26 آذر 1401
احمد ساجدی
ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیس جمهوری اسلامی ایران -بهمن ۱۳۵۸ / تیر ۱۳۶۰ – است. او متولد فروردین 1312 است و پس از فارغالتحصیلی در رشته اقتصاد دانشگاه تهران (۱۳۳۸) به مدت ۴ سال در «مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی» (که توسط احسان نراقی اداره میشد) کار میکرد. سپس راهی فرانسه شد و ۱۶ سال در آن کشور ماند. ابتدا مدتی با جبهه ملی همکاری کرد. اما کمی بعد، از فعالیتهای سیاسی کنار کشید و به تحقیقات اقتصادی و تاریخی پرداخت. در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در «پرواز انقلاب» همراه امام خمینی از پاریس به تهران آمد. یک سال بعد در بهمن 1358 به عنوان اولین رئیسجمهور اسلامی ایران انتخاب شد. او طی ۱7 ماه ریاست جمهوری و به دلیل در اختیار داشتن مسئولیت فرماندهی کل قوا در خلال جنگ، با مطرح کردن نظریه «واگذاری زمین و گرفتن زمان» فرصت دفاع فوری از کشور در برابر ارتش متجاوز عراق را گرفت و این سبب اشغال تعدادی از شهرهای ایران توسط بعثیها شد.
بنیصدر سرانجام با حکم امام خمینی ابتدا از فرماندهی کل قوا (۲۰ خرداد ۱۳۶۰) و سپس از ریاست جمهوری (1 تیر 1360) عزل شد. کمی بعد نیز همراه با مسعود رجوی سرکرده مجاهدین خلق از کشور گریخت (7 مرداد 1360) و تا زمان مرگ خود (۱۷ مهر ۱۴۰۰) از توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران دست نکشید.
بر اساس آنچه که در اسناد لانه جاسوسی ارائه شده، ابوالحسن بنیصدر در سال 1357، زمانی که در پاریس به سر میبرد تا زمان عزل از ریاست جمهوری و سپس فرار به پاریس، با سازمان «سیا» در ارتباط بود. بخش عمده اسناد لانه جاسوسی راجع به بنیصدر در جلد اول از مجموعه ۱۱ جلدی این مجموعه و در بخشی با عنوان «کتاب نهم: بنیصدر» قرار دارد. در این بخش ۲۶ صفحهای جمعاً ۱۲ سند حاوی ارتباطهای «سیا» با بنیصدر دیده میشود.
اسناد اول تا هفتم، دی 1358، قبل از انتخابات ریاست جمهوری منتشر شد. بررسی اسناد حکایت داشت که سازمان «سیا» با توجه به جنبههایی که در بنیصدر دیده، در وی طمع کرده و در پاریس یکی از جاسوسان کهنهکار خود به نام «راترفورد» را بر سر راه وی قرار داده است. «راترفورد» تحتِعنوان یک تاجر آمریکایی با وی ملاقات کرده و سپس قرار شده که این جاسوس به بهانه تجارت به ایران بیاید و ملاقات با بنیصدر را ادامه دهد.
ابتدا هدف «سیا» این بود که رضایت بنیصدر را برای ارائه مشاوره به یک شرکت آمریکایی جلب کند تا بتواند تحت این پوشش تماسها را با وی دنبال کند. چنانچه در پرسشی که از «تام آهرن» رئیس ایستگاه «سیا» در تهران انجام گرفت، نامبرده اظهار داشته بود «راترفورد» در ایران با بنیصدر ملاقات کرده و وی را با حقوق ماهیانه 1000 دلار به عنوان مشاور شرکت آمریکایی استخدام کرده است.[1]
صحت گفتههای «تام آهرن» زمانی به اثبات رسید که اسنادی که توسط خود وی در لحظه تسخیر لانه جاسوسی به صورت رشته شده در آمده بود، به همت دانشجویان پیرو خط امام بازسازی و بررسی شد.
