16 آبان 1401
در پی دیدار مقامات امنیتی ایران با سعدون شاکر در بغداد و در اجرای توافقنامه وزرای خارجه سه کشور آمریکا؛ عراق و ایران در نیویورک بود که مقامات عراقی تصمیم به اخراج امام از عراق گرفتند. با عزیمت و هجرت امام به پاریس فصل نوینی در تاریخ انقلاب ایران رقم خورد.
ده روز قبل از آن تظاهرات وسیع و اعتراضآمیز دانشجویان عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی، در بن در اعتراض به محاصره منزل امام توسط عراقیها برگزار گردید. هدف این تظاهرات و راهپیمایی که پارهای از هواداران کنفدراسیون هم در آن شرکت داشتند مراجعه قهرآمیز به سفارت عراق در بن و اعلام انزجار از اقدام بعثیهای عراقی در خدمت آمریکا و شاه ایران بود و حمایت کامل از مردم مسلمان ایران و زندانیان در بند از جمله اهداف دیگر آن بود. ...
در آن زمان کنگره سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا در شهر هاگن آلمان تشکیل گردید. روز اول کنگره با قرائت پیامهای دریافتی و گزارش (اینجانب که مسئول روابط بینالمللی اتحادیه بودم) از روند تحولات کشور در گذشته و چشمانداز آینده آن و همچنین گزارش دکتر رضا صفائی مسئول مالی اتحادیه آغاز شد و نزدیکهای غروب بود که جلسه برای یک ربع تنفس تعطیل گردید. پس از شروع مجدد به کار جلسه آقای محمد جعفری که ریاست و اداره جلسه مجمع عمومی را بر عهده داشت از آقای علیزاده دبیر فرهنگی و انتشارات خواست که گزارش عملکرد اتحادیه را در یک سال گذشته ارائه دهد که مرا به پای تلفن دعوت کردند.
تلفن کننده دکتر حسن حبیبی بود که اطلاع داد امام از نجف به مقصد کویت حرکت کرده و با مشکل ورود به آن کشور مواجه شدهاند....
با اعلام این خبر کنگره حالت طبیعی خود را از دست داد. قرار گذاشته شد جلسه موقتاً تعطیل گردد تا اطلاع کامل از سرنوشت و برنامههای امام به دست آید.
بدینمنظور من به شهر بوخوم بازگشتم تا بتوانم با ارتباط تلفنی اطلاعات لازم را کسب کرده و به مسئول کنگره منتقل کنم.
پس از روشن شدن وضع امام و اعلام اینکه ایشان فردا در پاریس خواهند بود، کنگره موقتاً تعطیل شد و قرار گذاشته شد کنگره فوقالعاده سه ماه بعد در شهر آخن تشکیل گردد.
روز بعد از ورود امام به پاریس نمایندگانی از کنگره اتحادیه (که بطور موقت تعطیل شده بود) به پاریس آمده و با امام دیدار کردند. گرچه در آن لحظه امام خود را برای استراحت بعد از ناهار آماده کرده بودند، ولی با اعلام احمدآقا که آقایان دبیران جدید اتحادیه هستند آنان را به حضور پذیرفتند. دانشجویان، که دو روز قبل را در نگرانی از وضع امام گذرانده بودند و اینکه خود را در جمعی صمیمی امام با حضور میدیدند ناباورانه گریان و بهتزده شده بودند. من برای این که این حالت را بشکنم و به این فضای عاطفی سنگین خاتمه دهم به امام گفتم، اگر حال دارید شرح دهید چطور شد که عازم پاریس شدید. ایشان ابتدا به من گفتند وسیلهای برای پذیرایی آقایان دارید؟ بچهها که از این صمیمیت به وجد آمده بودند، گفتند صحبتهای شما بهترین پذیرایی از ما میباشد. قبل از اینکه امام شروع به صحبت کنند آقای محمد کیارشی که عهدهدار رانندگی و انتقال امام به نوفللوشاتو و اداره آشپزخانه در روزهای اول بود، گفت برای برادران و خواهران چایی فراهم کردهایم. امام با حالتی متواضعانه گفتند، گرچه شما میهمانان من هستید، ولی من وسیلهای برای پذیرایی ندارم، آنگاه به من و احمد آقا رو کردند و مطلب لطیفی را گفتند و سپس داستان تصمیم خود را برای هجرت به پاریس بیان کردند:
مقامات عراق به من هشدار دادند که به دلیل روابطی که با رژیم ایران دارند، نمیتوانند فعالیتهای مرا تحمل کنند. من به آنها پاسخ دادم که اگر شما مسئولیتهایی نسبت به حکومت ایران داشته باشید، من هم در برابر اسلام و ملت ایران مسئولم و باید به وظیفه الهی و معنوی خود عمل کنم... اگر میماندم، خود را در برابر ملت ایران گناهکار احساس میکردم، اما من نمیتوانم بیتفاوت بمانم...
منبع: طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی، دکتر صادق طباطبایی، ج 1، جنبش دانشجویی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 347 ـ 1345.
تعداد بازدید: 357