05 آذر 1401
احمد ساجدی
«بهائیت»، نام فرقهای از یک آیین ساختگی و استعماری است که در دوره قاجار شکل گرفت و مقر آن با عنوان «بیتالعدل» در سرزمینهای اشغالی فلسطین تحت حمایت دولت جعلی اسرائیل قرار دارد. امام خمینی(ره) نیز بهائیت را «طایفه ضاله، کافر و نجس»[1] خواندهاند.
پس از شکلگیری این فرقه سیاسی در قرن نوزدهم میلادی، استعمارگران تلاش کردند تا آن را به عنوان یک مشربِ فکری و مذهبی معرفی کنند تا در پوششِ این نیرنگ، راحتتر بتوانند بر تعداد اعضای تشکیلاتی آن بیفزایند. در دوره قاجار، بهائیت فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی در کشور بود. ولی اقلیت بهائیان مورد حمایت دولتهای اروپایی بودند. البته بر خلاف یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، فرقه بهائیان در قانون اساسی مشروطه به رسمیت شناخته نشد.
بهائیان در ایران دوره پهلوی از آزادی عمل بیشتری نسبت به قاجار برخوردار شدند. آنان بهویژه در دوره پهلوی دوم، با ورود به مشاغل عمده دولتی، زمینه به کارگیری بیشتر همکیشان خود را در نظام حکومتی بهخصوص در مراکز عمده اقتصادی کشور فراهم ساختند؛ تا جایی که امیرعباس هویدا که بهایی بود، توانست به مدت ۱۳ سال نخستوزیری ایران را در اشغال خود داشته باشد. شاه نیز با نظر مثبت به آنان مینگریست و پزشک مخصوص وی عبدالکریم ایادی از پیروان بهائیت به شمار میرفت و دهها شغل اقتصادی برای خود فراهم کرده بود. علاوه بر این، افرادی مانند هژبر یزدانی، پرویز ثابتی، حبیبالله ثابت معروف به «ثابت پاسال»، منصور روحانی و دهها مقام حکومتی دیگر، از جمله بهائیان سرشناس دوره پهلوی بودند که صاحب مناصب و مشاغل مهم شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالیت فرقه بهائیت به دلیل مغایرت با احکام اسلامی و نیز همراهی با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی غیرقانونی اعلام شد. اکنون نیز این فرقه به یکی از ابزارهای مخالفت آمریکا بر ضد ملت ایران تبدیل شده است.
بهائیان دشمن مسلمانان هستند و منابع آمریکایی به این ضدیت اعتراف دارند. در یک گزارش محرمانه اطلاعاتی اسناد لانه جاسوسی آمده است: «بهاییها بسیار ضد مسلمانان هستند و مسلمانان شیعه را مسئول عدم پیشرفت ایران میدانند.»[2] ولی تاکنون به اعتراف همان منابع، هیچ بهایی تاکنون به صرف بهایی بودن در ایران آسیب ندیده است. در سند دیگری از لانه جاسوسی که در تاریخ 28 ژوئن 1979 از سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور ارسال شده تصریح شده که «بعد از انقلاب هیچ فرد بهایی کشته نشده است.»[3] و در سند دیگری به تاریخ 20 سپتامبر 1979 که از سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور ارسال شده با صراحت آمده است: «هیچ بهایی به قتل نرسیده است.»[4] حتی به تصریح یک سند لانه جاسوسی، هیچ بهایی به خاطر بهاییبودن، زندانی هم نشده است. در سندی به تاریخ 20 سپتامبر 1978 از سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور میخوانیم: «آنها (بهائیان) به خاطر نوع روابطشان با رژیم قبلی و نه به دلیل مذهبشان زندانی هستند.»[5] با این حال ملت ایران از این فرقه ضاله و بدعتگذار در دین متنفرند و حمایت دشمنان جمهوری اسلامی از آنان سبب تشدید این تنفر بوده و آمریکاییها نیز به خوبی فهمیدهاند که هر گروه و فرقه سیاسی در ایران که مورد حمایت هدفمند سیاسی آنان قرار گیرد مورد تنفر ملت ایران خواهد بود. در این رابطه یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 22 ژوئن 1979 از قول یکی از مقامات سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور تصریح دارد: «انجام این کار(تبلیغ به نفع بهاییها) در آمریکا، به نفع بهائیان ایران نخواهد بود.»[6]