با این همه، دانشجویان علیرغم مخالفتهای بیوقفه و اتهامات و دشنامهای فراوان بنیصدر هیچگاه نخواستند از موضوع اسناد به گونهای انحرافی در مقابل او استفاده کنند. همچنان که پس از انتخاب وی به عنوان رئیسجمهور تنها معدودی از دانشجویان که از موضوع این اسناد اطلاع داشتند از طرح کوچکترین مسألهای در این رابطه خودداری کردند تا مبادا به ریاست جمهوری و به تبع آن به کل جمهوری اسلامی صدمه وارد شود.
این مسئله مسکوت ماند تا اینکه در اوایل اردیبهشت 1360 اسناد شماره 8 ، 9 ، 10 و 11 از میان اسناد رشتهشده به دست آمد.[2] با بهدست آمدن این اسناد و با توجه به عملکردها و سخنان بنیصدر لازم بود تا امام خمینی در جریان امر قرار گیرند. این اسناد به اطلاع ایشان رسید و ایشان فرمودند اسناد فعلاً محفوظ بماند.[3]
پس از آنکه موضوع عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی مطرح شد، طی تماسی که با امام گرفته شد، دیگر از جانب ایشان اصراری برای حفظ اسناد در میان نبود و اسناد برای علنی شدن، در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت، اما آنچنان که باید و شاید، مطرح نشد.
در اسناد سازمان «سیا» عبارت «س.د.لور – 1»[SD LURE 1] نام رمز بنیصدر است.[4] این مسأله با توجه به شواهد مختلفی مشخص میشود. برای مثال در سند شماره 1 تلفن منزل بنیصدر ذکر شده، در سند شماره 8 میگوید ناشر روزنامه «انقلاب اسلامی» است، و در سند شماره ۱۱ میگوید وی در شورای انقلاب و مجلس خبرگان عضویت دارد و سرپرست بانکهای ملیشده است. این مطلب در پرسشی که از «تام آهرن» رئیس ایستگاه «سیا» در تهران انجام گرفته نیز تأیید شده و نوار و فیلم آن موجود است.
چگونگی ارتباط «سیا» با بنیصدر
حدود یک ماه قبل از بازگشت امام خمینی از پاریس، یکی از مأموران «سیا» با نام «راترفورد» (اسم حقیقی: «ورنون کاسین»)[5] به عنوان یک تاجر صاحبنظر در مسائل اقتصادی، در پاریس با بنیصدر تماس گرفت. وی طی دو بار تماس با بنیصدر از وی قول گرفت تا اگر روزی برای تجارت به ایران آمد، بتواند با او ملاقات کند. بنیصدر (س.د.لور– 1) نیز این پیشنهاد را پذیرفت.
در نخستین سند از مجموع 12 سند در زمینه ارتباطهای مأمور «سیا» با بنیصدر، گزارش شده که: «س.د.لور– 1» در تهران است. این سند نامبرده را فردی جاهطلب معرفی کرده و شماره تلفن منزل او را نیز که از خسرو قشقایی دریافت کرده بود، ذکر کرده است. سند اول، تاریخ 17 خرداد 1358 را دارد و توسط «گلگروف» دستیار «تام آهرن» (رئیس ایستگاه سیا در تهران) تهیه شده و برای وی مخابره شده است.[6](6) پیش از این خسرو قشقایی در ملاقاتی که با «تام آهرن» داشت، به وی گفته بود که اگر تا به حال با «س.د.لور– 1» تماس نگرفتهاید، تماس بگیرید. وی به این تماس اصرار داشت و گفته بود که «س.د.لور– 1» به درد سیا میخورد.[7](7)
