11 مهر 1401
در جمعهای که به جمعه سیاه اهواز در سال 1357 معروف شد، گروه ما مجهز به دو قبضه کلاشینکف نو و چند قبضه کلت بود. ما اسلحهها را داخل دو ماشین پیکان گذاشتیم و در میدان نادری اهواز پارک کردیم و گشتی در شهر زدیم. شهر کاملاً ملتهب بود. ارتش در اهواز حکومت نظامی اعلام کرده بود و تانکها وارد خیابان شده بودند. روی تانکها عده زیادی افراد چماق به دست نشسته بودند و «جاوید شاه» میگفتند. آنها برای ایجاد رعب و وحشت، از روی خودروهایی که در کنار خیابان پارک شده بودند، رد میشدند و آنها را مثل کاغذ مچاله میکردند. جلوی برخی از خودرویهای سواری را میگرفتند و از مردم میخواستند که جاوید شاه بگویند و به امام خمینی توهین کنند. ضرب و شتم مردم و به خصوص بازاریها سبب شد تا آنها مغازههای خود را ببندند و بروند، اما ارتشیها با لولههای تانک در برخی از مغازهها را تخریب واموال مردم را غارت میکردند.
من و جهانآرا در یکی از خیابانها مقابل حرکت تانکها آرایش گرفتیم و به محض این که در ابتدای خیابان ظاهر شدند، به آنها حمله کردیم. آنها غافلگیر شده بودند و نمیدانستند چه کار کنند. مات و مبهوت به ما نگاه میکردند. ما تیراندازی میکردیم و همزمان شعارهای «اللهاکبر»، «درود بر خمینی» و «مرگ بر شاه» میدادیم. چند دقیقه که گذشت، خدمه تانکها به خود آمدند و شروع کردند به طرف ما شلیک کردند. ما هم بعد از تیراندازی، سوار ماشین شدیم و از منطقه فاصله گرفتیم. این اقدام، روحیه انقلابی مردم را افزایش داد. همان روز، اطلاعیهای به نام منصورون درخصوص حمله به تانکها و چماق به دستها صادر کردیم. در عملیات گروه منصورون، آقایان علی شمخانی، غلامعلی رشید، محمدباقر ذوالقدر و محمد فلاح حضور فعال داشتند.
منبع: رضایی میرقائد، محسن، تاریخ شفاهی جنگ ایران و عراق روایت محسن رضایی، ج 1، به کوشش حسین اردستانی؛ تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1394، ص 214.
تعداد بازدید: 440