در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از تظاهرات بهائیان در کشورهای مختلف جهان علیه جمهوری اسلامی ایران، بهوسیله آمریکاییها برنامهریزی میشد. در 11 اکتبر 1979 «کارل کلمنت» معاون دفتر امور مربوط به ایران در وزارت امور خارجه آمریکا در نامهای برای سفارت آمریکا در تهران مینویسد: «من به سفرای بریتانیا و زلاند نو تذکر دادم که به راهانداختن تظاهرات وسیع و هماهنگ با تبلیغات کافی در سراسر جهان بهوسیله انجمنهای بهائیان میتواند مفید واقع شود.»[7]
آمریکاییها در اکثر این تظاهرات سهمی هم برای مجامع بینالمللی در نظر گرفته میگرفتند. یک سند لانه جاسوسی آمریکا به تاریخ 22 ژوئن 1979 از قول بروس لینگن کاردار سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه آن کشور مینویسد: «رهبران جامعه بهائیت بر سر سه راهی هستند: آیا بهتر است این مطالب (تبلیغات به نفع بهائیان) در مجلات نیوزویک و تایمز به چاپ برسد، یا از طریق شورای جهانی مسیحیت عمل کنند و یا اینکه آنها را در کمیته حقوق بشر سازمان ملل مطرح کنند؟ آنها راه اول را مردود و راه دوم را مقبول دانسته و معتقدند که همزمان باید از طریق کانال حقوق بشر نیز عمل نمایند.»[8]
حتی تلاش سفارت آمریکا در تهران نیز همواره این بوده که سهمی در این تلاشها داشته باشد: «ما (بروس لینگن کاردار سفارت آمریکا در تهران) خواستهایم که از رهبران بهائیت بپرسند که در صورت امکان چه اقدام حفاظتی از دست ما (سفارت) برای آنها برمیآید.»[9]
یکی از اهداف نهایی غربیها بهطور اعم و آمریکاییها بهطور اخص این بوده که «مسئله بهائیت در ایران» به موضوع بینالمللی تبدیل شود: «اعمال بینالمللی از طریق کلیسا و حقوق بشر بهخصوص که آمریکا در آن دخالتی نداشته باشد میتواند به طرز بسیار مفیدی بهوسیله دولتهای غربی حمایت گردد. زمانی که مسئله بهائیت یک مسئله بینالمللی شود، جای خود را نتیجتاً در روابط دوجانبه ما با ایران نیز باز خواهد کرد.»[10]
رویکرد اسناد لانه جاسوسی درباره فرقه ضاله بهائیت، همواره دخالت در امور داخلی ایران، دلسوزی مغرضانه و هدفمند برای بهائیان، و تبدیل این فرقه به ابزاری برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران بوده است. اسناد ارائه شده در این نوشتار نیز تنها محدود به سندهایی است که تا قبل از تسخیر لانه جاسوسی در این مکان موجود بوده و آمریکاییها فرصت نابود کردن آنها را نداشتند.
با این حال و علیرغم آنکه بهائیت به عنوان یک جریان استعماری هرگز نمیتواند به عنوان یک حرکت عقیدتی پذیرفته شود، ولی آنچه که در سالهای پس از انقلاب اسلامی سبب برانگیخته شدن افکار عمومی مردم ایران علیه بهائیان بوده، یکی مشارکت آنان در توطئهها و جنایات اقتصادی و سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی و دیگری استفاده ابزاری دشمنان از فرقه بهائیت برای اعمال فشار بر انقلاب و جمهوری اسلامی ایران بوده است.
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام، ج1 ،ص 237.
[2]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار ۱۳۸۶ کتاب چهارم؛ ص ۵۷۵ سند شماره 1.
[3]. همان، ص ۵81، سند شماره ۶، پاراگراف شماره 10.
[4]. همان، ص ۵85، سند شماره ۱۱، پاراگراف شماره 3
[5]. همان، ص ۵84، سند شماره 10، پاراگراف شماره 4
[6]. همان، ص ۵۷9، سند شماره ۵، پاراگراف شماره 7
[7]. همان، ص ۵۸۶، سند شماره ۱۳ (پاراگرافی در متن نامه)
[8]. همان، ص ۵۷۹، سند شماره 5، پاراگراف شماره 7
[9].- همان، ص ۵۷۹، سند شماره 5، پاراگراف شماره 8
[10]. همان، ص ۵80، سند شماره 5، پاراگراف شماره 8
تعداد بازدید: 381