سند دوم، ۲ خرداد ۱۳۵۸، شرحی از جریان شروع تماس میان «راترفورد» (که خود را تاجر معرفی کرده) با «س.د.لور– 1» (بنیصدر) است. بر اساس این سند از دی 1357که این دو در پاریس با هم ملاقات کرده بودند تا ۲۲ خرداد ۱۳۵۸ هیچ تماسی بین آنان برقرار نبوده است. در ۲۳ خرداد «راترفورد» با وی تلفنی تماس گرفت و گفت در آینده نزدیک در نظر دارد هنگام بازگشت از یک سفر کاری از هند به اروپا، وارد تهران شود و با وی ملاقات کند. وی افزود با نزدیک شدن سفر، موعد دقیق آمدنش را خواهد گفت. در این سند که عنوان «تمام سری» دارد جزئیاتی از تدابیر امنیتی برای حفظ جان «راترفورد» هنگام ورود به تهران تشریح شده است. طبق این سند سازمان «سیا» با یک شرکت تجاری که رئیس آن با این سازمان همکاری دارد تماس خواهد گرفت تا برای «راترفورد» نامه رسمی تهیه کند؛ نامهای که وی را نماینده آن شرکت معرفی کند. هدف این است که پوششهای قانونی حضور «راترفورد» در ایران فراهم شود. بر اساس این سند «راترفورد» طی دو هفته حضور خود در تهران از نزدیک شدن به سفارت آمریکا خودداری خواهد کرد تا ایجاد شک نکند.[8] تماسهای لازم با بنیصدر نیز طی همین مدت صورت خواهد گرفت.
در سند سوم، تاریخ ۳ مرداد ۱۳۵۸، هویت مدارک جعلی که قرار است برای «راترفورد» آماده شود ذکر شده است.[9]
سندهای شماره ۴ و ۵، ۲۰ مرداد ۱۳۵۸، برنامه تماسهای تلفنی «راترفورد»، اهمیت لباسهای ساده وی هنگام رفتوآمد در تهران، ساعتهای خروج وی از هتل، مسیرها و برنامههای وی تشریح شده است.[10]
در سندهای شماره ۶ و ۷، ۲۳ مرداد ۱۳۵۸، تسهیلات ارتباطی و تماسهای «راترفورد» شرح داده شده است. از جمله گفته شده که وی باید به منظور عادی نشان دادن سفر خود گاهی مطالبی اقتصادی را با تلکس به شرکت تجاری مورد نظر اطلاع دهد. همچنین تدابیری برای برقراری تماس اضطراری با ایستگاه «سیا» در تهران در زمانی که با اشکال مواجه میشود، اتخاذ شده است.[11]
سند شماره ۸، ۸ شهریور ۱۳۵۸، مربوط به اولین ملاقات «راترفورد» با «س.د.لور– 1» در اقامتگاه وی است. در این ملاقات بنیصدر میگوید جزء ۱۵ نفر اعضای شورای انقلاب بوده و ناشر «روزنامه انقلاب اسلامی» نیز است. «راترفورد» نیز میگوید راه برای ادامه همکاری وجود دارد.[12]
سند شماره ۹، ۱۸ شهریور ۱۳۵۸، به قصد «راترفورد» برای دعوت از «س.د.لور– 1» به پذیرش شغل مشاورت شرکت اشاره کرده است.[13]
سند شماره ۱۰ نیز که تاریخ ۱۸ شهریور 1358 را دارد گزارشی است که «راترفورد» از ملاقات جدیدش با «س.د.لور– 1» به «تام آهرن» رئیس قرارگاه «سیا» داده و او نیز آن را به مرکز مخابره کرده است. اکثر صحبتهای این دیدار اقتصادی بوده است[14]
سند شماره ۱۱ که همچنان تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۵۸ را دارد حاوی گزارشی تحلیلی از سوی «راترفورد» درباره شخصیت «س.د.لور– 1» است و بر ادامه تماسها با وی تأکید دارد. «راترفورد» در این تحلیل جنبههای مثبت و منفی شخصیت «س.د.لور– 1» را برمیشمارد و از جمله مینویسد که «او یک توطئهگر کهنهکار است و ممکن است در آینده برای انجام توطئه علیه رژیم، مانعی در برابر خود نبیند.»[15]
