ایتالیا بود که خواهان پایان دادن به اعتصاب غذا شدند و گفتند خودشان مسئولیت ادامه مبارزه تا برآورده شدن خواستههای ما را عهدهدار میشوند. این معمولاًیک ژست سیاسی است که گرفته میشود. ما گفتیم افرادمان به این زودی دست از اعتصاب غذا برنمیدارند. هنوز هم اغلب سر حال هستند دو ـ سه روز دیگر اعتصاب را ادامه میدهیم. روز چهارم، دو ـ سه سازمان دیگر به حمایت برخاستند و ما بچهها را از محل کلیسا بردیم در یک مکانی که سازمان پروتستانها با دکتر و دارو و امکانات درمانی فراهم کرده بود.
این اقدام که توسط یک سازمان مذهبی دانشجویی و نه یک عده خرافاتی و ناآشنا به مقتضیات زمان صورت گرفت، از این نظر جالب بود که نمیشد به آن انگ ارتجاع و عقبماندگی و خرافهپرستی زد. اعتصابکنندگان اغلب از دانشجویان ممتاز دانشگاههای برجسته اروپا بودند و اعتراض آنان و پایداری تا به خطر انداختن جانشان خوشبختانه زمین را در افکار عمومی اروپا نسبت به امام خیلی آماده کرد، بطوری که دو ـ سه هفته بعد از آن، اعتصاب غذای دیگری را در پاریس تدارک دیدیم. از ابتدا هم این اقدام جزو برنامه ما بود چنانچه در اثر اعتصاب ایتالیا به نتیجه نرسیدیم و از امام رفع ممنوعیت نشد این کار را در پاریس به صورت گستردهتر و با بسیج بیشتر نیروها از کلیه واحدهای تابعه در اروپا و آمریکا سازمان دهیم.
در همین حین شنیدیم که عدهای از دوستان روحانیت مبارز خارج از کشور ـ به سرپرستی حجتالاسلام محمد منتظری ـ در پاریس جمع شدهاند. ما گفتیم چه بهتر حالا که آنها آمدهاند، برنامه اعتصاب غذا را مشترکاً انجام دهیم. به دو دلیل: یکی اینکه با اعتصاب غذای قبلی در واتیکان شرایط بهرهبرداری از قبل آماده شده بود و مجموع آثار مثبت تبلیغات آن حرکت به پاریس و فرانسه منتقل میشد. دوم اینکه آن توصیهای که امام بر وحدت طلبه و دانشجو سالها بود بیان میکردند، با یک اجتماع و حرکت سیاسی مشترک عملی میشد و به صورت سمبلیک در میآمد.
اصل کار پذیرفته شد ولی بلافاصله یک سری مسائل اختلافی پیش آمد از جمله اینکه آقای محمد منتظری یک فهرستی از زندانیان سیاسی آورده بود که در زمره خواستههای اعتصابیون آزادی آنان باشد که در میان آنان نام سیدمهدی هاشمی هم بود. ما اعتقاد داشتیم این موضوع را مطرح نکنیم زیرا اعتصاب غذا را به خاطر رفع محدودیت از امام آغاز کردیم و چرخش مسئله به سوی آزادی زندانیان سیاسی در ایران، بار فشاری که میخواهیم به دولت عراق وارد کنیم را کم میکند. اما آقای منتظری مصر بود. ما گفتیم چون مجموعه فعالیتها را به اطلاع امام رساندهایم و ایشان در جریان امر قرار دارند، بنابراین باید هماهنگی دیگری با نجف انجام بدهیم. من با آقای دعایی تماس گرفتم، ایشان پس از گفتگو با امام به ما مطلب را جوری منتقل کردند که ما احساس کردیم بودن نام مهدی هاشمی در لیست خوشایند امام نیست. گفتیم گرچه دلمان نمیخواهد اما اگر روی خواستهشان پافشاری بکنند ما ناچاریم تقسیم کار بکنیم یا از اعتصاب مشترک صرفنظر میکنیم و در جای دیگری برنامهمان را اجرا میکنیم، البته به آنها کمک میکنیم. البته مسلم بود اگر با همدیگر کار را انجام میدادیم اعتبار بیشتری مییافت، اما اگر دو سازمان دو بیانیه مختلف میدادند ناپسند بود. مجدداً آقای دعایی گفتند امام میگویند بلکه بتوانید با همدیگر هماهنگی بکنید و مسئله را حل کنید و حقتان است که نام سیدمهدی هاشمی را نپذیرید. اما درخواست آزادی بقیه زندانیان که در فهرست نامشان آمده از جمله آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، عزتالله سحابی، لطفالله میثمی، که جمعاً 12 نفر میشدند اشکالی ندارد. به هر حال چون آقای محمد منتظری و دوستانش مصر بودند، ما توافق کردیم که وحدت در محل برگزاری اعتصاب غذا باشد که کلیسای سنتمری پاریس در نظر گرفته شد. ولی بیانیههای روزانه خود را که حاوی خواستهها و اهداف اعتصاب غذا و گزارش رویدادهای روز و تحلیل و تفسیر انعکاس آنها در مطبوعات بود، جدا کردیم. البته موفق نشدیم از امام برای این اعتصاب غذا پیام بگیریم. اعتصاب غذا از غروب اول اکتبر 1977/9 مهر 56 آغاز شد و تا یک هفته ادامه پیدا کرد. خوشبختانه انعکاس این حرکت در ایران و در رسانههای خارجی خیلی خوب بود. در این مدت نمایندگان سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و بینالملل میآمدند و مصاحبه میکردند. سازمانها و شخصیتهای سیاسی دیگر هم اعلام حمایت کردند و مانند اعتصاب غذای قبلی اعلام کردند که دست از اعتصاب غذا بردارید و ما خواستهها و اهداف شما را پیگیری خواهیم کرد. ما هم اعتصاب را با یک میزگرد مطبوعاتی به پایان رساندیم. برخلاف میل ما دو میزگرد جداگانه برگزار شد. از طرف روحانیون مبارز محمد منتظری و آقای غرضی و یکی دیگر از دوستان در میزگرد شرکت داشتند البته اکثر آقایان آن زمان اسم مستعار داشتند و بعداً فهمیدیم اسم اصلی آنها چیست.
منبع: طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، جنبش دانشجویی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 149 ـ 144.
تعداد بازدید: 521