سند شماره ۱۲ با عنوان «پرسش از آهرن» متن گفتوگویی با «تام آهرن» نماینده ایستگاه «سیا» در تهران است که در تاریخ ۸ دی ۱۳۵۸ صورت گرفته است. «آهرن» در این گفتوگو میگوید «راترفورد» سه هفته در تهران ماند و چندین بار با «س.د.لور– 1» ملاقات کرد و در آخر موافقت وی را برای احراز سمت مشاور اقتصادی شرکتی که در پوشش آن کار میکنیم با پیشنهاد حقوق ماهانه یک هزار دلار جلب کرد.[16]
غیر از ۱۲ سند مذکور، چند سند دیگر راجع به بنیصدر وجود دارد که حاوی دیدگاههای جاسوسان آمریکایی از شخصیت وی است. طبق یکی از این اسناد، بنیصدر از اینکه در جامعه و در صحنه بینالمللی به عنوان یک اقتصاددان شناخته شود لذت میبرد. در این رابطه «بروسلینگن» کاردار سفارت آمریکا در تهران در گزارشی به تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۸ به وزارت خارجه کشورش نوشت: «بنیصدر خودش را یک اقتصاددان میداند ولی وقتی در مورد روابط اقتصادی از او سؤال میشود، یا موضوع را فوری عوض میکند یا اینکه میگوید جزئیات را دیگران میدانند! او در واقع فقط حرف میزند. خشک و طفرهرو است. مجموعهای از جمع اضداد است. اینکه آیا او صادق است یا مغشوش و متغیر، برای مأمور سفارت روشن نشده است.»[17]
«چارلز ناس» معاون سولیوان (سفیر آمریکا) نیز در سندی به تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ مینویسد: «بنیصدر اعتقادی به تبعیت کردن از اقتصاد معمول دنیا را نداشت. از اینرو اقتصاددانان، حتی آنهایی که ملتزم به انقلاب هستند، دیدگاههای وی را نسخهای که فاجعه اقتصادی به بار میآورد، میدانند. به همین دلیل رابطهای ما وی را یک احمق به حساب میآورند.»[18]
این مجموعه را با سندی دیگر از اسناد لانه جاسوسی حاوی قضاوت سفیر شوروی در تهران راجع به ابوالحسن بنیصدر به پایان میبریم:
طبق یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 2 آبان 1358، «وینوگرادوف» سفیر شوروی زمانی در تهران در یک میهمانی شام، نظرات بیپرده خود را در مورد بعضی بلندپایگان نظام جمهوری اسلامی اعلام کرده بود. وی گفت: «آیتالله خمینی فردی پاکدامن، طالقانی فردی واقعبین، و بهشتی فردی سیاستمدار است. ولی بنیصدر فقط این شایستگی را دارد که برایش ابراز تنفر شود.»[19]
پینوشت:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 1، مبحث «کتاب نهم: بنیصدر»، ص ۴۶۴.
[2]. همان، ص 465.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 467.
[6]. همان، ص 471.
[7]. همان، ص 467.
[8]. همان، ص 472 – 474.
[9]. همان، ص 479.
[10]. همان، ص 475 – 477.
[11]. همان، ص 478 – 479.
[12]. همان، ص 480.
[13]. همان، ص 482.
[14]. همان، ص 483 - 484.
[15]. همان، ص 485 – 487.
[16]. همان، ص 488.
[17]. همان، کتاب دوم، سند شماره ۱1۵۸ (22 اکتبر ۱۹۷۹) با موضوع «بنیصدر»، ص ۴۷۸.
[18]. همان، کتاب سوم، سند شماره 13، (10 می 1979)، ص 442.
[19]. همان، کتاب دهم، سند شماره ۳۵۴، ص ۷۲۶.
تعداد بازدید: 354